وقتی کارگردان «قیصر» مدیر تلویزیون شد
حالا ديگر مردم همه اتفاقهاي زندگي خود را به زماني براي بعد از اعلام نتيجه مذاكرات موكول كردهاند؛ ماشين و خانه و كالا نميخرند چون اميدوارند كه با توافق و برداشته شدن تحريمها، قيمتها پايين بيايد؛ ازدواج نميكنند چون اگر تحريمها برداشته شود و اوضاع اقتصادي بهتر، شرايط بهتري براي ازدواج خواهند داشت. فيلم و …
حالا ديگر مردم همه اتفاقهاي زندگي خود را به زماني براي بعد از اعلام نتيجه مذاكرات موكول كردهاند؛ ماشين و خانه و كالا نميخرند چون اميدوارند كه با توافق و برداشته شدن تحريمها، قيمتها پايين بيايد؛ ازدواج نميكنند چون اگر تحريمها برداشته شود و اوضاع اقتصادي بهتر، شرايط بهتري براي ازدواج خواهند داشت.
فيلم و ساختمان نميسازند چون بند به مذاكرات شدهاند و همهچيز را بسته به مذاكرات و لغو تحريمها كردهاند؛به زماني كه همين روزهاست تا نتيجه انتظارشان مشخص شود و براي آينده خود برنامهريزي كنند.
مردم همهچيز را بستهاند و منتظر نتيجه مذاكرات ماندهاند. در چنين شرايطي با اعلام نتيجه مذاكرات، همه اين انتظار به سر ميآيد و با رسيدن مذاكرات به نتيجه و توافق، ناگهان شاهد بسط و گشايشي ميشويم كه تنها ديگر به اقتصاد مربوط نيست.
مردم از نظر رواني در تمنا و روياي اين اتفاق هستند و فارغ از تمام نتيجههاي اقتصادي، سياسي و…، از آنجايي كه اين تمنا و رويا، در جامعه اي با شرايط اين روزها جواب داده ميشود، و مردم به خواست خود ميرسند، شبيه درختاني در فصل بهار شكوفا ميشوند.
گشايش، آنها را اميدوار و پرانگيزه ميكند. آنها نتيجه صبر و برنامهريزي خود را ميبينند و ميدانند كه ديگر وقت حركت است. به اينترتيب متن جامعه به سمت شكوفايي حركت ميكند و چنين جامعهاي ناخودآگاه به سمت فرهنگ و هنر هم ميرود، چون فرهنگ و هنر يكي از نيازهاي اصلي جامعهاي است كه ميخواهد به سمت پيشرفت و گسترش و بهبود قدم بردارد.
اما در اين ميان مهمترين نكته، مديران فرهنگي و نگاه مديريتيشان به اين جريان روبه بهبود است. مديران بايد از همين روزها براي آينده برنامهريزي كنند. شكوفايي آن بهار به دست مديراني است كه درست شبيه يك باغبان دلسوز بايد اين بهار را مراقبت كنند و اين فرصت استثنايي را از دست ندهد.
مديريت فرهنگي بايد همراه مردم شود و از همين روزها با ديدن نشانههايي مثل حساسيت مردم حتي به اتفاقهايي مثل لغو تعداد محدودي كنسرت، اين جامعه و خواستهاي فرهنگياش را بشناسد و با آنها همراه و همدل شود.
اگر مديريت فرهنگي اين فرصت را از دست دهد، اگر نتواند اين رسيدن به تمنا و رويا را درست مديريت كند و با نبض جامعهاي چنين حساس همراه شود، در نهايت بازهم مردم را در مقابل خودش ميبيند و اين فرصتسوزي است كه هوشياري امروز مديران فرهنگي نبايد مجالي به آن بدهد.