۱۶ فیلم جنگی برتر در مورد جنگ ویتنام (+عکس)
جنگ ویتنام برای نسلی از مردان جوانی که کشته شده، دچار نقص عضو شده، به مصرف مواد مخدر کشیده شده، یا از اختلال استرس پس از حادثه (PTSD) رنج می برند، یک فاجعه تمام عیار محسوب می شود. از طریق هنر فیلمسازی، مخاطبان توانستند تفسیرهایی از چگونگی شکل گیری تاریخی این جنگ و چگونگی مواجهه با آن توسط کسانی که در آن حضور داشتند، مشاهده کنند. بیشتر فیلم های با موضوع جنگ ویتنام، پر از خشونت و کشتار در بدترین اشکال آن هستند.
موبنا-برخی از بهترین فیلمسازان و ستارگان هالیوودی حضور درخشانی در این فیلم های پرتنش داشته اند و کارگردانان شناخته شده ای مانند الیور استون و استنلی کوبریک این درگیری هولناک را به شکل تاثیرگذاری بازسازی کرده اند. این فیلم ها اغلب نگاهی انتقادی به جنگ ویتنام دارند، برخلاف فیلم های جنگ جهانی دوم که تلاش های شجاعانه سربازان عمدتاً متفقین را نشان داده و “استثناگرایی آمریکایی” را برجسته می کنند. در اینجا به برخی از بهترین فیلم هایی می پردازیم که وحشت ها و خشونت های جنگ ویتنام را به تاثیرگذارترین شکل ممکن به تصویر می کشند.
۱۶- Forrest Gump (1994)
در حالی که به طور کلی یکی از تحسین شده ترین فیلم های هالیوودی دهه ۱۹۹۰ شناخته می شود، فارست گامپ تنها از نظر فنی به عنوان یک عنوان افتخاری در این فهرست قرار می گیرد. این موضوع عمدتاً به این دلیل است که این فیلم حماسی به کارگردانی رابرت زمکیس، رویدادهای تاریخی مختلف قرن بیستم، فراتر از جنگ ویتنام، را در بر می گیرد. حتی با این حال، خط داستانی پیرامون جنگ ویتنام در این فیلم شایسته قرار گرفتن در میان بهترین فیلم های مرتبط با این موضوع است.
برخی ممکن است این استدلال را مطرح کنند که فارست گامپ بیش از حد به کمدی تکیه می کند تا موضوع جنگ ویتنام را بررسی کند، اما سادگی شخصیت اصلی به عنوان یک مقایسه تلخ با طبیعت مخرب این درگیری عمل می کند. سادگی به ظاهر سطحی خدمت فارست و بوبا در جنگ ویتنام، در کمین قرار گرفتن اجتناب ناپذیر و مرگ بوبا را ویرانگرتر می کند. در عین حال، داستان ستوان دن با بازی گری سینیس و درگیری های او با اختلال استرس پس از حادثه به عنوان یک نکته برجسته در کل فیلم عمل می کند. فارست گامپ لزوماً فیلمی صرفاً بر اساس جنگ ویتنام نیست، بلکه حضور و عواقب آن در این فیلم کلاسیک آمریکایی به شدت محسوس است.
۱۵- First Blood (1982)
بیشتر مردم شخصیت رمبو را با اکشن فراوان و انفجارهای عظیم مرتبط می دانند. با این حال، فراموش کردن این موضوع ساده رخ می دهد که ایده اصلی پشت این شخصیت، به تصویر کشیدن وضعیت تاسف بار کهنه سربازان ویتنام پس از پایان جنگ بود. فیلم اولین خون به کارگردانی تد کوتشف و نویسندگی مایکل کوزول بر اساس رمانی از دیوید مورل ساخته شده است. سیلوستر استالونه در این فیلم در نقش جان رمبو، یک کهنه سرباز جنگ ویتنام و یک آواره، بازی می کند که در جستجوی دوست قدیمی خود به یک شهر کوچک در واشنگتن وارد می شود.
رمبو به سرعت توسط پلیس محلی به عنوان یک تهدید بالقوه شناخته می شود، پلیسی که دیدگاه و رفتار خوبی نسبت به غریبه ها ندارد، و این واکنش ها باعث تحریک اختلال استرس پس از حادثه رمبو شده و او را به سمت یک وحشی گری پر از خشونت سوق می دهد، جایی که او از آموزش های خود برای جهنم کردن زندگی برای کلانتر محلی و تمام معاونانش استفاده می کند تا زمانی که افسر فرمانده سابقش، او را وادار به دست کشیدن از عملیات انتقام می کند.
۱۴- Faith of Our Fathers (2015)
دین می تواند محرک قدرتمندی برای ادامه دادن، در تاریک ترین روهای زندگی ما باشد. حداقل این نکته ای است که فیلم ایمان پدران ما در تلاش برای ثابت کردن آن است. در این فیلم، دو غریبه به نام های جان و وین بر سر گذشته مشترک پدرانشان با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، چرا که هر دوی آن ها جان خود را در جنگ ویتنام را از دست دادند اما به رغم تمام موانعی که پیرامون آن ها وجود دارد، به دنبال کشف نیرویی برای پیشبرد زندگی شان هستند.
این فیلم به کارگردانی کری اسکات با سناریویی مشترک از هارولد اوهل و دیوید ای آر وایت ساخته شده و بازیگرانی مانند کوین داونز، دیوید ای آر وایت و استفن بالدوین در آن ایفای نقش می کنند. ماجرای این دو مرد پر از فلش بک ها و خاطرات مبهمی است که این پسران از پدران خود دارند و در عین حال تلاش می کنند تصویر بهتری از اینکه آن ها که بودند را ترسیم کنند و این قدرت را پیدا نمایند که با مرگ پدرانشان کنار بیایند و یاد آن ها را گرامی بدارند.
۱۳- The War (1994)
فیلم بزرگ دیگری که به عواقب جنگ ویتنام می پردازد. جنگ توسط جان آونت با فیلمنامه ای از کتی مک وورتر ساخته شده است. این فیلم داستان درام قدرتمندی با بازی کوین کاستنر، الیجا وود و مر وینینگهام است. در این فیلم داستان کهنه سربازی به نام استفن سیمونز را دنبال می کنیم که پس از بازگشت از ویتنام، تازه از زندگی اش لذت می برد.
استفان با اختلال استرس پس از حادثه دست و پنجه نرم می کند و کابوس های مداوم به خوابش هجوم می آورند. او در پیدا کردن شغل و برقراری ارتباط مجدد با همسر و فرزندانش مشکل دارد. اگر چه استفن در داستان فیلم یک سیستم حمایتی قوی دارد که به او کمک می کند تا بر ترومایش غلبه کند، اما این فیلم یادآور هولناکی از این موضوع است که همه کهنه سربازان کمک مشابه یا حتی این عشق به خانواده هایشان را ندارند تا بتوانند دوباره روی پای خود بایستند.
۱۲- Tigerland (2000)
احتمالاً جسورانه ترین فیلم ضد جنگ در این فهرست و بهترین فیلمی که تاکنون توسط جوئل شوماخر ساخته شده است. سرزمین ببر با فیلمنامه ای از راس کلاوان، یک درام جنگی است که بازیگرانی مانند کالین فارل، متیو دیویس و کلیفتون کالینز جونیور در آن بازی می کنند. این فیلم داستان یک سرباز به نام رولند بوز را روایت می کند که به شدت مخالف جنگ است و فیلم نشان می دهد که او چگونه راه هایی را برای دور زدن قانون سربازی پیدا می کند تا به دیگران کمک کند تا از خدمت ارتش و حضور در جنگ ویتنام خارج شوند.
بوز علاقه خاصی به کسانی دارد که کورکورانه، سربازی را خدمتی مقدس می دانند و با استفاده از احساسات شان و حتی صدمه جسمی وارد کردن به آن ها، مانع از این می شود که آن ها به جنگ بروند. یک سرباز آموزشی دیگر که نویسنده ای تازه کار هم هست به شخصیت بوز علاقه دارد و تا زمانی که بوز به ویتنام فرستاده می شود، فعالیت های او را پیگیری و ثبت می کند. از آنجایی که بوز می خواهد فعالیت هایش مخفی باقی بماند، دفترچه خاطرات همرزم خود را می دزدد و پس از رفتن به ویتنام از شر آن خلاص شده و دیگر هرگز خبری از او نمی شود.
