روایت «آمنه» از قبل، بعد و لحظه اسیدپاشی

قرار بود معصومه هم بيايد؛ معصومه عطايي. قرباني اسيدپاشي كه شهریور ماه 89 به خاطر طلاق، پدرشوهرش بر صورت او اسيد پاشيد. قرار بود بيايد ماجراي آمنه بهرامي‌، يكي ديگر از قربانيان اسيدپاشي را روي صحنه تئاتر ببيند؛ «چشم در برابر چشم». اما نيامد. در آخرين دقيقه‌ها خبر داد كه نمي‌آيد. شايد با خودش فكر …

قرار بود معصومه هم بيايد؛ معصومه عطايي. قرباني اسيدپاشي كه شهریور ماه 89 به خاطر طلاق، پدرشوهرش بر صورت او اسيد پاشيد. قرار بود بيايد ماجراي آمنه بهرامي‌، يكي ديگر از قربانيان اسيدپاشي را روي صحنه تئاتر ببيند؛ «چشم در برابر چشم».

اما نيامد. در آخرين دقيقه‌ها خبر داد كه نمي‌آيد. شايد با خودش فكر كرده همان دردي كه كشيده و هنوز هم ادامه دارد، كافي است. با خودش گفته تحمل تجربه دوباره آن لحظه را ندارد. تصميم گرفته آن روزها را دوباره مرور نكند و در خانه بماند. مثل خيلي‌ از زنان ديگري كه شرايط معصومه و آمنه را دارند و بعد از واقعه، در و ديوار خانه تنها همدمشان شده است.

معصومه در خانه بود و آمنه همچنان در اسپانيا به دنبال درمان. هيچكدامشان در بازخواني واقعه اسيدپاشي به آمنه نبودند. هنگامي كه عده‌اي به ياد آنها و ديگر قربانيان اسيدپاشي، در سالن گوشه فرهنگسراي نياوران جمع شده بودند تا اين اتفاق تلخ و چند و چون آن را مرور كنند. آمنه البته با ارسال يك پيام صوتي‌، ابراز اميدواري كرد كه ديگر شاهد چنين اتفاقاتي نباشيم: «امیدوارم با دیدن نمایشی که بر اساس زندگی من روی صحنه می‌رود کمی به فکر برویم و روزی برسد که هر یک از ما خوب زندگی کنیم و دیگر شاهد آسیب‌های اجتماعی نظیر اسیدپاشی نباشیم. امیدوارم انسان‌های شایسته‌ای باشیم که اجتماع شایسته‌ای را به وجود آوریم و بتوانیم با امنیت بیشتر زندگی کنیم. با دیدن این نمایش قدر سلامتی‌ خود را بیشتر بدانید و به این نکته توجه کنید که آسیب‌رساندن به یک همنوع دردناک است.»

با اين پيام و در غياب آمنه و معصومه، سالن نمايش تاريك شد تا روايت تلخ آمنه بهرامي مرور شود. روايت هنگامي كه شور زندگي در آمنه موج مي‌زد درست پيش از آنچه مجيد موحدي بر سرش بياورد، روايت لحظه فاجعه كه اسيد سلول‌هايش را مي‌خورد و در تلاطم اين بود كه بينايي‌اش را از دست مي‌دهد يا نه و روايتي از تلاش براي گرفتن حكم قصاص و سرانجام، بخشش.

«چشم در برابر چشم» تئاتر مستندي است كه با تكيه بر واقعيت و استفاده از اسناد و مدارك موجود، ماجرايي را كه چند سال پيش اتفاق افتاد اما هنوز تازه است، دوباره به تصوير مي‌كشد. اين نمايش، بر اساس روايت شفاهي آمنه بهرامي‌نوا به نيابت از ده‌ها زني است كه در يك لحظه سوختند و ديگر از روبه‌رو شدن با آينه وحشت دارند.

