این 2 دختر فقط به بوق خودروهای شاسی بلند می خندیدند

موبنا – این ها بخشی از اظهارات دختر 19 ساله تبعه خارجی است که با یک زن دیگر، با بیهوش کردن رانندگان خودروهای گران قیمت، اموال و خودرو های آن ها را به سرقت می بردند. این دختر جوان که با ردیابی های اطلاعاتی کارآگاهان زبده پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: همدستم …

موبنا – این ها بخشی از اظهارات دختر 19 ساله تبعه خارجی است که با یک زن دیگر، با بیهوش کردن رانندگان خودروهای گران قیمت، اموال و خودرو های آن ها را به سرقت می بردند. این دختر جوان که با ردیابی های اطلاعاتی کارآگاهان زبده پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: همدستم با حرف های وسوسه برانگیزش مرا فریب داد و به سوی کار های خلاف کشاند و گرنه من به همان حقوق بسیار اندک فروشندگی قانع بودم و هیچ وقت به کار های خلاف فکر نمی کردم تا این که با «پارمیدا» آشنا شدم. البته «پارمیدا» نام مستعار «صغری» بود. او پس از چند بار خرید از فروشگاه با من دوست شد و ماجرای زندگی اش را برایم تعریف کرد. «پارمیدا» که دلیل بدبختی هایش را هوسرانی های شوهرش می دانست می گفت، همسرش پس از ازدواج با او به دنبال دوستی های خیابانی و ارتباط با دختران دیگر بوده و او به همین دلیل از شوهر هوسرانش جدا شده است. پارمیدا که 27 ساله بود قصد داشت از مردان هوسران انتقام بگیرد. او آن قدر این حرف ها را برایم تکرار کرد تا موفق شد مرا نیز فریب دهد و با خود همراه کند. این گونه بود که نقشه سرقت از رانندگان پولدار را طرح کردیم. ابتدا مقداری قرص خواب آور را از یک سیگارفروش در حاشیه خیابان رسالت مشهد خریدیم و درحالی که لباس های نامناسبی پوشیده بودیم کنار خیابان ایستادیم و منتظر خودرو های شاسی بلند ماندیم. چند دقیقه بیشتر طول نکشید که با صدای بوق یک خودروی شاسی بلند لبخندی زدیم و سوار شدیم. هر دو خودمان را دانشجو معرفی کردیم و از راننده که مرد 45 ساله ای بود خواستیم برای صرف ناهار کنار یک رستوران توقف کند اما او ما را به رستورانی در طرقبه برد. پس از صرف ناهار من سفارش چای نبات دادم و در یک فرصت مناسب قرص های خواب آور را داخل چای راننده حل کردم. وقتی وی چای را خورد بلافاصله به طرف منزلش حرکت کردیم. ما که رانندگی با خودروی دنده اتوماتیک را بلد نبودیم از آن مرد خواستیم تا شیوه رانندگی را به ما آموزش دهد. راننده در صندلی جلو نشسته بود که آرام آرام بیهوش شد. ما هم پیکر بی رمقش را کنار فضای سبز رها کردیم و خودرو را به سرقت بردیم. اموال و پول های داخل آن را برداشتیم و سپس خودرو را رها کردیم. چند روز بعد با همین شیوه خودروی دیگری را سرقت کردیم و به یکی از دوستانمان دادیم تا آن را بفروشد اما او به دروغ عنوان کرد که پلیس خودرو را توقیف کرده است. بعد از آن هم دستگیر شدیم درحالی که هیچ پولی نصیبمان نشد و..

 منبع: رکنا

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا