روش دستیابی دولت احمدی نژاد به ثروت
روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود نوشت: حیرتانگیز نیست که پای نزدیکان و مدیران دولت احمدینژاد به دلایل مالی، حقوقی و سوءمدیریت به زندان باز شده است. آنها از چیزی مینوشتند و حرف میزدند که نداشتند. «روحیه مهرورزی، رایحه خوش خدمت و ایضا پاکدستی.» روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود نوشت: این حکایت خیلی تکراری …
روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود نوشت: حیرتانگیز نیست که پای نزدیکان و مدیران دولت احمدینژاد به دلایل مالی، حقوقی و سوءمدیریت به زندان باز شده است. آنها از چیزی مینوشتند و حرف میزدند که نداشتند. «روحیه مهرورزی، رایحه خوش خدمت و ایضا پاکدستی.»
روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود نوشت: این حکایت خیلی تکراری است، اما حتی بعضی حکایتهای تکراری هم به تکرار شنیدنش میارزد. روزی خبرنگاری از برنارد شاو، نویسنده طناز انگلیسی میپرسد: «شما برای چه مینویسید؟» و برنارد شاو به صراحت جواب میدهد: «برای پول». برنارد شاو که میداند این جواب صریح و قاطع و دور از انتظار در زمان و فضای آرمانی آن روزگار چندان به مزاج خبرنگار خوش نیامده از او میپرسد: «شما برای چه مینویسید؟» خبرنگار که انگار چیزی در گلویش مانده میگوید: «برای انسانیت». برنارد شاو میگوید: «خب، معمولا آدم برای چیزی مینویسد که ندارد. من پول ندارم».
حیرتانگیز نیست که پای نزدیکان و مدیران دولت احمدینژاد به دلایل مالی، حقوقی و سوءمدیریت به زندان باز شده است. آنها از چیزی مینوشتند و حرف میزدند که نداشتند. «روحیه مهرورزی، رایحه خوش خدمت و ایضا پاکدستی.»اینطور که پیش میرود، حمید بقایی نه اولین نفر و نه آخرین نفر از مدیران احمدینژاد است که احضار و احتمالا زندانی خواهد شد، اما این حیرتانگیز است که دولت احمدینژاد بیش از هر دولت دیگری در مظان اتهام قرار گرفته و مجرم شناخته شده است. واقعا بیانصافی است همه تقصیر این وقایع را به گردن احمدینژاد و دولتش بیندازیم. بالاخره آنچه بدیهی است فضای سیاست داخلی ایران است که مستعد پرورش و بروز اینگونه خلاقیتهاست.
در سازوکار سیاست داخلی ایران چه شکافهایی پدید آمده است که منجر به بروز این دستدرازیها میشود؟ این را نمیشود نادیده گرفت که «دولت ایرانی» بهعنوان مجری سیاست ملت نسبت به دولتهای دیگر بعضا در منطقه و قطعا در جهان اول از اختیارات کمتری برخوردار است؛ یعنی تئوری «فسادانگیزی قدرت مطلق» درباره دولتهای ایران چندان صادق نیست. چون در دولتهای ایران موازنه قدرت به گونهای است که حتی نوعی ناکارآمدی ایجاد میکند. البته این اتفاق در دولت احمدینژاد را میشود به گردن گرانشدن نفت انداخت. بشکهای ١٢٠ دلار، پولی است که در هر دولتی میتواند زلزله فساد ایجاد کند و شاید خیلی به پاکدستی و کجدستی هم ربطی نداشته باشد. بهخصوص اینکه آدمی بیشتر تمایل به شر دارد و به همین دلیل هم بیش از آنکه به پاکدستی فکر کند، کج دست است. بهویژه در کشورهای نفتی که حفرههای بسیاری برای دستیابی و رسیدن به این گنجهای بادآورده آدمی را وسوسه میکند.
اما آنچه نکته اساسیتر است و میشود آن را بهعنوان نوع نگاه دیگر مطرح کرد این است که در ایران راه رفتوبرگشت قدرت و ثروت مسیری متفاوت با دیگر جاهای دنیا طی میکند. به بیان سادهتر، اینقدر که قدرت مجرای برخورداری از ثروت است، ثروت در معادلات قدرت نقش ندارد.
در کشورهای سرمایهداری ثروت میتواند به قدرت تبدیل و در بازتاب بیرونی آن سپس به تأسیس حزبی سیاسی منجر شود. ثروتی که منشأ اثرگذاری در بدنه دولتها و سیاست است، آنهم به شکل کاملا روشن و شفاف. البته در جهانهایی که دموکراسی در آنها نهادینه شده. اما مسیر کسب و انباشت ثروت در ایران به برخورداری از قدرت منجر نمیشود و کاملا برعکس، همواره هستند کسانی که میکوشند به قدرت برسند و از بلندای نردبان قدرت بهراحتی بتوانند از شاخههای این درخت، میوههای ثروت بچینند. شاید بیدلیل نباشد هرکسی که نسبتی با سیاست دارد، دغدغهاش بالارفتن از نردبان قدرت است. آنهم نه به عشق سیاست، بلکه به عشق رسیدن به ثروت و منتفعشدن از سفرههای نفتی که در نهادهای دولتی پهن است. حالا حکایت بقایی، بقای همین سیاست است. سیاستِ از قدرت به ثروت رسیدن که دولت احمدینژاد مظهر و آینه تمامنمای آن بود.