از احر از صلاحيت نشدهها بايد اعاده حيثيت شود
اولا كثرت افرادي كه داوطلب نمايندگي مجلس شوراي اسلامي شده بودند و به دنبال آن رد صلاحیتهای گسترده از سوی هیاتهای نظارت نمونههايي از اين حواشي هستند. کثرت شرکت کنندگان نشان دهنده میل زیاد مردم به مشارکت در سرنوشت سیاسی کشور است. اما اينكه حدود 60 درصد از اين داوطلبان رد صلاحيت شوند موضوعي به …
اولا كثرت افرادي كه داوطلب نمايندگي مجلس شوراي اسلامي شده بودند و به دنبال آن رد صلاحیتهای گسترده از سوی هیاتهای نظارت نمونههايي از اين حواشي هستند. کثرت شرکت کنندگان نشان دهنده میل زیاد مردم به مشارکت در سرنوشت سیاسی کشور است. اما اينكه حدود 60 درصد از اين داوطلبان رد صلاحيت شوند موضوعي به غايت تامل برانگيز است. تعداد زيادي از داوطلبان به استناد بندهای 1 و 3 ماده 28 قانون انتخابات يعني عدم پايبندي به «اعتقاد و التزام عملي به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران» و «ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» رد صلاحيت شدهاند.حال آن كه مطابق متون ديني وقتي فردي اقرار به مسلمان بودن كرده و شهادتين را جاري ميكند مسلمان است و نيازي به تجسس در دين افراد نيست. اما اکنون این پرسش وجود دارد که آیا قانون انتخابات كه سالها پيش تدوين و تصويب شده ، نياز به بازنگري و اصلاح ندارد؟ « قانون» در خصوص ایرادات قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی،گفتوگويي با آقای مهندس سید احمد کاشانی، نماینده دوره های اول و دوم مجلس شورای اسلامی انجام داده كه از نظرتان ميگذرد.
آقاي كاشاني، به عنوان اولين سوال جایگاه انتخابات در نظام سیاسی جمهوری اسلامی چیست؟
نظام سیاسی در کشور ما متکی به آراي مردم و انتخابات آزاد است که قانون اساسی آن را تضمین کرده و در برخی از اصول قانون اساسی نيز به آن پرداخته شده است. براي مثال در اصل 6 قانون اساسي آمده است:«در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آراي عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخابات رئیس جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و …»همچنين اصل 62 نيز اشعار ميدارد: «مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و با رای مخفی انتخاب می شوند تشکیل میگردد.»در اين رابطه امام خمینی (س) در روز 15 خرداد سال 1362 در دیدار نمایندگان دوره اول مجلس با ایشان سخنان مهمی در مورد جایگاه مجلس و انتخابات صحیح ایراد و در بخشی از سخنانشان فرمودند:«اگر… انتخابات صحیح انجام بگیرد و اشخاصی که انتخاب میشوند واقعاً منتخب ملت باشند، تمام کارهای کشور با دست مجلسیها اصلاح میشود»(صحیفه نور ـ جلد 18 صفحه 5).امام راحل انتخابات صحیح را در این جمله خلاصه کردهاند که «اشخاصی که انتخاب می شوند، واقعا منتخب ملت باشند».بنابراین هر قانون یا اقدام اجرائی یا نظارتی که کمترین مانعی در راه انتخاب واقعی مردم ایجاد کند، مداخله در انتخابات بوده و فاقد وجاهت و برخلاف قانون اساسی و ناقض بنیادیترین حق مردم ایران است و باید لغو و کنار گذاشته شود. اما در مورد قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی بايد بگويم بخش اعظم قانون انتخابات (مصوب آذرماه 1378) که ساختار آن به سال 1290 خورشیدی یعنی بیش از یک قرن پیش بازمیگردد، ایجاد مانع در راه یک انتخابات واقعی است.
مطابق قانون، انتخاب شوندگان بايد داراي چه شرايطي باشند؟
ابتدا بايد گفت برای تمامي داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی شروط معقول و منطقی به گونهای در نظر گرفته شود که حقّی از نامزدهای نمایندگی و طرفداران آنها ضایع نشود. این شروط باید ملموس، منجّز و قابل احراز بوده و تأویل و تفسیر در آنها راه نداشته باشد.اما در اين راستا نوع برداشت و تفسير از بندهای 1و 3 و5 ماده 28 قانون انتخابات با معیارهای معقول و عادلانه سازگاری ندارند و موجبات تضییع حقوق ملت ایران را فراهم کردهاند. مندرجات این بندها چنین هستند:بند 1 ماده 28 چنین است: «اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران».بند 3 ماده 28 عبارت است از«ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه».و بند 5 این بند«نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابیه»است.
اما در مورد جزء اول بند 1 «اعتقاد به اسلام و نظام … » بايد گفت اعتقاد به اسلام و نظام یک امر درونی و قلبی است و نمیتواند معیار ارزیابی و قضاوت در امور اجتماعی قرار گیرد. به غیر از خداوند بزرگ هیچکس از اسرار و مکنونات قلبی مردم آگاه نیست(به زبان میگویند آنچه را که در دل ندارند و خداوند به آنچه پنهان مینمایند داناتر است -آیه 167سوره آلعمران).اما در مورد بخش دوم این بند «التزام عملی به اسلام و نظام …»نیزغیرمنطقی است. منظور از «التزام عملی به اسلام»احتمالاً همان عملکردن به احکام اسلام شامل نماز و روزه و … است که همگی میتوانند در ظاهر باشند و کشف واقعیت مستلزم تفتیش و تجسّس است که برخلاف نص (آیه 12 سوره حجرات) و اصل 25 قانون اساسی است. در رابطه با«التزام عملی به نظام»بايد گفت، اساساً از داوطلبان انتخابات هیچ التزامی نمیتوان گرفت.تنها رعایت قانون انتخابات از سوی نامزدها مطرح است و در صورت عدم رعایت آن، قانونگذار تا ابطال انتخابات و مجازات نامزدها پیش رفته است و برگزارکنندگان انتخابات باید به وظیفه نظارتی خود عمل كرده و با متخلفان از قانون انتخابات برخورد قانونی كنند.
«ابراز وفاداری به قانون اساسی» از سوی نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی، از شگفتیهای قانون انتخابات است. زیرا ابراز«وفاداری …» چگونه باید انجام شود؟ شفاهی یا کتبی و رسمی و در دفترخانه یا غیررسمی، جار زدن در خیابان یا تهیه استشهاد محلی و… چگونه باید «ابراز وفاداری …» مشخص شود؟ وانگهی برگزارکنندگان انتخابات، در پرسشنامه اعلام داوطلبی، از شرکتکنندگان اقرار گرفتهاند که در مورد آن نيز سخن خواهم گفت.
افزون برآن داوطلبان نمایندگی مجلس، همانند عامه مردم ایران، اختیاری در زمینه اجرای قانون اساسی ندارند که مسئولیت ابراز «وفاداری به قانون اساسی» متوجه آنان باشد. قانون اساسی به وظایف و مسئولیتهای قوای کشور شامل دولت و مجلس و دستگاه قضا و سایر نهادها پرداخته است. قانون اساسی پیمان و میثاق حاکمیت با ملت ایران است و قوا و نهادهای مزبور باید به آن وفادار باشند و طبق سوگندی که یاد میکنند، امانت دار مردم باشند. بالعکس، نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در جریان تبلیغات انتخاباتی باید به نقد و بررسی عملکرد دولت و مجلس از منظر قانون اساسی بپردازند و حقوق مصرح مردم در قانون اساسی را مطالبه كنند.
