***
تا پیش از این داشتن بهره هوشی بالا و منطقی بودن برای موفقیت کافی دانسته می شد، اما امروزه به واسطه تحقیقات گسترده ای که در مورد کارکرد مغز و دلایل رفتارها و تصمیم های ما انجام شده، می دانیم که دیگر تنها منطقی بودن و داشتن بهره هوشی (IQ) برای پیش بردن امور، دست یابی به موفقیت و خوشبختی و مدیریت سازمانها کفایت نمی کند بلکه ما در لحظاتی که دچار هیجانها و احساساتی چون خشم، ترس و شادی می شویم یا تحت شرایط استرس زا مجبور به انجام عملی هستیم،باید بتوانیم بهترین تصمیم را بگیریم یعنی “هوش هیجانی” (EI) بالایی داشته باشیم.
این امر نه تنها در روابط فردی که در حوزه کسب و کار و مدیریت شرکت ها و سازمانها نیز صدق می کند.
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستان های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است.
هوش هیجانی یعنی اینکه فرد برای به دست آوردن پاداش بزرگ تر، پاداش های کوچک را نادیده بگیرد، اجازه ندهد نگرانی و استرس یا خاطر اشتباهات گذشته، قدرت تفکر و استدلال او را مختل کند، در شرایط مختلف بتواند امید را در خود زنده نگه دارد، با دیگران همدلی کند، احساسات دیگران را درک کند، در برابر مشکلات پایداری داشته باشد و در همه حال انگیزه خود را حفظ کند.
هوش هیجانی نوعی مهارت عاطفی است که تعیین می کند از احساسات و هیجان های خود چگونه به بهترین نحو استفاده کنیم و فکر را در مسیری درست به کار گیریم.
درباره هوش هیجانی بیشتر بدانیم
به رابطههایتان نگاه کنید، اینکه با دیگران چگونه مراوده میکنیم تا حدود زیادی وابسته به هوش هیجانی ما است.
در روابط روزانه کسانی که احساسات خود را کنترل می کنند و بر هیجانها یشان احاطه دارند راحت تر از سوی دیگران پذیرفته می شوند آن ها همدلی بیشتری با دیگران دارند و تصمیمات درست تری می گیرند. این گونه اشخاص همیشه تحسین دیگران را برمیانگیزند چرا که هوش هیجانی یا عاطفی بالاتری نسبت به دیگران دارند.
تا دو دهه قبل وقتی حرف هوش به میان می آمد منظور بهره هوشی افراد یا IQ بود که بر اساس آن می شد موفقیت تحصیلی افراد را پیش بینی کرد. از اواخر دهه 80 اما اصطلاح جدیدی در حوزه هوش پدیدار شد که امکان موفقیت و رشد اجتماعی و پیشرفت در روابط اجتماعی را امکان پذیر کرد.
هوش هیجانی (Emotional intelligence) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مؤلفهٔ
هیجانها را بهطور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفهٔ
شناختی، مؤلفهٔ
فیزیولوژیکی و مؤلفهٔ
رفتاری.
متونِ علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند.
یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی اند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارند.
تحقیق انجام گرفته از سوی مرکز رهبری خلاقانه (
سیسیال) نشان داد سه دلیل اصلی برای شکست در سطح مدیریت اجرایی وجود دارد: -دشواری در رسیدگی به تغییر
-ناتوانی در عملکرد مناسب در گروه
-روابط بینفردی ضعیف
که این فاکتورها به هوش هیجانی مرتبط هستند.
هاروی دویچندروف نیز در فستکامپنی مینویسد: ” تحقیق موسسهی فناوری کارنگی نشان داد که 85 درصد موفقیت مالی افراد به لطف مهارتهای مهندسی انسانی، شخصیت، و توانایی برقراری ارتباط، مذاکره و رهبری بوده است “.
آنها دریافتند تنها 15 درصد این موفقیتها به دلیل توانایی فنی بوده است. به عبارت دیگر، مهارتهای انسانی یا مهارتهای مربوط به هوش هیجانی، مهارتهای حیاتی بودند.
وضعیت هوش هیجانی شما چگونه است؟
جدای از تست های سنجش هوش هیجانی می توانید مواردی که در ادامه ارائه شده را در خود بسنجید و بر اساس آن ببینید که وضعیت هوش هیجانی شما چگونه است.
دایره واژگان گسترده برای بیان احساسات
برای مثال، در حالی که بسیاری از افراد در یک موقعیت واحد ممکن است احساس خود را صرفا برچسب “بد” بزنند، افراد با هوش هیجانی بالا معمولا می توانند این احساس را دقیق تر توضیح دهند و آن را “خشم”، “استیصال”، “اضطراب” یا … بنامند. هرچه راحت تر بتوانید کلماتی را برای توصیف دقیق احساس تان انتخاب کنید، درک خودتان نیز از وضعیت هیجانی تان بهتر می شود و راحت تر متوجه علت پیدایش آن احساس شده و می دانید که چگونه با آن برخورد کنید.