اين تئاتر مستند، شايد بيش از آن كه اتفاقي هنري باشد، زباني براي بيان معضلي اجتماعي است؛ همانطور كه نازنين سهامي‌زاده، كارگردان اين تئاتر هم اشاره مي‌كند: «اين اتفاق،‌ اتفاق تئاتري مهمي نيست بلكه واقعه اجتماعي مهمي است كه احساس كردم بايد آن را روايت كنم. به نظر من هركدام از ما در قبال چنين وقايعي مسئوليت‌هايي داريم. من در خودم اين مسئوليت را احساس كردم كه اين ماجرا را به صحنه تئاتر بكشانم. از مردم،‌ هنرمندان و مسئولان هم توقع دارم در كنار ما بايستند و در كاهش چنين فجايعي نقش داشته باشند. اين حمايت،‌ به اندازه يك ساعت اينجا در سالن نشستن و گوش دادن به حرف‌هاي يك قرباني اسيدپاشي است.»

چشم در برابر چشم، تراژدي روز جامعه را به ما نشان مي‌دهد و يادآوري خوبي است به هنرمندان و مسئولان درباره جايگاه مهم هنر اجتماعي. سهامي‌زاده درباره اين پيوند هنر و اتفاقات روز اجتماعي مي‌گويد: «وقتي در روزنامه‌ها مي‌خواندم كه چنين اتفاق وحشتناكي رخ داده است،‌ به شدت ذهنم مشغول مي‌شد. تا اين كه دو سال پيش از طريق يكي از دوستانم، به ديدن آمنه رفتم. به او گفتم دوست دارم فيلم مستندي درباره تو بسازم و از اين پيشنهاد استقبال كرد.

بعد از ساخت اين مستند، به او نزديكتر شدم و دلم مي‌خواست داستان زندگي او را كه در كتابي درباره او نوشته شده بود و ممكن بود به دليل تعداد زياد صفحات، خيلي از افراد آن را نخوانند، به مردم نشان دهم بنابراين از سياوش حيدري خواستم نمايش چشم در برابر چشم را كه مهدي سجودي بر اساس روايت شفاهي آمنه بهرامي‌نوا نوشته بود به نمايشنامه تبديل كند.

من از مدتها قبل تصميم گرفتم اجرايي از اين آسيب اجتماعي داشته باشم‌ اما منتظر بودم چهره‌هاي شناخته شده هنري وارد عرصه شوند. ديدم اين اتفاق نيفتاد و هنرمندان سرشناس به اين واقعه نپرداختند بنابراين تصميم گرفتم خودم دست به كار شوم. اين موضوع، دغدغه‌ مهمي براي من و جامعه بود كه مي‌خواستم آن را با مديوم متفاوتي به تماشاگر نشان بدهم.»

روايت‌ بخش‌هاي مختلف زندگي آمنه در اين نمايش آنقدر دقيق،‌ شفاف و ملموسند كه براي يك ساعت، همه ما آمنه مي‌شويم و درد و رنج او را تحمل مي‌كنيم. توضيحات و اشاره به وقايع و افرادي كه در طول اين سال‌ها در ماجراي آمنه نقش داشته‌اند، بدون حذف و اضافه و سانسور انجام شده چرا كه آمنه خودش از ابتدا در جريان تمرين و اجراي اين تئاتر بوده: «ديالوگ‌هاي اين نمايش عينا مستنداتي است كه از زبان آمنه در كتاب نقل شده. آمنه از ابتدا در جريان بود كه مي‌خواهم اين تئاتر را بسازم و هنگامي كه كار را شروع كرديم، در تمرينات ما حضور داشت. از او خواستم به ديالوگ‌ها گوش كند و او گفت اتفاقات دقيقا همان است كه رخ داده و از اين كه در اين تئاتر، ماجرا مطابق با واقعيت پيش مي‌رود خوشحال بود.»

آمنه‌ اين نمايش، به نمايندگي از آمنه‌هاي ديگر، به نقش قانون و قوه قضاييه اشاره مي‌كند، از ناهمراهي بعضي مسئولان و كوتاهي عده‌اي از پزشكان و سختي‌هايي كه براي اختصاص بودجه درمانش متحمل شده انتقاد مي‌كند، از تاخير در صدور و اجراي حكم قصاص گلايه‌مند است و از اصرار براي خبردار نشدن رسانه‌ها و فرصت‌طلبي بعضي از سازمان‌ها به نام حقوق بشر در اين ميان مي‌گويد. او از فشارهايي براي بخشش مجرم اين ماجرا خبر مي‌دهد، از لحظه سخت انتخاب براي بخشيدن يا نبخشيدن و در نهايت گذشت و پشيماني. افسوسي كه كارگردان چشم در برابر چشم هم بر آن تاكيد كرده «آمنه مي‌گويد هر اسيدپاشي كه مي‌شود خودم را مقصر مي‌دانم و با خودم مي‌گويم شايد اگر من قصاص را انجام داده بودم ديگر جرات انجام چنين كاري وجود نداشت.

مجيد موحدي آزاد شد بدون اين كه ديه آمنه را پرداخت كرده باشد، او حالا آزادانه زندگي مي‌كند ولي آمنه همچنان در شرايط سخت درمان قرار دارد. مرز باريكي بين قصاص و بخشش هست. آمنه توقع داشت بعد از بخشش، قانون پيگير مطالبات و حقش باشد. در اين نمايش مي‌بينيم كه همه از آمنه درخواست بخشش مي‌كنند ولي روزي كه براي قصاص حاضر مي‌شوند و امكان قصاص دارد ولي مجيد را مي‌بخشد، همه چيز براي او تمام مي‌شود و به كلي فراموش مي‌شود. دوست دارم تماشاگر فكر كند كه چرا آمنه از اين بخشش، پشيمان است.»

سهامي‌زاده از كساني هم كه ادعا مي‌كنند براي كاهش خشونت‌هاي اجتماعي دغدغه دارند اما تنها به حرف و فعاليت‌ در فضاي مجازي به جاي انجام اقدامي موثر بسنده مي‌كنند،‌ دلخور است: «انتظار داشتم بعد از پخش خبر اين نمايش،‌ مسئولان يا فعالين حقوق اجتماعي و زنان، در اين راه به ما كمك كنند اما هيچ اتفاقي نيفتاده. فكر مي‌كنم كمي بايد پز روشنفكري‌مان را كنار بگذاريم و وارد عمل شويم. اين چنين خشونت‌هايي كه در جامعه رخ مي‌دهد،‌ اتفاقات مهمي است كه تك تك ما در قبال آنها مسئوليم.»

او درباره اسيدپاشي‌هايي كه اخيرا صورت گرفته هم ابراز ناراحتي كرده و مي‌گويد: «شنيده‌ام كه اخيرا مورد جديدي از اسيدپاشي در كشورمان اتفاق افتاده است. اين اخبار بسيار ناراحت‌كننده است. اميدوارم با انجام كارهاي فرهنگي و بازنمايي زواياي تلخ اينگونه اتفاق‌‌ها، عقلانيت تماشاگر و احساس مسئوليت در بينندگان شدت بگيرد و هر كس به اين فكر كند كه ما كجاي اين جريانيم و چه كاري ميتوانيم بكنيم.

مثلا، مردمي كه در صحنه مي‌ايستند و به جاي كمك به قرباني،‌ تنها نظاره‌گر شرايط هستند نسبت به اين شرايط و وظايفي كه دارند آگاه شوند. اميدوارم اين نمايش جرقه‌اي باشد كه با همراهي مردم و ساير هنرمندان، جريان‌ساز باشد. آرزو مي‌كنم اين كارهاي فرهنگي تاثيرگذار باشند، خلاءهاي قانوني، حقوقي و درماني درمورد اسيدپاشي شناخته و برطرف شود تا هم قربانيان اين اتفاق تلخ به زندگي برگردند و هم با اعمال مجازات مناسب و راهكارهاي پيشگيرانه، اسيد و خشونت، قرباني‌هاي ديگري نگيرند.» ‌آرزويي كه كاش هرچه زودتر محقق شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا