عطریانفر: محمد هاشمی نباید قهر می‌کرد

* حزب اعتماد ملی دچار نوعی توقف وبی تحرکی شده است. *مجمع روحانیون مبارز بدلایلی سطح فعالیت خود را از سال 88 کاهش داد و آن نشاطی که در گذشته در بحث تشکیل جلسات محوری و اخذ تصمیمات راهبردی شاهدش بودیم از ناحیه این مجمع کاهش یافت. * بعد از ماجرای کارگزاران نیز دچار حیرت …

* حزب اعتماد ملی دچار نوعی توقف وبی تحرکی شده است.

*مجمع روحانیون مبارز بدلایلی سطح فعالیت خود را از سال 88 کاهش داد و آن نشاطی که در گذشته در بحث تشکیل جلسات محوری و اخذ تصمیمات راهبردی شاهدش بودیم از ناحیه این مجمع کاهش یافت.

* بعد از ماجرای کارگزاران نیز دچار حیرت سیاسی و توقف شد اما بنا به دلایلی که خیلی دور از ذهن نیست باید گفت این حزب وضعیت متفاوتی نسبت به چهار جریان دیگر داشت. عمد‌ه‌ترین عامل و منشأ تفاوت در واقع‌نگری آن نسبت به دیگران بوده است.

* اگر تعبیر عده‌ای این باشد که میانه‌روی و اعتدال را بر قامت حزب کارگزاران باور دارند و دامنه افراط و تفریط را آنقدر فراخ نمی‌بینند که دامن کارگزاران را نیز گرفته باشد، بله! از این بابت جایگاه پدرسالاری دارد.

*تفکرات افراطی کارگزاران را از اصلاح‌طلبی جدا می‌کند، من ادعا می‌کنم اصلاح‌‌طلبی با اندیشه کارگزاران آغاز شد.

*به شهادت تاریخ، پدیده حماسی دوم خرداد محصول پیش‌زمینه‌هایی بود که با محوریت کارگزاران تدارک دیده شد.

*درباره اینکه کرباسچی به اصلاح‌طلبان گفته نباید حمایت اصلاح‌طلبان از آقای روحانی کم شود باید گفت «اثبات شیء نفی ما عدا» نمی‌کند. وقتی آقای کرباسچی می‌ گوید اصلاح‌طلبان باید چنان کنند اولین مخاطب آن پیام خود ایشان است.

* من خاطره‌ای از برادری بگویم. سال 76 در روزنامه همشهری در مجله همشهری ماه بعد از پیروزی آقای خاتمی، تصویر مشترکی از آقایان خاتمی و هاشمی چاپ کردیم. ایشان به من زنگ زدند که چرا این کار را می‌کنید؟ آیا می‌خواهید حیثیت آقای خاتمی را ببرید؟ به ایشان گفتم ما می‌خواهیم به آقای خاتمی حیثیت بدهیم.

*هاشمی اصلاح‌طلب است، یعنی بنا به منطق و مفهوم اصلاح طلبی، آری اصلاح‌طلب است،‌ البته آقای هاشمی چهره ای در میانه میدان  بوده که هیچ‌گاه علاقه‌ نداشته با این گروه‌ها نسبت پیدا کند. به‌دلیل اینکه او چهره نامداری از موسسین نظام است.

*آقای هاشمی رفسنجانی آدم مهمی است.او عنصر بسیار تعیین‌کننده‌ای در منظومه نظام است، مضحک است که نهاد داوری شورای نگهبان چنین فردی در چنین موقعیتی که نزدیک‌ترین همفکری و ارتباطات را با رهبری کشور دارد و پیوندی استراتژیک برای حل معضلات بین‌شان برقرار است، رد صلاحیت می‌کند.

*آقای لاریجانی هم‌چنان اصولگراست و آقای ناطق هم ایضاً و این طرف آقای خاتمی نیز اصلاح‌طلب است. آقای هاشمی رفسنجانی به صفت آنچه در شأن ایشان قائلم در مرکزیتی قرار گرفته است که انتصابات گروهی بسته به‌وجود ایشان نیست، اما در هر صورت آقای هاشمی رفسنجانی در ذهن مردم مورد داوری قرار می‌گیرد

*من قائل به این نیستم که ما تفکرات متعددی در کشور داریم، از موضع نگاه کلی، دو اندیشه قابل دفاع در کشور داریم، یک اندیشه چپ و یک اندیشه راست یا همان اصولگرا و اصلاح‌طلب.

*هر انسانی در طول زندگی خود می‌تواند تغییراتی داشته باشد اما در مقیاس‌هایی که ما مطالعه می‌کنیم و شخصیت‌ها را با یکدیگر می‌سنجیم، آقای هاشمی از محورهای مهم «السابقون» بحساب می آید.

*محمد قوچانی اولین دوره فعالیت سیاسی مهم خود را آغاز می‌کند، حتی قرابت ایشان در انتخابات 88 به آقای کروبی بیشتر یک قرابت عاطفی و احساسی و اخلاقی بود و قرابت سیاسی محسوب نمی‌شد.

*آقای هاشمی بسی فراتر از این تلقی‌هاست که بخواهد دخالتی در این حد داشته باشد و گوید چه کسی با او باشد یا چه کسی نباشد، حضور آقای محمد قوچانی محصول یک ترمیم درون حزبی است.

* تغییر اشکالی ندارد. هیچ عیبی هم نمی‌بینم. یک وقتی می‌‌گفتیم ما سال 57 هر کدام احمدی‌نژادی بودیم و بعد آدم حسابی شدیم (خنده). خود آقای احمدی‌نژاد سال 91 با احمدی‌نژاد سال 84 هم خیلی فرق می‌کند.

*آقای هاشمی در مقطعی از کارگزاران گلایه‌مند بود، سال‌های 76 و 77 را عرض می‌کنم، در دولت اول آقای خاتمی افرادی از کارگزاران نه به صفت عضویت در این حزب، بلکه به سبب صلاحیت فردی مورد انتخاب آقای خاتمی قرار گرفتند و در دولت مسئولیت داشتند. در دولت اول برخی از رویکردهای کابینه ایشان مورد تایید قطعی آقای هاشمی قرار نداشت و برخی از تصمیمات و اقدامات دولت اول را نمی‌پسندید، از این رو انتظار داشت و می‌گفت شما که کارآموزی خود را در دولت سازندگی تجربه کرده‌اید، چرا در برابر این اشکال‌ها و خطاها نمی‌ایستید؟

*جماعتی بودند که خود را به دوم خرداد منتسب می‌کردند و چه بسا برخی شان منتسب هم و کاملا افراطی بودند و در حق آقای هاشمی تندی کردند. آنها نسبت به آقای هاشمی بد عمل کردند . فردی مانند اکبر گنجی عنصر قابل کنترلی بحساب نمی‌امد و حرکتش قابل دفاع نزد نخبگان نبود از این رو بخشی از رفتار اصلاح‌طلبان علیه هاشمی سازمان‌یافته بود.

*حزب کارگزاران به عنوان حزب معتدل که به همین اعتبار در فراز و فرودهای پس ارسال 88 اجازه تداوم حیات سیاسی پیدا کرد، نیازی نداشت حمایت از آقای هاشمی را فریاد کرده و یا مقابله به مثل کند. آیا در برابر فحاشی‌ها به آقای هاشمی باید فحاشی می‌کردیم؟

*برای اعضا حزب مشارکت ، یا برخی رسانه‌هایی که نسبت به آقای هاشمی گارد داشتند، جلسات توجیهی گذاشته شد؛‌ نکاتی را برای آنها روشن کردیم . البته هیچ گاه نسبت به توجیه اصولگرایان گامی برنداشتیم.

* ما نمی‌خواهیم برای آقای هاشمی قداست ایجاد کنیم و آنچه که قدسیت دارد، وجه الله است، خداست، ولی اینکه کسی در هر شرایطی همه چیز را زیر سوال ببرد روش غلطی است.

* جماعتی ایده تشکیل کارگزاران را با‌ آقای هاشمی مطرح کردند ایشان به آنها گفت این کار را نکنید و به جای آن چند نفر را معرفی می‌کنیم که در لیست جامعه روحانیت به مجلس بروند اما در این قضیه مقاومت شد. اینکه می‌گویند آقای ناطق نقش داشته منظورشان نقش سلبی است.

* تاخیر 20 ساله در برگزاری کنگره حزب جزو ضعف ما به حساب می آید،  البته دست‌اندازهایی که بر سر راه کارگزاران وجود داشت یکی دوتا نبود. در سال 73 که کار شروع شد وقتی خیز گرفتیم دو سال توانا کار کردیم و سرنوشت مجلس پنجم را رقم زدیم.

* ان‌شاالله در فرصت‌های آتی و ظرف یکی دو ماه آینده منشور حزب در 7 فصل عرضه خواهد شد و نسبت اندیشه کارگزاران را با اصولی که با زندگی مردم مرتبط است از جمله با دین، با اقتصاد، سیاست، فرهنگ ،اجتماع و جهان مشخص می‌کند. تکنوکراسی شعبه‌ای از توجهاتی است که اندیشه کارگزاران بر روی آن متمرکز می‌شود. هویت کارگزاران طابق النعل بالنعل تکنوکرات‌ها نیست.تکنوکراسی ابزار و محاط در اندیشه کارگزاران است.

* رأی به خاتمی ،«نه» به هاشمی نبود. آقای هاشمی در مقام انتخاب نبود، که مردم به او «آری یا نه» بگویند.

* در سال 84 به دلیل کثرت رقبای انتخاباتی، مطابق با این سّنت و رویه که تفسیر کردم فضا شکل نگرفت و رای‌ها پراکنده شد و در ادامه نیز دوگانه احمدی‌نژاد و هاشمی ظاهر شد. آنقدر که قاطبه رای مردم، هاشمی را گزینه نظام می‌دانست، احمدی‌نژاد را نمی‌دانستند؛ البته در آرای آقای احمدی‌نژاد نیز شما از این جنس رای زیاد می‌بینید و آنها حس می‌کردند فردی مانند خودشان کاندیدا شده است. او با جملاتی همچون نوکر مردم و با آن ظاهر و پوشش و انصافا سخت‌کوشی که داشت و برخورداری از هوش تاکتیکی توانست رای بیاورد.

* آقای هاشمی روی سر همه ما جا دارد و خیلی هم برای ما عزیز است . اما می‌گوییم آقای هاشمی باید «رئیس‌جمهور ساز» باشد و یک پله بالاتر بنشیند لذا من از این منظر چندان موافق نبودم که آقای هاشمی کاندیدا شوند.

*آقای هاشمی‌رفسنجانی روی سر همه ما جا دارد و خیلی هم برای ما عزیز است . اما می‌گوییم آقای هاشمی باید «رئیس‌جمهور ساز» باشد و یک پله بالاتر بنشیند لذا من از این منظر چندان موافق نبودم که آقای هاشمی کاندیدا شوند.

*نسبت به آقای محمد هاشمی در گذشته در محافل داخلی همواره مراعات حالشان می‌شد یعنی از لحاظ پیشکسوتی و شیخوخیت «محمد پدر». در این جمع و در آن جلسه خیلی حرف ایشان استماع نشد.

*آقای مرعشی درباره لیبرالیسم بودن کارگزاران حرف خودش را می‌زند و ایشان طرفدار لیبرالیسم فلسفی نیست. البته یادمان باشد که نظام جمهوری اسلامی دموکراتیک است.

* ما خدمت آقای مرعشی جمع‌بندی کردیم که نباید از این الفاظ استفاده کرد و با آن استدلال آقای محمد هاشمی،آقای مرعشی را قانع کردیم که بیان این حرف‌ها به دلیل سو برداشت‌هایی که صورت می‌گیرد ، نباید استفاده شود اما از آن طرف هم آقای محمد هاشمی نباید قهر کند. بحث سر مسئله ساده‌ای بود اما ایشان از جلسه رفتند در حالی که اگر واقعا علاقمند بودند باید محکم می‌ایستادند و می‌گفتند نباید این حرف‌ها زده شود.

176/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا