ضعف روحاني در سرويس‌هاي قدرتي و دفاع روي تور

احمدرضا کاظمی عموم پرسش‌ها در ابتدای کار رویکردی اقتصادی داشت و هیجان لازم را ایجاد نمی‌کرد و ما کم‌کم داشتیم پای تلویزیون خواب مان می‌برد و دل مان برای جواب‌هایِ سوالیِ احمدی‌نژاد تنگ می‌شد تا اینکه یکی از خبرنگاران پایگاه خبری «دلشوره‌نیوز» سوالی انتقادی از رویکرد حمایتی دولت در برگزاری برخی کنسرت‌ها و ورود زنان …

احمدرضا کاظمی
عموم پرسش‌ها در ابتدای کار رویکردی اقتصادی داشت و هیجان لازم را ایجاد نمی‌کرد و ما کم‌کم داشتیم پای تلویزیون خواب مان می‌برد و دل مان برای جواب‌هایِ سوالیِ احمدی‌نژاد تنگ می‌شد تا اینکه یکی از خبرنگاران پایگاه خبری «دلشوره‌نیوز» سوالی انتقادی از رویکرد حمایتی دولت در برگزاری برخی کنسرت‌ها و ورود زنان به سالن‌های ورزشی مطرح کرد. اینجا بود که همگی پای تلویزیون نیم‌خیز شدیم و با دهانی باز و چشم‌هایی گرد شده چشم به واکنش رئیس دولت تدبیر و امید داشتیم. جو طوری بود که انگار الان نه سال 2015 بلکه حوالی 1998 است و آنجا نه «سالن شهید بهشتی نهاد ریاست جمهوری واقع در خیابان پاستور» بلکه «ورزشگاه کریکت‌گراند ملبورن» واقع در کشور استرالیاست و خداداد عزیزی با مارک بوسنیچ تک‌به‌تک شده! به هرحال جواب آقای روحانی هرچند به زیبایی گل خداد نبود اما خب فرار روبه جلویش از پاسخ دادن خدایی دست کمی از فرااار خدادادعزیزی از دل خط دفاعی استرالیا نداشت و ایشان در کل با«تدبیر» توانست «امید» ما را به پاسخ‌های بعدی، زنده که نه ولی مثل خودمان «در قید حیات» نگه دارد. رسانه‌های حامی دولت هم که عموما سوالات شان بیشتر شبیه قربون‌صدقه رفتن بود تا سوال و پرسش‌هایی داشتند که اکثرا شما را یاد «عزیزم تو چرا اینقدر خوبی آخه؟»، «میدونی من چقدر تورو دوستت دارم؟» و «تو حاضری واسه عشق‌مون چیکار کنی» پرسیدن‌های جوانانِ فعال در صنعتِ معاملات کالا به کالا (تبادل دل و قلوه)  می‌انداخت. با این وجود در اواخر نشست بود که یکی از خبرنگاران شجاع زن، منصورانه(!) سوالی جنجالی، جنجالی، جنجالیِ جنجالی پرسید و نظر رئیس‌جمهور را به عنوان رئیس شورای امنیت ملی در مورد ممنوع‌التصویر و ممنوع‌الخبر و ممنوع‌الکلاً بودن رئیس دولت اصلاحات جویا شد. (کسی که ما هم نمی‌توانیم اسمش را بیاوریم).
در اینجا بود که استرس‌ها به اوج خودش رسید. همه منتظر یک پاسخ قاطع از رئیس‌جمهور بودند و حتی انتظار داشتد که ایشان ضمن محکوم کردن این قضیه، اسم رئیس‌جمهور قدیمی کشور را به زبان بیاورد. هیجان به حدی بود که عده‌ای از اهالی تحریریه دست به دعا شده بودند و نذر و نیاز می‌کردند جوری که سردبیر روزنامه نیت کرد درصورت پاسخ امیدوارکننده ‌از جانب روحانی، تا یک هفته مطالب بچه‌ها را بدون سانسور چاپ کند. تشویش همه را فرا گرفته و استرسِ نشست خبری رئیس‌جمهور از استرسِ لحظات پایانی بازی‌های تیم ملی والیبال وقتی که تیم 24-23 جلو است و همه منتظر  Match Point هستند، بیشتر شده بود. خانم‌های روزنامه که هم از شدت فشار روانی و هم به خاطر تشبیه ورزشی بنده و جَو والیبال‌گونه‌ای که بر سالنِ نشست خبری حاکم بود؛ چشم‌هایشان را بسته بودند تا علاوه بر اینکه استرس‌شان کمتر شود بنیان‌های اخلاقی خانواده نیز حفظ شود. صدای آقایان در دفتر تحریریه بلند شده بود و با فریادهای «روحانی! جوابشو بده!»، «ماشاا… رئیس‌جمهور!»؛ «یک سرویس قدرتی»، «دفاع کن! دفاع کن روحانی! تو میتونی!» پاسخی کوبنده، سرعتی و «قدرتی» را از رئیس‌جمهور طلب می‌کردند که اما متاسفانه یا خوشبختانه ایشان بازهم با پاسخی «هدف‌دار» توپ را در زمین حریف انداخت!‌

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا