استاد شجریان و پدیده خودممنوعالکار کنی
احسان ابراهيمي 25 بهمن 94 ساعت 10:01 صبح امروز هم… همینطور در خیابان راه میرفتم ژانر جدید میشنیدم. مثلا صبح که میآمدم شهناز خانوم همسر آقا ابوالفضل همسایه بغلیمان با میوه فروش محل دعوایش شده بود. میگفت: «میوههای آت و آشغال بهم فروختی، آبروم جلوی مهمون رفت.» ولی میوه فروشمان زیر بار نمیرفت که، جواب …
احسان ابراهيمي
25 بهمن 94
ساعت 10:01 صبح
امروز هم… همینطور در خیابان راه میرفتم ژانر جدید میشنیدم. مثلا صبح که میآمدم شهناز خانوم همسر آقا ابوالفضل همسایه بغلیمان با میوه فروش محل دعوایش شده بود. میگفت: «میوههای آت و آشغال بهم فروختی، آبروم جلوی مهمون رفت.» ولی میوه فروشمان زیر بار نمیرفت که، جواب میداد: «من میوه آت و آشغال بهت نفروختم، تو میوه آت و آشغال خریدی!» کمی آنسوتر شنیدم که وکیلی به موکلش نحوه دفاع در دادگاه را آموزش میداد. به او تأکید میکرد که به قاضی بگوید: «جناب قاضی! من نبودم که مقتول رو با ضربات متعدد چاقو به قتل رسوندم. بلکه مقتول بود که با ضربات متعدد چاقوی من به قتل رسید.» حتی راننده خودم هم وقتی با اعتراض راننده جلویی مواجه شد که فریاد میزد: «چرا هی پشت سر من داری بوق میزنی؟ مگه نمیبینی چراغ قرمزه؟» پاسخ داد: «من نیستم که پشت سرت مدام بوق میزنم. این شمایی که جلوی من مدام مورد بوق زدگی قرار میگیری.» یا مثلا جلوی در ورودی نهاد، یک راننده تاکسی با مسافر دعوایشان شده بود. راننده فریاد زد: «ای بابا… گیر عجب آدم خری افتادما!» مسافر هم فورا جواب داد: «درست صحبت کن! خودت گیر عجب آدم خری افتادی.» البته بعدا که با خودم فکر کردم دیدم این آخری بر اساس اسلوب دیالوگهای قبلی نبود. ولی مشخص بود که مسافر بخت برگشته تلاشش را برای استفاده از اسلوب به کار بسته، ولی بدشانسی آورده است!به دفتر هم که رسیدم همین بساط بود. مثلا یکی از فرمانداران که چندی قبل عزل شده بود به اسحاق اعتراض میکرد که وزیر کشور چرا او را عزل کرده است. اسحاق هم سر حوصله داشت حالیاش میکرد که «وزیر کشور نبوده که او را اخراج کرده، بلکه خودش بوده که مورد اخراج قرار گرفته.»
دیگر اعصابم از این اسلوب خرد شده بود. بعد از رفتن فرماندار اسحاق را کنار کشیدم و گفتم: «اسحاق از صبح همگی گیجم کردین. قضیه این اسلوب جدید چیه؟» گفت: «ما شما رو گیج نکردیم. این شمایین که مورد گیج شدگی قرار گرفتید. کدوم اسلوب جدید؟» گفتم: «ایناهاش! خودشه! همین اسلوب که الان به کار بردی.» گفت: «آهااا! این اسمش استدلال «توپ را به زمین رقیب بینداز»ه. تازه ابداع شده.» پرسیدم: «خب کاربردش چیه؟» گفت: «سوال خوبیه. شما با کمک استدلال «توپ را به زمین حریف بینداز»، توپ را به زمین حریف میاندازید.» گفتم: «ممنون از توضیحات ارزندهات. یه کم بیشتر توضیح میدی؟» گفت: «یه جور فرافکنی، فرار رو به جلو… یا یه چیزی توی این مایههاست.» گفتم: «خب این ژانر چطوری باب شده؟» جواب داد: «بعضی مردم چشمشون به رفتار و گفتار مسئولانه و سریع ازشون الگو برداری میکنن. اخیرا مدیر دفتر موسیقی و سرود صداوسیما گفته صداوسیما شجریان رو ممنوع الکار نکرده، بلکه خود شجریانه که مورد ممنوع الکاری قرار گرفته!» با تعجب پرسیدم: «عینا همینو گفته؟» جواب داد: «همینِ همین هم که نه ولی معنیش همین بوده. دقیقش رو میتونید توی وقایعنگار بخونید.» با تعجب پرسیدم: «وقایع نگار دیگه چیه؟» گفت: «ایناهاش. همین زیر پاتون رو نگاه کنید.»
وقایعنگار 25 بهمن 94:
1- محمد باقر معلم، مدیر دفتر موسیقی و سرود صداوسیما در پاسخ به سوالی پیرامون ممنوع الکاری استاد شجریان: «مخاطب این موضوع را وارونه و معکوس مینگرد؛ یعنی تصور میکند فلان شخص را ممنوعالکار کردهاند، در حالی که او خودش خطش را از ملت و نظام جدا کرده است!»
179/