اما بند بعدي ماده 28 اين قانون در مورد «نداشتن سوءشهرت در حوزه انتخابیه» نیز بیحد و مرز است و به اختلافات دامن میزند و دستاویزی برای مداخله و حذف نامزدها میشود.ضمن این که به موجب مادّه 30 قانون انتخابات «مشهورین به فساد» از داوطلبشدن برای نمایندگی مجلس محروم هستند. بايد گفت شروط مذکور ارزش قانونی ندارد و برخلاف اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول 6، 58 و 62 قانون اساسی بوده که اداره امور کشور را بدون قید و شرط به عهده منتخبان مردم واگذار کرده است. ازآنجا که طبق اصل 71 قانون اساسی، مجلس فقط در «حدود مقرر در قانون اساسی» میتواند قانون وضع کند، دولت و مجلس و شورای نگهبان، نمیتوانستهاند در تهیه و تصویب قانون انتخابات، بندهای 1و3 و5 ماده 28 را از شروط داوطلبان شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس قرار بدهند. نگرانکنندهتر این است که عبارتی نانوشته و طبعاً غیرقانونی به اسم «عدم احراز صلاحیت» دستاویز رد صلاحیت نامزدهای انتخابات قرار گرفته و عجیب است که سخنگوی هیات محترم نظارت مرکزی، در حالی که معیار بررسی صلاحیتها را مُرّقانون اعلام میکنند ولی از حذف و ردّ صلاحیت هزاران نفر ازداوطلبان شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی با عبارت «عدم احراز صلاحیت» سخن میگویند!
داوطلبشدن برای شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس، از حقوق مردم است و ایجاد محرومیت از مجازاتهای تَبَعی است که برای پارهای از مجرمان اِعمال میشود و باعث ردصلاحيت افراد خواهد شد.حال بايد ديد، اشخاصی كه رد صلاحيت شدهاند درکدام دادگاه محاکمه و محکوم شدهاند،که اکنون مجازات میشوند؟
اصولا بايد گفت نامزدی شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس از حقوق ذاتی و اساسی مردم ایران و به تعبیر مقام معظم رهبری حقالنّاس است. ردصلاحیت و محروم کردن نامزدها از حق شرکت در انتخابات، مستلزم دلیل، سند و مدرک است و لذا تبصره ماده 50 قانون انتخابات تصریح میکند:«رد صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی باید مستند به قانون و براساس اسناد و مدارک معتبر باشد».برگزارکنندگان انتخابات، نمیتوانند سند و مدرکی دالّ بر رد صلاحیت نامزدهای انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی به استناد بندهای 1و3 ماده 28 قانون انتخابات و به طریق اولی «عدم احراز صلاحیت»به آنان تسلیم كنند. بیپایه بودن این شرطها برای برگزارکنندگان انتخابات نیز روشن است و لذا در بند 22 پرسشنامه اعلام داوطلبی با امضا و اثر انگشت از تمامي داوطلبان به شکل زیر اقرار گرفتهاند:«اینجانب با اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، داوطلبی خود را برای دوره دهم مجلس شورای اسلامی اعلام می دارم و گواهی مینمایم که اظهارات فوق صحیح و مطابق با واقعیت است». بنابراین: از باب اَلزِموهُم بِما اَلزَموا عَلَیه اَنفُسَهم:برگزارکنندگان انتخابات، دولت و شورای نگهبان نسبت به اقرارنامهای که از داوطلبان گرفتهاند، باید عملاً ملتزم باشند و از تمامي کسانی که به استناد بندهای 1و 3 ماده 28 رد صلاحیت شدهاند، اعاده حیثیت كرده و صلاحیت آنان برای شرکت در انتخابات را اعلام كنند.دولت و مجلس نیز موظفند نسبت به حذف شروط غیرمنطقی و غیرعقلی و مغایر با قانون اساسی مزبور در اولین فرصت اقدام کنند.
آقاي كاشاني، نظر شما در مورد شرط سني كه برای نامزدها در نظر گرفته شده چيست؟
طبق بند 7 ماده 28، سن نامزدها حدّاقل 30 سال و حداکثر 75 سال درنظر گرفته شده است كه البته این محدودیّت، مداخله ناروا در حقوق اساسی مردم ایران است. شهید دکتر دیالمه 26 سال داشت و جوانترین و یکی از شایستهترین نمایندگان دوره اول مجلس بود كه بايد به مردم مشهد برای این انتخاب تبریک گفته شود. بسیاری از اشخاص شایسته به لحاظ سقف سنی از داوطلبشدن محروم شدهاند. مجلس شورا جای زوروَرزی و کُشتی گرفتن نیست. مجلس محلّ خردورزی، دانش، امانتداری و نطق و بیان و تجربه است و اگر چنین افرادی در جریان یک انتخابات آزاد و عادلانه بتوانند آراي مردم را کسب كنند، محروم کردن مجلس از چنین عناصری ظلم در حق ملّت و کشور است.