۱۱- Da 5 Bloods (2020)
فیلم ۵ هم خون ساخت اسپایک لی در عین اینکه دیدگاه متفاوتی نسبت به وقایع جنگ ویتنام دارد، اساساً فیلمی درباره این جنگ است. این فیلم مشکلات یک آمریکایی سیاه پوست بودن در اواسط قرن بیستم را در پس زمینه درگیری علیه یک دشمن ناشناخته برای کشور بررسی می کند. دلروی لیندو عمق آرامش نداشتن در طول این جنگ را از طریق عذابی که او و همقطارانش در میدان نبرد با آن مواجه بودند، به تصویر می کشد. تم های اختلال استرس پس از حادثه به طور ماهرانه ای از طریق شخصیت قهرمان داستان با بازی لیندو، پاو، و از طریق هر یک از شخصیت های حاضر در صحنه نبرد مورد بررسی قرار می گیرند.
با وجود اینکه داستان فیلم غالباً در عصر مدرن روایت می شود، ۵ هم خون ثابت می کند که مشکلات درونی ناشی از جنگ ویتنام همچنان ادامه دارند. اسپایک لی به خاطر بررسی عمیق و ادای احترامش به سربازان سیاه پوستی که مجبور بودند به طرق مختلف با درگیری های آن دوره زمانی مقابله کنند، شایسته تجلیل است. دیگر فیلم های تحسین شده این فهرست نیز به وحشت ها و رنج های این جنگ برای افراد حاضر در آن پرداخته اند اما فیلم اسپایک لی باید به خاطر بررسی جنگ ویتنام از زاویه های متفاوت و کاملاً جدید، باید مورد تجلیل قرار گیرد.
۱۰- We Were Soldiers (2002)
نبرد لا درانگ، اولین نبرد بزرگ بین ارتش ایالات متحده آمریکا و ارتش خلق ویتنام است که در ۱۴ نوامبر ۱۹۶۵ رخ داد. در فیلم ما سرباز بودیم، شاهد رشادت های دو طرف در این نبرد بودیم که در اولین فاز از یک درگیری نزدیک به ۲۰ ساله، به شکلی بیرحمانه با یکدیگر روبرو شدند. در این فیلم، مل گیبسون در نقش سرهنگ دوم هال مور بازی می کند، فرمانده ای که برای آموزش و رهبری یک گردان ۴۰۰ نفره به داخل خاک ویتنام شمالی در دره لا درانگ انتخاب شده است.
ما سربازان بودیم به خاطر نمایش صادقانه و تکان دهنده جنگ ویتنام مورد تحسین قرار گرفت و منتقدان صحنه های نبرد واقع گرایانه و فوق العاده صادقانه آن و تصویر تازه ای که از نیروهای مخالف ارائه می داد را ستودند. هال مور خود تصریح کرده است که فیلم رندال والاس اولین فیلم هالیوودی بود که جنگ ویتنام را درست به نمایش گذاشت. مور پیش از این از فیلم های با موضوع جنگ ویتنام به خاطر تصویر ارائه شده از آن ها از سربازان در طول جنگ ویتنام انتقاد کرده بود. تیم گیبسون و والاس که پیش از این موفقیت زیادی با شجاع دل کسب کرده بودند، در اینجا نیز یک فیلم احساسی، تاثیرگذار و البته دردناک دیگر خلق کرده اند.
۹- Coming Home (1978)
بازگشت به خانه یکی از صادقانه ترین و احساسی ترین فیلم هایی است که تاکنون درباره پیامدهای جنگ ویتنام ساخته شده است. این فیلم مطالعه بصری سه سرنوشت غم انگیز است – یک همسر محافظه کار (با بازی جین فاندا)، همسر او که عضو نیروی دریایی است (بروس درن)، و یک کهنه سرباز جنگ ویتنام قطع نخاع شده (جان وویت) که در حین انجام کار داوطلبانه در بیمارستان کهنه سربازان عاشق هم می شوند. این درام عاشقانه به کارگردانی هال اشبی با ظرافت نشان می دهد که چگونه شهروندان آمریکایی که در جنگ ویتنام شرکت داشته یا نظاره گر عواقب آن بوده اند، به تدریج اعتماد خود را نسبت به این درگیری به عنوان یک درگیری ملی از دست می دهند. این فیلم یک نمونه اولیه از این موضوع است که یک فیلم چگونه می تواند احساسات منفی نسبت به این برهه تاریخی ایالات متحده را به تصویر بکشد.
