حزب فراگير بهتر است يا ائتلاف حزبي؟
عباسميرزا ابوطالبي/ فعال سياسي خيليها از اينكه يك جريان فكري اصلاحطلب در قالب چندين حزب و گروه كوچك و بزرگ تقسيم شده و امكان تصميمگيري فوري و يكدست را مشكل كرده است گلايه دارند. واقعيت هم همين است. وجود انواع و اقسام احزاب با نخبگان و شخصيتهاي متفاوت مانع چابكي لازم براي تصميمگيريهاي راهبردي و …
عباسميرزا ابوطالبي/ فعال سياسي
خيليها از اينكه يك جريان فكري اصلاحطلب در قالب چندين حزب و گروه كوچك و بزرگ تقسيم شده و امكان تصميمگيري فوري و يكدست را مشكل كرده است گلايه دارند. واقعيت هم همين است. وجود انواع و اقسام احزاب با نخبگان و شخصيتهاي متفاوت مانع چابكي لازم براي تصميمگيريهاي راهبردي و تاكتيكي است. بعضاً روحيه متفاوت افراد و بانيان آن عامل تضاد و درگيري يا تفرقه در ميان جريان اصلاحطلب بوده است. .به عقيده من براي جامعه امروز ايران نه تنها وجود چندين حزب و گروه اصلاحطلب عيب نيست بلكه ميتوان تا حدي ضروري هم دانست. در كشور ما گفتمان اصلاحطلبي هنوز شكل و قواره دقيق و منسجمي نيافته است. بنابراين هريك از احزاب با تفسيري كه خود از اصلاحطلبي دارند خود را اصلاحطلب ناميدهاند. به همين دليل حزب ندا به رهبري صادق خرازي و حزب كارگزاران به رهبري كرباسچي و حزب اتحاد ملت به رهبري شكوري راد همه خود را اصلاحطلب ميدانند كه البته به نظر م اصلاحطلب هم هستند منتها به همان تعبير و تفسيري كه خود از اصلاحطلبي دارند. به همين دليل معتقدم نبود تعريف دقيق از گفتمان اصلاحطلبي حتي فرصتي فراهم كرده تا انواع و اقسام افراد و احزاب خود را به آن نزديك بدانند و در حقيقت گفتمان نادقيق اصلاحطلبي هم اكنون چتر نسبتاً بزرگتري براي پوشش احزاب بيشتري پهن كرده است. تقسيم گفتمان اصلاحطلبي ميان چندين حزب و گروه امكان مقابله با هدف حذف آن را نيز ناممكن كرده است. در كشورهايي كه سياست فراخ و گسترده نشده است در هر آن و لحظه بايد منتظر جنگ و درگيري احزاب و گروههاي سياسي بود. جنگي كه معمولاً با هدف دور كردن رقيب از عرصه سياست و قدرت و ايضاً ثروت صورت ميگيرد. بنابراين گذاشتن همه تخممرغهاي اصلاحطلبي در سبد يك حزب اين خطر را دارد كه با غير قانوني اعلام شدن فعاليت آن حزب كل جريان اصلاحطلبي با خطر مواجه شود. احياي مجدد جريان اصلاحطلبي بعد از حوادث 88 به خاطر همين تنوع و تكثر احزاب بود، احزابي كه البته اهميت و كارايي آن به يك درجه نبوده است اما بقاي جريان اصلاحطلبي را سبب شده است. موضوع ديگري كه معمولاً در ضرورت يك كاسه شدن احزاب اصلاحطلب مطرح ميشود بحث مشاركت در انتخابات است. موافقين حزب فراگير استدلال ميكنند كه وجود چنين حزبي امكان تصميمگيريهاي فوري را ميسرتر ميسازد. البته كه چنين است. اما اگر مقصود جلب مشاركت بيشتر مردم باشد. به عقيده من احزاب متعدد ميتواند در گستره وسيعتري از مردم و طبقات اجتماعي نفوذ كند. مثلاً در همين جريان اصلاحطلبي حزب كار در كارگران نفوذ بيشتري دارد حزب كارگزاران در تكنوكراتها نفوذ بيشتري دارد ، حزب اتحاد ملت در روشنفكران و دانشگاهيان نفوذ بيشتر دارد. به همين دليل به نظر ميرسد احزاب اصلاحطلب بايد به جاي تبديل شدن به حزب فراگير به دنبال سازوكار اتحاد و ائتلاف حزبي در ايام انتخابات باشند .