راهبردي که براي جامعه اطلاعات نيست
راهبردي كه براي جامعه اطلاعات نيستشنبهاي كه گذشت نخبگان فاواي كشور براي بررسي ويرايش دوم سند راهبردي جامعه اطلاعاتي كشور از سوي شوراي عالي اطلاعرساني به سومين همانديشي دعوت شدند.ايمان بيکبگذاريد همين ابتدا از ترتيب دهندگان اين جلسات همانديشي قدرداني كنيم كه اتفاقي نادر را در فرآيند سندنويسي كشور رقم زدهاند؛ اتفاقي كه ميتوانست حداقل …
راهبردي كه براي جامعه اطلاعات نيست
شنبهاي كه گذشت نخبگان فاواي كشور براي بررسي ويرايش دوم سند راهبردي جامعه اطلاعاتي كشور از سوي شوراي عالي اطلاعرساني به سومين همانديشي دعوت شدند.
ايمان بيک
بگذاريد همين ابتدا از ترتيب دهندگان اين جلسات همانديشي قدرداني كنيم كه اتفاقي نادر را در فرآيند سندنويسي كشور رقم زدهاند؛ اتفاقي كه ميتوانست حداقل در جريان تدوين ساير اسناد فناوري اطلاعات كشور هم بيفتد و متاسفانه نيفتاد و جز جمع اندكي، بقيه غريبه انگاشته شدند.
نكته ديگر كه جاي قدرداني دارد، امانتداري تدوينكنندگان در دريافت نظرات كارشناسي نخبگان فناوري اطلاعات كشور در فضايي آزاد و البته مديريت شده است.
اما آنچه ميخواهم در مورد خود سند يادآور شوم؛ ميزان تناسب محتوا با نامي است كه بر آن نهاده شده.
نام سند «سند راهبردي جامعه اطلاعاتي ايران» است. اما محتواي آن، صرفا توسعه «فاوا» را مد نظر دارد. به دلايلي كه مختصرا در ادامه ميگويم:
1. آنگونه كه از اسناد WSIS بر ميآيد، يكي از سه بازيگر اصلي جامعه اطلاعات، در كنار دولت و بخش خصوصي، جامعه مدني است كه در سند راهبردي اصولا نامي از اين ركن ركين ديده نميشود.
2. آزادي اطلاعات يا جريان آزاد اطلاعات و حق مردم در دسترسي به آن از نكات مهم مذاكرات و بيانيه اصول WSIS بوده است. اما در اين سند – با هر ملاحظاتي كه باشد – آزادي اطلاعات زير مجموعه «فيلترينگ» ديده شده است.
3. از همين منظر، نامي از رسانهها و مطبوعات نيز اصلا در سند راهبردي جامعه اطلاعات «ايراني» ديده نميشود كه اين، با آنچه جهان از جامعه اطلاعات تعبير ميكند، متفاوت است.
البته به اين 3 بند، ميتوان باز هم افزود.
بار ديگر تلاشي كه در تدوين اين سند ارجمند شده را ارج مينهيم. اما آيا بهتر نيست با جوانب جامعهشناختي و فلسفي آنچه دنيا «جامعه اطلاعات» ميخواند، تطبيقاش دهيم و يا از اساس، نام آن را «سند راهبردي فناوري اطلاعات و ارتباطات كشور» بگذاريم؟