کنجکاوی نسبت به حالات دیگران
هرچه کنجکاوی بیشتری نسبت به تشخیص حالت های مختلف هیجانی آنها و همدلی با دیگران داشته باشید، بدین معناست که بیشتر به آنها اهمیت می دهید و نسبت به آنچه بر آنها می گذرد حساس تر هستید و هوش هیجانی بالاتری دارید.
پذیرش تغییرات
آیا منعطف هستید و با شرایط اطراف به راحتی سازگار می شوید؟ افراد دارای هوش هیجانی بالا نسبت به تغییرات محیط آگاهند و برای رویارویی با هریک از این تغییرات تمهیداتی را در نظر می گیرند.
شناختن نقاط ضعف و قوت
آیا علاوه بر هیجانات و احساسات به توانایی ها و ضعف های خودتان واقفند. آیا به خوبی پتانسیل های محیط اطراف و اطرافیان تان را شناسایی می کنید و به خوبی می توانند از فرصت ها استفاده کنید.
قدرت شناخت دیگران
آیا توان شناختن دیگران، مقاصد آنها و حال و وضعیت شان را دارید؟ آیا دیگران نمی توانند به راحتی شما را غافلگیر کند. آیا شما انگیزه های اطرافیان و حتی آنهایی را که سعی می کنند انگیزه هایشان را از شما پنهان نگه دارند به راحتی تشخیص می دهید. اگر پاسخ تان مثبت است، یک امتیاز دیگر به هوش هیجانی تان بدهید.
آزرده خاطر نشدن
اگر شما شناخت خوبی از خودتان داشته باشید، دیگران به سختی می توانند شما را با حرف هایشان آزرده کنند. آیا اگر با شما در جمع شوخی کنند ناراحت نمی شوید؟ و یا حتی خودتان زمینه این کار را فراهم می کنید؟ چون به وضوح مرز میان شوخ طبعی و تحقیر را تشخیص می دهید.
قدرت “نه”گفتن
آیا شما می توانید به سادگی “نه” بگویید؟
تحقیقات در دانشگاه سن فرانسیسکو، کالیفرنیا نشان داده اند که، هرچقدر نه گفتن برای شما دشوارتر باشد، به همان میزان بیشتر احتمال تجربه استرس یا افسردگی در شما بالا می رود.
“نه” گفتن به تعهدات جدید، وقتی هنوز تعهدات فعلی تان را به انجام نرساندید به شما شانس بیشتری برای موفقیت می دهد.افراد با هوش هیجانی بالا زمانی که لازم است “نه” بگویند، به سادگی آن را به کا ر می برند.
گذر از اشتباه
آیا اشتباهات گذشته خود را مدام به خاطر می آورید یا بدون آن که آن ها را فراموش یا انکار کنید از آن فاصله می گیرید؟ افراد با هوش هیجانی بالا، خود را با اشتباهات شان یکی نمی بینند، اما آنها را فراموش نیز نمی کنند.
بخشیدن بی توقع
آیا وقتی چیزی را به کس هدیه می دهید یا می بخشید از او توقع جبران دارید یا صرف هدیه دادن برای شما لذت بخش است؟ افراد با هوش هیجانی بالا از بخشش بدون توقع، لذت درونی می برند و روابطی قدرتمندی را برای خود می سازند زیرا برای دیگران اهمیت قائل اند.
کینه ورز نبودن
آیا اگر کسی شما را ناراحت کند یا به شما آسیب برساند کینه اش را به دل می گیرید یا او را می بخشید؟ تحقیقات نشان داده که حتی اندیشیدن به موضوع یا فردی که نسبت به او کینه دارید بدن شما را در وضعیت جنگ و گریز قرار می دهد.
البته زمانی که تهدیدی قریب الوقوع است، چنین واکنشی برای حفظ بقای ما ضروری است، اما زمانی که تهدید، خاطره یا ذهنیتی از گذشته است، تکرار چنین استرسی، صرفا بدن را تخریب می کند و می تواند اثرات مخربی بر سلامتی ما داشته باشد.
راه ندادن به منفی بافان
وقتی با افراد منفی باف مواجه می شوید چه می کنید؟ آیا اجازه می دهید تا احساسات منفی آنها راجع به موضوع به شما هم تسری یابد یا خود را با کنترل احساساتتان از درگیر کردن با موضوع می رهانید؟
افراد با هوش هیجانی بالا، زمانی که با یک فرد منفی روبه رو می شوند، با رویکردی منطقی با وضعیت برخورد می کنند. آنها احساسات خود را در لحظه شناسایی کرده و اجازه نمی دهند خشم یا استیصال بر آتش آشفتگی شرایط دامن بزند.
کمال گرا نبودن
آیا مدام خود را با موقعیت های آرمانی مقایسه می کنید و از این که در وضعیت کاملی نیستید خود را سرزنش می کنید؟ افراد با هوش هیجانی بالا، شرایط آرمانی را به عنوان مقصد هدف گذاری نمی کنند زیرا می دانند که چنین موقعیت هایی واقعی نیستند. ما انسانها، طبیعتا نقص پذیریم.
زمانی که کمال را هدف قرار می دهید، همیشه حسی توام با نارضایتی از نرسیدن به آن را تجربه می کنید، که باعث می شود بخواهید کنار بکشیم یا تلاش مان را کم کنیم.
(این درس را بخوانید.)شکرگزار داشته ها
آیا شما نیمه پر لیوان و داشته هایتان را می بینید یا نیمه خالی و نداشته هایتان را؟ صرف کردن زمان هایی برای برشمردن داشته هایتان، نه تنها کاری مثبت است، بلکه کمک می کند تا حال شما بهتر شود.
تحقیقات دانشگاه دیویس کالیفرنیا، نشان داده اند که شکرگزاری به خاطر آنچه داریم تا 23 در صد باعث کاهش ترشح هورمون استرس در بدن می شود.
نشانه های هوش هیجانی پایین
1- گرفتار جر و بحثهای متعدد میشوند
2- متوجه احساسات دیگران نیستند
3- فکر میکنند که دیگران زیادی حساساند
4- از شنیدن نقطهنظرات دیگران سر باز میزنند
5- بابت اشتباهات خود دیگران را مقصر میدانند
6- توانایی مواجهه با موقعیتهای هیجانی را ندارند
7- مستعد انفجار ناگهانی احساسات هستند
8- در حفظ روابط دوستانه موفق نیستند
9- قادر به همحسی با دیگران نیستند
توصیه های کاربردی برای تقویت هوش هیجانی
برای درک بهتر هوش هیجانی و چگونگی تقویت آن ابتدا لازم است بدانیم زمانی که تحت تاثیر یک هیجان کنترل مان را از دست می دهیم، در مغز چه اتفاقی می افتد:
مغز ما به عنوان ابزاری برای بقا طراحی شده است. “
آمیگدالا” مرکز هیجانی مغز است. اگر آمیگدال تهدید یا هیجانی را شناسایی کند، در یک لحظه می تواند کل مغز را تحت کنترل خود در آورد – به خصوص کنترل بخش پیشانی مغز را – و به این شرایط “ربایش آمیگدالا” می گویند.
این ربایش توجه ما را کاملا به تهدید یا هیجان پیش رو متمرکز می کند و به احتمال قوی ما را از تعقل و صبوری و خویشتنداری منع می کند ؛ در این حالت نه می توانیم خلاق باشیم و نه منعطف. به همین دلیل در موقعیت های هیجانی یا تهدیدزا، مانند زمانی که کسی حرف زشتی به ما زده، تحت تاثیر آمیگدالا برانگیخته می شویم و احتمالاً کاری می کنیم که بعداً پشیمان شویم.
بنابر این نکته مهم این است که چطور این ربایش عاطفی توسط آمیگدالا را به حداقل برسانیم؟
ابتدا ما باید از خودآگاهی عاطفی – یک توانمندی دیگر مربوط به هوش هیجانی – استفاده کنیم.
وقتی ما بدانیم که رفتارهای تکانشی ما، نه از سر تصمیم آگاهانه ما که به دلیل کارکرد یک بخش کوچک مغز به نام آمیگدالا رخ می دهد و در واقع امیگدال بخش منطقی تر مغز مان را ربوده است، راحت تر می توانیم خمویشتنداری کنیم و صبر نماییم تا این حالت تمام شود و به تعادل عاطفی برسیم.
برای خاتمه دادن به این ربوده شدن، با تمرینات
ذهن آگاهی شروع کنید به نظاره بر اینکه چه اتفاقی در ذهن تان می افتد. به خود بگویید «من الان خیلی ناراحتم» یا «دارم ناراحت می شوم».
همچنین برای این که رفتارهای آمیگدالایی را به حداقل برسانید، باید روی احساسات خود تمرکز کنید و انها را در لحظه شناسایی نمایید؛ مثلاً وقتی دارید ناراحت می شوید، حواس تان باشد که دارید ناراحت می شوید نه این که بعد از ناراحتی متوجهش شوید.
شما باید در هر لحظه بدانید که در چه وضعیتی هستید: من الان عصبانی هستم، من الان درگیر استرسم، من دارم یواش یواش نگران می شوم، من الان خیلی خوشحالم، من الان خیلی هیجان زده هستم و … .