در سال ۱۹۷۸، دو فیلم بسیار متفاوت در جنگ ویتنام برای کسب جایزه اسکار بهترین فیلم با هم رقابت کردند، فیلم شکارچی گوزن ساخته مایکل چیمینو و فیلم بازگشت به خانه ساخته هال اشبی. فیلم شکارچی گوزن برنده جایزه بهترین فیلم شد، اما فیلم بازگشت به خانه با بازی فاندا و وویت برنده جایزه بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد برای این دو بازیگر شد.این فیلم همچنین نامزد نخل طلا در جشنواره فیلم کن ۱۹۷۸ شد، در حالی که وویت جایزه بهترین بازیگر مرد را نیز در این مراسم به دست آورد. فاندا و وویت در این فیلم واقع گرایانه از تاثیرات عاطفی جنگ، نهایت قدرت بازیگری و تعهد خود را به کار می گیرند.
۸- Born on the Fourth of July (1989)
الیور استون کارگردان و کهنه سرباز ارتش ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۸ به ویتنام اعزام شد. او دو بار در این جنگ زخمی شد و مدال شجاعت ستاره برنزی را دریافت کرد. تجربه های دوران جنگ استون، سه گانه سینمایی ویتنام او را شکل داد: جوخه (۱۹۸۶) که جایزه اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را برد؛ متولد چهارم جولای (۱۹۸۹) که منجر به کسب دومین اسکار بهترین کارگردانی برای استون شد؛ و بهشت و زمین (۱۹۹۳).
متولد چهارم جولای یک درام ضد جنگ بیوگرافی تکان دهنده است که در آن تام کروز نقش اول را بازی می کند و فیلم زندگی ران کوویچ، فعال ضدجنگ آمریکایی را به تصویر می کشد که در جنگ ویتنام زخمی و فلج شده است. ما ابتدا کوویچ را به عنوان یک جوان آرمان گرا می بینیم که تصمیم می گیرد برای کشورش بجنگد. با این حال، وحشت های جنگ او را دچار اختلال استرس پس از حادثه و اعتیاد به الکل می کند و باعث می شود که تصور دیگری نسبت به جنگ ویتنام پیدا کند. این تصویر تحسین شده کروز از یک کهنه سرباز عصبانی جنگ ویتنام بود که به دور کردن این بازیگر جوان از نقش های کلیشه ای خود در ابتدای دوران حرفه ایش و سوق دادن او به سمت حضور در نقش اول درام های معتبر در دهه ۱۹۹۰ کمک کرد.
۷- Good Morning, Vietnam (1987)
در نگاه اول، به نظر می رسد که فیلم صبح بخیر، ویتنام مطالعه یک شخصیت کمدی به نام آدرین کروناور باشد که نقش او را رابین ویلیامز بازی می کند، یک دی جی رادیویی کمدی که همه سربازان عاشق او هستند، اما مافوق هایش او را دوست ندارند. سانسور در اینجا یک مساله مهم است، زیرا او از خواندن برخی داستان های خبری منع می شود، و خبرها باید تماماً از قبل مورد تایید و سانسور قرار گیرند. هر کاری که آدرین انجام می دهد مافوق های مستقیمش را به روش های جدید عصبانی می کند و دائماً راه هایی برای دور زدن فرامین آن ها پیدا می کند. آدرین واقعیت خطرناک شرایط خود و جنگ را درک می کند و این ماجراها دیگر موضوعاتی خنده دار برایش نیستند.
یکی از دلایلی که جنگ ویتنام چنین جنگ بحث برانگیزی بود به تصویری باز می گردد که از این جنگ برای میلیون ها خانوار آمریکایی فراهم می شد و موج افکار عمومی را تغییر داد. صبح بخیر، ویتنام نشان می دهد که رسانه ها و اخبار تا چه حد می توانند در تغییر قلب و ذهنیت نه تنها افرادی که این خبرها را دریافت می کنند بلکه کسانی که آن ها را پخش می کنند، تاثیرگذار باشند. نیکسون و دروغ هایش در این فیلم که ترکیبی از کمدی و تراژدی است، به صورت مکرر مورد انتقاد قرار می گیرند. تا حدود زیادی همانند بازی تام کروز در متولد چهارم جولای، این بازی برجسته در فیلمی متفاوت در مورد جنگ ویتنام، جایگاه رابین ویلیامز را به عنوان یک بازیگر درام توانمند تثبیت کرد.
۶- Casualties of War (1989)
افراد سایکوتیک از هر موقعیتی به سود خود استفاده می کنند و زمان جنگ نیز از این قاعده مستثنی نیست. مایکل جی. فاکس در فیلم تلفات جنگ نقش شخصیت مکس را بازی می کند که وقتی گروهبانتونی مسرو با بازی شان پن، یک دختر جوان و بی گناه ویتنامی را می رباید، تا توسط دسته مورد تجاوز و آزار و اذیت قرار گیرد، به او اعتراض می کند. مکس موضوع را به مقامات ارشد اطلاع می دهد اما آن ها علاقه ای به چیزی ندارند که شخصیت پن آن را بازجویی از مظنون ویت کنگی توصیف می کند، ادعایی که مخاطب می داند کاملاً دروغ است. آن ها هرگز از این دختر بازجویی نمی کنند و بیشتر اوقات دهان او بسته شده است.
وضعیت در فیلم بسیار پیچیده است چون تونی جان مکس را نجات می دهد. مکس تمام تلاش خود را می کند تا زن اسیر را نجات دهد و در نهایت خودش به هدفی برای همرزمانش تبدیل می شود. جان لگیزامو به عنوان کسی که در ابتدا به ایده تعرض به این زن اعتراض می کند اما به هر حال به دلیل فشار همقطاران و ترس از دشمنی مافوق هایش که زندگی و توانایی او برای زنده ماندن را کنترل می کنند، به این تعرض تن می دهد، بازی بسیار تحسین برانگیزی از خود ارائه داده است. مکس در تلاش برای رسیدن به عدالت برای قربانی، کاملاً تنهاست. این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و اثری جدی و پرتنش از برایان دی پالمای بزرگ است. شان پن در نقش مسرو شیطان صفت بسیار تحسین برانگیز ظاهر می شود و دون پاتریک هاروی در نقش یک سرباز خشمگین تشنه خونریزی بازی متمایزی از خود ارائه می دهد.
۵- Hamburger Hill (1987)
تپه همبرگر فیلمی به شدت خشن درباره گروهی از سربازان است که باید به طور مداوم از تپه ای در جنگل های ویتنام بالا بروند. دشمن در طرف دیگر تپه قرار دارد و سربازان هر روز در حال نبرد، کشتن یکدیگر و تلاش برای رسیدن به بالای تپه ای هستند که سربازان ویتنام شمالی در آنجا انتظارشان را می کشند. آن ها این کار را هر روز انجام می دهند اما پیشرفت کمی دارند. سربازان بارها مجبور به عقب نشینی و شروع از اول می شوند، شبیه افسانه سیزیفوس، همانطور که آلبر کامو توصیف کرده است، جایی که پادشاه مشهور کورینث محکوم است سنگی را تا ابد به بالای یک تپه ببرد و این کار را دائماً تکرار کند. این کار احمقانه و بی فایده ای است، و بالا رفتن از تپه همبرگر نیز دقیقاً همین است.
در حالی که صحنه های نبرد فیلم به طرز حیرت انگیزی کارگردانی و طراحی شده اند، این صحنه های کم سروصداتر گفتگو و بحث بین سربازان است که در نهایت تپه همبرگر را به یک فیلم منحصربفرد تبدیل می کند. سربازان در مورد واقعیت های نژادپرستی و نژادپرستی سیستماتیک، چگونگی رفتار با سربازان در آمریکا، نفرت آن ها از رسانه ها و در مورد چیزهایی در خانه که بیشتر از همه دلشان برایشان تنگ شده، با هم بحث و گفتگو می کنند؛ همه چیزهایی که برای جنگیدن در ویتنام رها کرده اند. آن ها همچنین در مورد دشواری ادغام مجدد در جامعه بحث می کنند. دیلن مک درموت جوان در این فیلم یک بازی فوق العاده در یکی از اولین نقش هایش دارد و استیون وبر، دان چیدل و کورتنی بی. ونس نیز در نقش های فرعی، بازی های تحسین برانگیزی ارائه می دهند.
۴- Platoon (1986)
بیشتر فیلم های مربوط به جنگ ویتنام به ابهامات مربوط به تعریف خیر و شر می پردازند. اما در جوخه ساخته الیور استون، مخاطب یک مثال کامل و مطلق از یک “خیر در برابر شر” را می بیند. در این فیلم ویلم دفو و تام برنگر در نقس دو سرگروهبان آمریکایی با هم درگیر می شوند و سرباز جدیدی به نام کریس تیلور با بازی چارلی شین نقش میانجی آن ها را دارد. گروهبان بارنز (برنگر) شخصیت شرور قطعی داستان است که پس از اینکه الیاس (دفو) شاهد کشتن یک زن بی گناه و ارتکاب جنایات جنگی توسط او بوده، سعی در کشتن این سرباز همرزم دارد.
داستان در مورد یک سرباز تازه کار است که در حال آموزش و رفتن به جنگ است و مرگ و خشونت را در اطراف خود می بیند. همانند فیلم تلفات جنگ، جوخه در مورد این است که چگونه افراد فاسد از لحاظ اخلاقی، یک موقعیت از قبل کریه و خشن را به عنوان توجیهی برای تجاوز، کشتن یا آسیب رساندن به افراد بی گناه از جمله زنان، کودکان و افراد مسن به کار می گیرند. شین در نقش سرباز بی تجربه داستان بسیار تحسین برانگیزی ظاهر می شود، شخصیتی که به تدریج به یک سرباز سرسخت تبدیل می شود. جوخه فیلمی نمادین است که برنده چهار جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین صدا و بهترین تدوین شد.
۳- Full Metal Jacket (1987)
همانند تقریباً تمام فیلم های استنلی کوبریک، فیلم غلاف تمام فلزی یک شاهکار سینمایی از این کارگردان تحسین شده است. فیلم به دو بخش متفاوت تقسیم می شود. نیمه اول فیلم درباره یک مربی آموزشی بی رحم، بیش از حد خشن و با لحن سخن گفتن آزار دهنده و آزارگرانه است ( آر لی ارمی، که یک مربی واقعی آموزشی ارت بود) که مردانی را آموزش می دهد که آماده می شوند تا به عنوان تفنگدار دریایی به جنگ ویتنام اعزام شوند. این فیلم که از دیدگاه جوکر با بازی متیو مودین روایت می شود، به درگیری بسیار شدید بین سرگروهبان آموزشی و یکی از سربازان با نام مستعار گومر پیل با بازی وینسنت دی اونوفریو می پردازد که به نظر می رسد همه چیز را اشتباه می گیرد؛ اشتباهات و ناکارآمدی هایی که عواقب آن خشن و تراژیک است و رویارویی نهایی بین این دو شخصیت فوق العاده هولناک جلوه می کند.
در نیمه دوم فیلم، سربازان آموزش دیده در بخش اول داستان، اکنون در ویتنام بوده و مشغول جنگ هستند. یک تک تیرانداز ویتنامی یکی از افراد آن ها را می کشد و وقتی دیگران برای کمک به او می روند، متوجه می شوند که این یک تله است و باید تصمیم اخلاقی سختی بگیرند. بازیگری های فیلم باورنکردنی است، در شرایطی که بازی های آر.لی ارمی و وینسنت دی اونوفریو واقعا برجسته است. شخصیت مربی آموزشی ارمی در این فیلم به پیش فرض تمام مربیان آموزشی در فیلم های جنگی تبدیل شد و هر فیلم دیگری که داستان آن در یک آکادمی نظامی روایت می شود، یا سبک آموزشی او را بازسازی کرده یا به نحوی بازی او را تغییر می دهد. صدای او به قدری نمادین بود که وقتی پیکسار به یک صدای نظامی برای شخصیت سارج در انیمیشن داستان اسباب بازی نیاز داشت، ارمی را استخدام کرد. وینسنت دی اونوفریو نیز در نقش یک سرباز صفر دچار آسیب روانی شده در نتیجه سبک آموزشی سرگروهبان ارمی بسیار بی نقص ظاهر شده است.