مدرک تحصیلی نامزدها طبق قانون بايد چگونه باشد؟
مجلس هشتم بند 4 مادّه 28، داشتن «حدّاقل مدرک کارشناسی ارشد» را به شروط انتخابشوندگان اضافه كرد. فارغ از کیفیت و انواع مدرک دکترا که حتّی جعلی آن را سیاسیون حرفهاي و مدیران محترم! به دست آوردهاند، اصولاً نماینده مجلس مستخدم هیچ دستگاه دولتی و غیردولتی نیست که شرط مدرک برای نامزدی او مقرر شود، بلكه نماینده مجلس، وکیل مردم است که تنها شرط آن به دست آوردن اکثريت مطلق آراي رأی دهندگان حوزه انتخابیه مربوطه و در جریان یک انتخابات
سالم است.
با این تصمیم، گروه بزرگی از نامزدهای دارای شروط انتخابشدن را که دارای مدرک تحصیلی لیسانس و پایینتر هستند و برخوردار از فضیلتهایی مانند امانت، تقوا، شجاعت، دانش و تخصّص باشند، در کنار «مشهورین به فساد و متجاهرین به فسق» یا «محجورین و محکومین به ارتکاب جنایت» و … موضوع مادّه 30 قانون انتخابات قرار داده و از حق انتخاب شدن محروم كرده است! با این تفاوت که محکومان به ارتکاب جنایت مشمول مرور زمان میشوند، ولی کسانی که مدرک کارشناسی ارشد ندارند، مادام العمر از انتخاب شدن محروم هستند.مجلس هشتم با تصویب شروطی مانند «حداقل و حداکثر سن» و نیز «مدرک کارشناسی ارشد» برای داوطلبان،در انتخابات مداخله کرده و بنیادیترین حق مردم ایران, مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را پایمال كردهاست.بنابراین قانونگذار، تنها ميتواند از یک سو شروط عادلانه و روشنی از جهت حدّاقل سن مانند 18 یا 20 سال و تابعیت و سواد در حد خواندن و نوشتن و سلامت جسمی در حد شنوایی و بینایی و از سوی دیگر موانع معقولی را برای کسانی که حق انتخاب شدن ندارند، مانند محجورین یا محکومان به ارتکاب جنایت و قاچاقچیان مواد مخدر و نظایر آن را
تعیین کند.
آقاي كاشاني، در مورد هزينههاي انتخاباتي آيا قوانين به سقف و منشا اين هزينهها پرداختهاست؟
در قانون انتخابات فعلی، هیچگونه مقرّرات و ترتیبات قانونی برای کنترل سقف، منشأو منبع هزینههای انتخاباتی در انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و شوراها وجود ندارد و همین امر دریچه فسادی در راه یافتن نمایندگان بیصلاحیّت به مجلس و مردم را نیز به انحراف كشانیده است. ضمانت اجرايی کنترل هزینهها در کشورهای غربی، ابطال انتخابات و گاه محرومیت یک یا دو دوره از شرکت در انتخابات است.
نظرشما در مورد جدول حوزههای انتخابیه و حدود آنها چیست؟
طبق قانونِ تعیینِ محدوده حوزههای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی، مصوّب 30فروردين1366، کشور به 207حوزه انتخابیه تقسیم شده به گونهاي که 171 حوزه به صورت تک کرسی و 36 حوزه شامل شهرهای بزرگ و مراکز استانها از 2 الی 30 کرسی و جمعاً 119 کرسی نمایندگی را به خود اختصاص دادهاند. در حوزههایی مانند مراکز استانها که قاعده «کرسی واحد برای هر حوزه انتخاباتی» جای خود را به لیستها ميدهند، هرچه وسعت و جمعیّت و تعداد نمایندگان حوزههای انتخابیه بیشتر ميشوند، انتخابات از آزادی و عدالت دورتر و به سمت پایمال شدن حقوق مردم متمایل میشود، تا جایی که امکان راهیابی شایستگان واقعی به مجلس به صفر رسیده و غیرممکن ميشود.مراکز استانها با گستره جغرافیایی بزرگ و جمعیتهای میلیونی به صورت شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز، قم و … به عنوان یک حوزه انتخابیه تعریف شده و میدان از دست اشخاص شرافتمندی که ميخواهند با پشتوانه اخلاق، ایمان، دانش و شجاعت وارد مبارزات انتخاباتی شوند،در برابر لیستهای با پشتوانه مالی قوی گرفته ميشود. این وضعیت در حوزه جغرافیایی بزرگی مانند شهر تهران که برخلاف قانون تقسیمات کشوری از چهار شهرستان بزرگ تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در گسترهاي حدود 2500 کیلومتر مربع تشکیل شده است و تعداد 30 نفر نماینده باید از سوی مردم انتخاب شوند، كاملا مشهود است.
اين درحالي است كه حوزههای انتخابیه شمیران، ری و اسلامشهر که دارای فرمانداری و مرزهای مشخص با شهرستان تهران هستند باید از حوزه انتخابیه تهران جدا شده و در این سه شهرستان انتخابات مجلس به طور مستقل برگزار شود. این شهرها و تمامي شهرهايی که متناسب با جمعیت، بیش از یک نماینده دارند، باید بخشبندی شوند به گونهای که از هر بخش یک نماینده انتخاب شود. شایان توجه است که استاندارد جهانی انتخابات از دو سده پیش به سوی کوچککردن حوزههای انتخابیه جریان یافته است. درآمریکا از سال 1812 بخشبندی کردن شهرهای بزرگ آغاز شده است. شهر پاریس با 2 میلیون و 150 هزار نفر جمعیت، به 20 بخش انتخاباتی و شهر لندن نیز به 74 حوزه انتخاباتی تقسیم شدهاند و در هر بخش یک انتخابات مستقل برای انتخاب یک نماینده برگزار میشود.
بحثهاي زيادي پيرامون طرح استانی شدن انتخابات مطرح شد که مجلس اين طرح را تصویب كرد ولی شورای نگهبان با آن مخالفت كرد، در اين زمينه نظر شما چيست؟
طرح استانی کردن انتخابات بر خلاف قاعده جهانیِ کوچککردن حوزههای انتخابیه از طریق بخشبندی شهرهای بزرگ بوده و یک واپسگرايی تاریخی است. استانی کردن انتخابات که در دورههای ششم و نهم تصویب و خوشبختانه با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد، در پی سپردن سرنوشت کشور به باندهای قدرت و ثروت و محروم کردن مردم از شناسايی و انتخاب نمایندگان واقعیشان است.
نظر شما در مورد نصاب مقرر در قانون برای انتخاب شدن چيست؟
متاسفانه برخلاف معیار عقلی و جهانی انتخابات که منتخب یک حوزه انتخابیه باید اکثریت مطلق آراي یعنی نصف بهعلاوه یک آرا شرکتکنندگان را کسب کند، از مجلس پنجم به بعد، با تغییر ماده 8 قانون انتخابات،نصاب نصف بهعلاوه یک در چند مرحله کاهش یافته و بالاخره کسب یک چهارم آراي شرکتکنندگان، ملاک انتخاب در مرحله اول قرار گرفته است. این اقدام نادرست باعث کاهش مشروعیت و اعتبارمجلس و نمایندگان راه یافته به مجلس میشود.
در پايان بهترين راهکار براي اصلاح قانون انتخابات فعلی چیست؟
دولت باید در چارچوب اصل 62 قانون اساسی لایحه جامعی برای اصلاح بنیادین قانون انتخابات شامل، شروط عادلانه و روشن برای نامزدهای انتخاباتی، اصلاح جدول حوزههای انتخابیه و بخشبندی کردن شهرهای بزرگ، کنترل منشأ و سقف هزینههای انتخاباتی و بالاخره تأسیس دفاتر ثبتنام و صدور کارت انتخاباتی به جای شناسنامه و به نظم در آوردن دارندگان حق رای انجام دهد.
179/