نطفهای که همزمان با انعقاد سقط شد
موبنا – «چهارشنبه دو هفته پیش در جلسهای مستمر که تعدادی از اصلاحطلبان در آن شرکت داشتند، این بحث مطرح شد که آیا ممکن است آقای روحانی رد صلاحیت شوند؟ در این صورت چه رفتاری باید داشت؟ آیا لازم نیست که از حالا در این زمینه فکری شود؟ بنده جزو آخرین کسانی بودم که نظرم …
موبنا – «چهارشنبه دو هفته پیش در جلسهای مستمر که تعدادی از اصلاحطلبان در آن شرکت داشتند، این بحث مطرح شد که آیا ممکن است آقای روحانی رد صلاحیت شوند؟ در این صورت چه رفتاری باید داشت؟ آیا لازم نیست که از حالا در این زمینه فکری شود؟ بنده جزو آخرین کسانی بودم که نظرم را گفتم. با توجه به مسائلی که پیرامون نامزدی احتمالی احمدینژاد و رد صلاحیتها مطرح است، سعی میکنم در اینجا هم آن نظر را تقدیم کنم. به نظرم پرداختن به این موضوع در شرایط کنونی لزومی ندارد. چون بر خلاف برداشت برخی دوستان معتقدم که علیرغم وجود برخی ضعفها، پختگی سیاسی در ایران بیش از آن است که عدهای تصور میکنند. رد صلاحیت آقای روحانی یا حتی احمدینژاد چیزی نیست که به یک ساز و کار اداری در شورای نگهبان تقلیل داده شود. نظامی که میتواند تصمیمات مهمی چون توافق برجام را بگیرد، هیچگاه دچار وضعی نخواهد شد که رئیسجمهور قبلی یا فعلی خود را رد صلاحیت کند و چنین چیزی فقط در ذهنیت برخی منتقدان وجود دارد.
حتما برخی از افراد رد صلاحیت آقای هاشمی را نمونه خواهند آورد. در این مورد توضیح خواهم داد ولی این که از ابتدای انقلاب تا کنون این تعداد از روسای جمهور با وضعیتهای غیرعادی مواجه شده باشند و رد صلاحیت شوند، مسالهای نیست که ادامه آن مطلوب نظام باشد. حتما راهحلهایی برای جلوگیری از تکرار آن میتوان پیدا کرد.
واقعیت این است که نظام سیاسی ایران شکل خاصی دارد. نه ریاستی است و نه پارلمانی و نه حتی ترکیبی. انتخابات ریاستجمهوری ایران به گونهای است که نامزدهای اصلی آن، هم از منظر اخلاقی و هم به لحاظ سیاسی پیش از نامزدی باید با رهبری مشورت کنند. در واقع اجازه ضمنی یا حداقل عدم مخالفت رهبری را ضمیمه نامزدی خود نمایند. شاید در دور دوم ریاستجمهوریها چنین کاری خیلی الزامی نباشد ولی در دور اول و حضور دوباره این استمزاج یا درخواست اجازه برای حضور ضروری است.
در دور دوم نیز به این دلیل ضروری نیست؛ چرا که طبیعی است که رئیسجمهور میتواند دور دوم هم باشد. به علاوه رهبری هم یکی، دو بار بر طبیعی بودن حضور دو دورهای تاکید داشتهاند. برای ایران هم که محوریت اشخاص و نقش آنها برجسته است، حضور دو دورهای ضرورت بیشتری دارد؛ چرا که به طور معمول نتایج سیاستهای یک رئیسجمهور در دور دوم روشنتر میشود. البته این بدان معنا نیست که انتخابات واقعیت ندارد و فرمایشی است و هر کس باید اجازه بگیرد؛ در واقع برای تایید و رد حضور افراد در این مورد از زبان دیپلماتیک برای بیان منظور استفاده میشود و کمتر زبان امر و نهی به کار میرود. به علاوه محدودهای در نظام وجود دارد که سعی برای حضور افراد در این محدوده نیست. ضمن این که پر نشاط شدن انتخابات نیز یک اصل است که مورد نظر نظام بوده است در نتیجه این استمزاج یک سنت معمولی بوده است.
آقای خاتمی هم در سال ۱۳۷۵ چنین استمزاجی را داشت. دیگرانی هم که مهم بودند این کار را انجام دادند. طبیعی هم هست؛ زیرا هر کس که رئیسجمهور میشود در هر حال میخواهد در این نظام کار کند و قرار نیست که نوعی تقابل را تجربه کند؛ هر چند ممکن است اختلاف نظر باشد و حتی در سیاستها نیز زاویه وجود داشته باشد ولی در کلیات مساله باید تفاهم باشد. بدون حداقلی از این تفاهم حضور انتخاباتی موثر و معنادار نیست؛ بنابراین هم افرادی که نامزدهای اصلی هستند میدانند که چنین مشورتی را باید انجام دهند و هم این انتظار معقولی است و اگر در این جریان مخالفتی با حضور آن فرد باشد، حتما به صورت صریح یا آشکار بیان خواهد شد. نمونهاش در سال ۱۳۸۷ است که تعابیر انجام شده برای آقای خاتمی به منزله مخالفت ضمنی یا حتی صریح با حضور ایشان بوده و همان موقع هم معلوم بود که آن حضور به سرانجامی نمیرسد و ایشان با فشار غیرطبیعی دوستانشان وارد میدان شدند و چیزی نگذشت که انصراف دادند و فرآیند حضور نفر بعدی هم در نهایت به شکلی درآمد که متناسب با وضعیت ایران نبود.
در آن جلسه توضیح دادم که به نظر من رد صلاحیت آقای هاشمی هم قطعا رخ نمیداد. اگر از روزهای پیش ایشان تصمیم به شرکت میگرفت و موضوع را با رهبری مطرح میکرد. این پذیرفتنی نیست که در ساعت ۵ بعد از ظهر و یک ساعت پیش از پایان ثبتنام کسی مثل آقای هاشمی به جمعبندی برای شرکت در انتخابات برسد و قبل از آن چنین تصمیمی نداشته باشد. من در ذهن ایشان نبودم و نیستم ولی غیر ممکن است که یک انسانی سیاسی و عاقل پیش از آن تصمیم نگرفته باشد، مگر این که فقط به لحاظ تاکتیک آن را به تاخیر انداخته باشد. اصولا اتخاذ این تصمیم مبتنی بر یک فرآیند طولانی است و این که مساله به این مهمی را بخواهند در عرض یک ساعت پیش از پایان مهلت ثبت نام و از طریق تلفن با رهبری حل کنند که جز جایگاهی رسمی، رفاقتی نیمقرنی با یکدیگر داشتهاند، قطعا به منزله نوعی رفتار غیرطبیعی تلقی میشود و نتیجه آن نیز همان است که دیدیم. البته خوشبختانه رد صلاحیت آقای هاشمی به لحاظ رسمی بیشتر وجه ناکافی بودن توانایی جسمی و فنی یافت والا بیمعناست که کسی همچنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت بماند ولی صلاحیت سیاسی و اخلاقی برای ریاستجمهوری را نداشته باشد؛ مگر این که از نظر جسمی و فیزیکی و مسائلی از این قبیل رد صلاحیت شده باشند.
اکنون نیز همین وضع برقرار است. اگر نظام به هر دلیلی نخواهد آقای روحانی بیاید، این را در همین زمان یا ماههای آینده به هر نحوی که صلاح بدانند به اطلاع وی خواهند رساند و آقای روحانی هم کسی نیست که در برابر این تصمیم مخالفت کند و ثبت نام نماید تا رد صلاحیت شود مگر این که قصد فرد از ورود به انتخابات ایجاد فضای جدید و ارتقای سطح مبارزه سیاسی باشد. در مورد احمدینژاد هم همین ادعا صادق است. خبری که در این روزها منتشر شده است، نشان روشنی از این تحلیل است. ادبیات به کار رفته (اگر اصل خبر درست باشد که به نظرم معقول میآید) نشان از پرهیز حکومت از این است که انتخابات به یک چالش دو قطبی و مخرب تبدیل شود. انتخابات سال ۱۳۹۶ باید مثل ۱۳۹۲ به گونهای باشد که همه (بازنده و برنده نتیجه) پس از انتخابات نفس راحتی بکشند نه آن که تازه شروع دعوا باشد.
بارها نوشتم حضور انتخاباتی احمدینژاد مخالف برجام است و حکومت هزینه برجام را داده و باید ثمرات آن را بچیند و با حضور احمدینژاد نه تنها این ثمرات به باد میرود، بلکه هزینهها هم بیشتر میشود. دوستان و طرفداران احمدینژاد عصبانی میشوند که این چه حرفی است که بنده میزنم و بعد برای رد این نظر دست به دامن آقای هوشنگ امیراحمدی شدند تا بلکه برایشان نسخهای در جواب این گزاره بپیچد. البته به نظر من احمدینژاد اگر هم میآمد، باز هم در برابر روحانی شکست میخورد ولی هزینه انتخابات برای نظام بالا می رفت. به علاوه حضور وی با مخالفت شدید روحانیت مواجه میشد. ضمن این که شکاف بزرگی در میان اصولگرایان به وجود میآمد و این چالشهایی نبود که نظام آن را بپذیرد. متاسفانه طرفداران آقای احمدینژاد از نوعی سادهاندیشی در سیاست در رنج هستند. البته همه گروهها کمابیش در مقاطعی به این سادهاندیشی دچار میشوند ولی این که به مدت طولانی دچار این بلیه شوند، اتفاقی است که فقط در میان آنان رخ میدهد. کسانی که حتی متوجه نبودند رحیم مشایی، شانس یک درصدی هم برای حضور انتخاباتی نداشت ولی با سلام و صلوات او را ثبتنام کردند و البته هنوز هم متوجه نشدهاند که شانس مشایی در بهار ۱۳۹۲ برای حضور در انتخابات بیشتر از شانس احمدینژاد در بهار ۱۳۹۶ برای چنین حضوری است. اگر هم الان کاری به او ندارند به این دلیل است که او را تمام شده میدانند و نمیخواهند دوباره در سطح جامعه مطرح شود ولی حیف که متوجه نمیشوند و دوباره درصدد وارد شدن به بازی هستند.
احمدینژاد که پروندهاش بسته شده بود، الان هم این بسته بودن رسمیت یافته است ولی آقای روحانی یا نمیآید یا اگر بیاید رد صلاحیت معنایی ندارد؛ بنابراین باید درباره این فکر کرد که چگونه باید آمد و فضای سیاسی را شکل داد؟»
*توضیح: این یادداشت پیش از اعلام رسمی دیدگاه مقام معظم رهبری درباره نامزدی محمود احمدینژاد در انتخابات 1396 منتشر شده است.
منبع: هفتهنامه صدا