وقتی به ان مرحله از شناخت خود برسید که در هر لحظه بتوانید خود را توصیف کنید، احتمالاً بهتر خواهید توانست بر رفتار خود کنترل عقلانی داشته باشید و از ربایش مغز توسط آمیگدالا جلوگیری کنید: من الان عصبانی هستم و می دانم که آمیگدال در حال ربایش مغزم هست. بنابراین، بهتر است سکوت کنم تا بعد از چند دقیقه این وضعیت از بین برود. (این درس درباره مغز و آمیگدالا را بخوانید)
همچنین می توانید هر روز با تمرینات مدیتیشن و آرامسازی جسم تان را آرام کنید؛ مثل تمرین تنفس عمیق شکمی.
و حالا توصیه های کاربردی:
* هیجانهای خود را وارسی کنید
هر فرد به هنگام روبرو شدن با یک واقعه یا رفتار هیجانی واکنش های جسمی خاص خود را دارد. با درونکاوی این نشانه های جسمی هیجان را در خود بشناسید. مثلاً حالت چهره و واکنش خود را در زمان خواندن یک پیام عصبانی کننده یا وضعیت جسمی خود را وقتی که ترسیده اید تصور کنید؛ با شناسایی هیجان ها و واکنش های خود، کنترل احساسات راحت تر خواهد بود. حتی می توانید جلوی آینه، حالت های خود در مواقعی مانند عصبانیت و نگرانی و هیجان زدگی و … را ببینید.
* نظر دیگران را بپرسید
تصور ما از خود با آنچه دیگران از ما می بینند متفاوت است. برای شناخت بهتر خود وقتی که دچار هیجان می شوید از یک دوست یا همکار نزدیک و صمیمی بخواهید واکنش احساسی و جسمی/ بدنی شما را در مواقع هیجانی به شما بگویند. پاسخ هایی که دریافت می کنید به شناخت بهتر از خودتان کمک می کند.
با استفاده از دو روش قبلی، شناخت و اطلاعات جدیدی راجع به هیجان ها، احساسات و واکنش های خود به دست می آورید که تصویر جدیدی از خودتان را به شما نشان می دهد. با مشاهده رفتارهای خود و تفکر راجع به آنچه می بینید و آنچه دیگران به شما می گویند، بهتر می توانید به احساساتتان مسلط شود.
* مکث کنید
تمرین کنید که قبل از هر رفتار، سخن یا عملی به اندازه یک دم و بازدم مکث کنید.البته این کار در مواقع استرس و عصبانیت سخت است و فراموش می شود. برای همین در اوقات عادی این کار را انجام دهید تا به عادت ذهنی شما تبدیل شود. مکث کردن را با تأمل و صبر پیش از پاسخ به پیام ها، یا ارسال نظرات در شبکه های اجتماعی هم می توانید تمرین کنید.
* با تکیه بر احساسات همدلی کنید
ابراز همدردی با دیگران در واقع نگاه به ماجرا از دید فرد مقابل است؛ شاید ما دلیل ناراحتی یا عصبانیت افراد را درک نکنیم اما مطمئناً حس ناراحتی و عصبانیت را قبلاً تجربه کرده و به خوبی می شناسیم. توانایی درک افراد و همدلی از منظر احساسی امکان برقراری ارتباطات قوی تری را فراهم می کند. مشارکت در امور خیریه که در آن فرد با افراد نیازمند کمک، همنشینی و همدلی می کند، می تواند بسیار مفید باشد.
* پذیرنده باشید نه تهاجمی
وقتی با انتقاد دیگران از خود روبرو می شوید دو راه وجود دارد: به هیجان و احساسات خود اجازه دهید که واکنش های شما را کنترل کنند، یا خود کنترل ماجرا را در دست گرفته و از انتقادات درس بگیرید. با تمرین انتقاد از خود، اجازه ندهید که هیجان ها جلوی پذیرش بازخوردهای منفی را در شما بگیرند، از این بازخوردها در جهت پیشرفت استفاده کنید.
* انبار افکار و احساسات منفی نشوید
با بخشش دیگران، کینه به دل نگرفتن، عبور از ترس ها، بی خود نگران نبودن، منفی بافی نکردن ، تعصب زدایی و … ذهن تان را به انبار احساسات و افکار منفی تبدیل نکنید.
ویروس هایی به نام افکار و احساسات منفی، انرژی زیادی از نرم افزار مغزتان می گیرند و هوش هیجانی تان را پایین می آورند و برعکس.
* اجتماعی باشید
روابط اجتماعی خود را گسترش دهید، در جمع صحبت کنید، به کنش ها و واکنش ها و احساسات افراد دقت کنید بی آن که آنها را قضاوت کنید، در کارهای گروهی مشارکت کنید و تا جایی که می توانید سفر بروید.