گزینه های صندلی سبز بهارستان
احسان اقبال سعيد درباره صاحب صندلی ریاست مجلس دهم در روزنامه قانون نوشت: پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی، بحث ریاست بربهارستان مورد توجه محافل سیاسی قرار گرفته است. علی لاریجانی، ریاست چند دوره اخیر و محمد رضا عارف نفر اول منتخبان تهران محتملترین گزینهها برای ریاست هستند. هر دوی آنها در اظهار …
احسان اقبال سعيد درباره صاحب صندلی ریاست مجلس دهم در روزنامه قانون نوشت: پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی، بحث ریاست بربهارستان مورد توجه محافل سیاسی قرار گرفته است. علی لاریجانی، ریاست چند دوره اخیر و محمد رضا عارف نفر اول منتخبان تهران محتملترین گزینهها برای ریاست هستند.
هر دوی آنها در اظهار نظر خود پس از پیروزی، سخن گفتن درباره ریاست مجلس را زودهنگام دانستند اما شاید رایزنیها اکنون هم برای ریاست پارلمان آغاز شده باشد تا تكه اصلي پازل مهم 7اسفند، جاسازي شود.ولي هر كدام از اين چهرههاي شناختهشده در عالم سياسي ايران با پشتوانه و جرياني همراه هستند كه بايد آنها را شناخت و ديد كدام گزينه به ميز رياست، نزديكتر است.
ازخودگذشتگيهاي عارفانه
محمدرضاعارف، معاون اول دولت اصلاحات به دلایل گوناگون به ويژه نگاه به منافع جمعي به جاي منافع شخصي از انتخاباتهای ریاست جمهوریهاي چند دوره گذشته کناره گرفت. اما اوج کنش سیاسیاش با کناره گیری از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود که با كنارهگيري به خواست رئیس دولت اصلاحات وارد ائتلاف واقعي و فراگيري شد تا زمینه را برای رای یکپارچه به روحانی فراهم كند.
کنارهگیریاي که البته با اعلام حمایت صریح از روحانی هم همراه نبود و به نوعی از سوی برخی محافل کنارهگیری توام با دلخوری تعبیر شد. عارف در دولت روحانی سمت اجرایی نپذیرفت و شأن و اجر كار خود را اجل بر پستهای اجرایی دولتی دانست. البته شاید بدنه حلقه تکنوکراتهای همراه رئیس جمهور هم از این تصمیم عارف خشنود بودند چراکه حضور عارف وزن اصلاح طلبی دولت را افزایش میداد و این شاید با واکنش منفی محافظ کاران و اصولگرایان منتقد دولت همراه میشد و دولت را از ابتدا در مقابل نیشتر خشم مخالفان قرار میداد.
جايگاه نماينده اصلاحات
از سوی دیگر بدنه اجتماعی اصلاحطلبان خود و دولت را مدیون فداکاری عارف میدانستند و معتقد بودند حق این از خودگذشتگی باید در جایی ادا شود و بهترین آوردگاه انتخابات مجلس شورای اسلاميبود. جاییکه عارف میتوانست با تکیه بر آراي مردم و نه یک حکم انتصابی وارد پارلمان شود و با ریاست بر قوه مقننه هم جبران خسران کند و هم سمتی در شأنیت رئیس قوه مقننه به دست آورد.به طور حتم این گزینه مطلوب برخي از اصلاح طلبان مجلس و بدنه اجتماعی آنان است و به نوعی گزینه مطلوب روي ميز. اما این مطلوبیت بالقوه تا رسیدن به یک فعل ممکن با چالشهایی مواجه است.
اول اینکه ترکیب راهیافتگان اصلاحطلب به مجلس از نظر کیفی بسیار متنوع و با جنس مجالس ششم که در کنترل ژنرالهای اصلاح طلب بود یا مجلس سوم بسیار متفاوت است. اصلاحطلبان نشاندار و دارای وزانت سیاسی عموما مگر اندکی از فیلترهای نظارتی نگذشتهاند و ترکیب نمایندگان اصلاح طلب کنونی مشتمل بر تعداد کمياز اصلاح طلبان نامدار، تعداد بیشتری اصلاح طلبان گمنام و تعدادی اصولگرای استحاله شده که متحد استراتژیک و نه ایدئولوژیک اصلاحطلبانند. موضع برخي از اصلاح طلبان شاخص شايد عارف باشد اما کم نام و نشانها پتانسیل گردشهای گوناگوني دارند که شاید الهه راستگو در شورای شهر و نوع کنشش که اصلاح طلبان را از انتخاب شهردار همفکربازداشت نمونه بارز اینگونه افراد باشد.