۲- The Deer Hunter (1978)
فیلم شکارچی گوزن یک اثر پرتنش و ویرانگر است که بازیگران شخصیت های اصلی آن بازی های کاملاً بی نقصی ارائه کرده اند. ساعت اول داستان فیلم در آمریکا اتفاق می افتد، جایی که سه مرد با بازی رابرت دنیرو، کریستوفر واکن و جان سوج آماده جنگ در ویتنام می شوند. این مردان توسط نیروهای بیرحم ارتش ویتنام شمالی دستگیر شده و به زندانیان جنگی تبدیل می شوند که در گودال های کثیف و نفرت انگیز نگهداری و شکنجه می شوند. اسرای آمریکایی مجبور به انجام بازی رولت روسی با یکدیگر می شوند که یکی از سکانس های فراموش نشدنی فیلم است و تقلیدهای بسیاری از آن صورت گرفته است. در نهایت آن ها فرار می کنند و هر کدام راه خودشان را می روند.
نیکی با بازی کریستوفر واکن در ویتنام می ماند و به هروئین و هیجان نیهیلیستی بازی در دوئل رولت روسی حرفه ای برای پول اعتیاد پیدا می کند. این فیلم نیز مانند دیگر فیلم های تحسین برانگیز در مورد جنگ ویتنام، ارتش و جنگ را ذاتاً دیوانه به تصویر می کشد. رولت روسی نمایانگر طبیعت تصادفی و پوچ مرگ در جنگ است. تصویر شکارچی گوزن از خشونت و هرج و مرج ناشی از جنگ، بسیار تکان دهنده و ترسناک است و شخصیت ها قربانی اختلال استرس پس از حادثه و اعتیاد به هروئین می شوند و نمی توانند دوباره به آغوش جامعه بازگردند. شکارچی گوزن نه تنها جایزه اسکار بهترین فیلم را برد بلکه یکی از اولین فیلم هایی بود که به جنگ ویتنام پرداخت. این فیلم سه سال پس از پایان جنگ ویتنام منتشر شد.
۱- Apocalypse Now (1979)
اینک آخرالزمان برخی از نمادین ترین صحنه ها را نه تنها در تاریخ فیلم های جنگی، بلکه در تاریخ سینما در طول قرن بیستم به تصویر می کشد. این فیلم اقتباسی از کتاب قلب تاریکی اثر جوزف کنراد در مورد مردی است که ماموریت دارد یک تاجر دیوانه عاج فیل را در دوران حکومت استعماری اروپا در آفریقا از بین ببرد. کوپولا این داستان را گرفته و آن را در جنگ ویتنام به کار می گیرد. در این فیلم مارلون براندو نقش سرهنگی دیوانه به نام کورتز را بازی می کند، یک رهبر عجیب با ارتش دیوانه خود که در منطقه ای ممنوعه در کامبوج ساکن شده اند. ارتش آمریکا سروانی به نام بنجامین ویلارد با بازی مارتین شین را مامور کشتن او می کند.
این فیلم حماسی پر است از سکانس های به یاد ماندنی و بازی هایی برجسته از رابرت دووال، لارنس فیشبرن و به خصوص دنیس هاپر که در نقش یکی از مریدان کورتز را بازی می کند؛ حتی هریسون فورد نیز نقش کوتاهی در این فیلم دارد، زمانی که هنوز در حال طی کردن پله های ترقی در هالیوود بود. تازه ترین نسخه تدوین شده این فیلم به نام Apocalypse Now Redux یکی دو ساعت از تصاویر حذف شده در نسخه اصلی اینک آخرالزمان را نیز در خود دارد. حتی در میان فیلم های شاخصی مثل شکارچی گوزن، متولد چهارم جولای و غلاف تمام فلزی، این فیلم اولین فیلمی است که وقتی به جنگ ویتنام فکر می کند نامش به ذهنمان می آید و این نشان از اعتبار و کیفیت بالای این فیلم ماندگار دارد.
روزیاتو