حاميان لاريجاني
اصولگرايان همگرا با اصلاح طلبان هم که در گریز از رادیکالیسم حاکم شده بر اردوگاهشان در یک ائتلاف تاکتیکی به اردوگاه اصلاح طلبی پیوستهاند،به ریاست یک اصولگرای میانهرو چون لاریجانی که او هم از دست بالا و صدای رسای رادیکالها در اردوگاه اصولگرایی به فغان است، تمایل بیشتری دارند و در ادوار قبلی ریاست لاریجانی هم همراه و پشتيبان او بودهاند.
دولت چه ميخواهد!؟
نکته دیگر نظر دولت است. طیف نمایندگان نزدیک به كابينه در سه سال اخیر که مصادف با ریاست لاریجانی بر مجلس بوده است با رئيسمجلس تفاهم خوبی برقرار کرده است لاریجانی و تیم همراهش در عبور وزرا از تیغ پایداریهای مجلس و تعدیل آنان نقش موثری ایفا کردند و در قضیه تصویب برجام و دور نگاه داشتن آن از گزند مخالفان دولت نهایت همکاری را کردند و شاید اگر مدیریت لاریجانی نبود برجام از تنگه بهارستان به راحتی نمیگذشت.
نکته دیگر اینکه دولت پراگماتیک و عملگرای روحانی نمیخواهد به طور تام مختص به گفتمان اصلاحطلبی شناخته شود و بیشتر میل به کار کردن با نیروهای میانه رویی دارد که سویه جناحی آنان کمرنگ باشد و مقبول نظام و نهادهای تصمیمساز وراي دولتی باشند که بيشتر نسبت به حضور اصلاح طلبان در کلان قدرت بدبینیهای خاص خود را دارند و انتخاب یک اصلاح طلب تمام عیار به ریاست مجلس شاید آنها را به تقابل بکشاند که درآخر برای تعامل دولت و سایر ارکان نظام مطلوب نیست.
با این تفاصیل لاریجانی گزینه مطلوب دولت است چراکه هم در بزنگاههای حساس همراهیاش را با دولت نشان داده هم موجب تحریک اصولگرایان رادیکال نمیشود و هم مورد اعتماد سایر نهادهای انقلابی است و این تعامل درون ساختار را ممکنتر میکند. از سوی دیگر اصولگرایان راه یافته به مجلس حتی از طیف پایداری انتخاب لاریجانی را هرچند با او دچار اختلاف نظرهایی باشند بر انتخاب یک اصلاحطلب ترجیح میدهند. علی لاریجانی هم در سالهای پسا صدارت صدا و سیما به غایت تغییر کرده است تجربه دولت 8 ساله احمدینژاد و نوع مواجهه با او در شورایعالی امنیت ملی و همینطور تجربه دو دوره ریاست مجلس اورا از یک نیروی ایدئولوژیک به یک مدیر عملگرا با قابلیت جذب بیشتر تبدیل کرده است.
ما منتظر درايت هستيم
نبايد فراموش كرد كه ورشكستگان سياسي اين دو سال اخير،تمام نگاههاي خود را به اختلاف ميان ائتلاف اميد بستهاند. شكافي كه ميتواند منشا آن، شيطنتهاي برخي برسرمسئله انتخاب رئيسپارلمان باشد.آنها ميخواهند نشان دهند براي يك جايگاه انتصابي، دوئلي صورت خواهد گرفت.جداي از جايگاه عرفي و حقوقي رياست مجلس، شايد اين مقام چندان در تصميمگيريهاي كلان پارلمان تاثيرنداشته باشد و تنها فردي كه توان نفوذ در لايههاي مختلف نمايندگان را دارد بتواند در اين عرصه موفق باشد! حال باید دید با تمام این اوصاف انتخاب نمایندگان چگونه خواهد بود. انتخابی ائتلافي و بر مبناي منافع جمعي كه به 92 و 94منتهي شديا بازيهاي سياسياي كه نتايجي جز پيدايش احمدينژاد و مجلس نهم ندارد!