مهاجرت ۵۰ عضو هیات علمی از دانشگاه تهران

حسین آخانی استاد دانشگاه می‌گوید: « اگرچه آمار رسمی وجود ندارد، ولی در دانشگاه تهران نزدیک به ۵۰ عضو هیئت علمی رفته‌اند و من خبر موثق دارم که چند برابر آنها در حال تدارک رفتن هستند. اعضای جوانتر هیئت علمی با حقوق ناچیز امکان تدوام زندگی و کار علمی ندارند و طبیعی است از این فرصتها بیشتر استفاده خواهند کرد. عملا هیچ فارغ التحصیلی از دانشگاه های معتبر خارجی تمایل به برگشت به ایران ندارد و اگر هم گاهی این اتفاق می‌افتد دلایل دیگری دارد.»

موبنا- سر خط اخبار دانشگاه طی روزهای اخیر به اخراج و پایان کار اساتید ختم شده است، اغلب از مسائل و جزئیات اخبار اخراجی‌ها گفته و نوشته‌ایم،‌اما اساتیدی که سرکار هستند و باید از ابتدای سال تحصیلی سر کلاس‌ها حاضر شوند، این روزها چه حال و هوایی دارند؟ فضای دانشگاه برای آنها چطور بوده و خواهد بود؟

حسین آخانی یکی از این اساتید است، او دکترای گیاهشناسی از دانشگاه مونیخ آلمان دارد و عضو هیأت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران است. در این گفت‌وگو او درباره اخراج اساتید، مشکلات موجود، فضای دانشگاه، سطح علمی دانشجویان و مهاجرت‌ها می‌گوید.

آقای دکتر شما یکی از اساتید با سابقه دانشگاه تهران هستید، با توجه به این سابقه کاری نظرتان درباره اخراج‌های اخیر اساتید در این دانشگاه و البته سایر دانشگاه چیست و این مساله را چطور ارزیابی می‌کنید؟

البته به دلیل جایگاه شغلی اعتراف می‌کنم که نمی‌توانم همه واقعیت‌ها را آنطور که لازمه اطلاع رسانی حرفه‌ای و شفاف است، بگویم. من کلمه «خروج» را به جای «اخراج» انتخاب کرده‌ام که در برگیرنده مجموعه‌ای از اتفاقاتی است که منجر به اخراج رسمی (که اتفاقا بسیار کم است)، حذف اداری و گزینشی، اشغال کردن جایگاه‌های هیئت علمی با سهمیه‌ها، محدودیت امکان استخدام، بی عدالتی در دادن بودجه و امکانات بخصوص به افراد مستقل، عدم برخورد و حتی حمایت از برخی متقلبان و مقاله سازان علمی سالهاست باعث خروج و یا حذف و دلسردی بسیاری از استعدادها از دانشگاه‌ها شده است. متاسفانه گزینش‌های عمومی تیغی است بر سر جامعه متخصص که به نظر من در خدمت غربی‌هاست. چون ما مفت مفت نیروهای خود را به آنها هدیه می‌کنیم. درست مانند ارتشی که سربازانش را به دشمن می‌بخشد!

استخدام‌ها و اخراج در دانشگاه‌های معتبر بیان المللی چگونه است؟

در همه دنیا بخصوص دانشگاههای معتبر یافتن شغل در دانشگاه کار سختی است. در بسیاری از کشورها فقط با بازنشسته شدن و یا افتتاح یک دانشکده و یا موسسه پژوهشی است که فرد و یا افرادی امکان استخدام پیدا می‌کنند. دانشگاهها برای حفظ استانداردهای علمی خود، شرایطی دارند که بهترین‌ها را از هر نقطه جهان و با هر ملیت و عقیده‌ای استخدام می‌کنند. استخدام استاد تمام و بکار گیری رتبه‌های پایین‌تر و محققان کوتاه مدت قراردادی، در کشورها و دانشگاه‌های مختلف تفاوت هایی دارد. یعنی جز استادان با تجربه، اغلب استخدام‌ها در دانشگاه‌‎های معتبر موقتی و کوتاه مدت است. اخراج فقط بر مبنای اتمام قرارداد و یا معیارهای علمی است.

در ایران این روند به چه شکل است؟

استخدام در دانشگاه‌های ایران یکی از خاص‌ترین‌ها در جهان است.

چطور؟

وارد شدن به آن بسیار سخت و اتفاقا خارج شدنش هم سخت است. ضمن اینکه استخدام فرد غیر ایرانی عملا غیر ممکن است، هموطنان نیز باید خودی بودن و یا بی‌خطر بودن خود با عبور از سه سد مهم اثبات کنند: خوشبختانه سد علمی برای افراد کم نفوذ و مستقل با بالاترین حد استاندارد اعمال می‌شود. مثلا اگر افرادی چون مریم میرزاخانی متقاضی استخدام در دانشگاههای کشور بودند ممکن بود به دلیل کم بودن مقالات، شانسی برای استخدام و تبدیل وضعیت نداشته باشند.

سد دوم نفوذ استادان با سابقه است. با توجه به نبود بودجه و امکان استخدام همکار در آزمایشگاه‌های پژوهشی، تنها راه داشتن یک همکار همراه، جذب فردی نزدیک به استاد است. شکل گیری هسته‌های داخلی و حسادت‌ها در گروه‌ها و دانشکده‌ها، گاهی مرزهای حرفه‌ای و اخلاقی را به طور حیرت انگیزی جابجا می‌کنند. سد سوم سخت گیری های گزینشی است. در همان ابتدا مثلا اگر خانمی با هنجارهای پوشش بسیار سختگیرانه (که در سالهای اخیر اغلب تازه استخدام شده‌ها حتی مجبور به پوشیدن چادر بودند) موافق نباشد در همان ابتدا حذف می‌شود. اگر هم کسی منتقد (چه سیاسی و چه حتی علمی) باشد، طبیعی است که شانس استخدامش بسیار پایین است. نتیجه این سه سد در یک کلام، استخدام افرادی بی خطر که نه مزاحم و رقیب جدی برای همکاران با سابقه باشند و نه منتقدی برای سیستم.

پذیرش و استخدام از طریق سهمیه‌ها چه جایگاهی دراین میان دارد؟

جذب غیر معمول – بدون طی کردن مسیرهای معمولی و یا دور زدن مسیرها با نفوذ مقامات بالاتر، انتقال افراد سیاسی از دانشگاه‌های کم اعتبار به دانشگاه‌های معتبر و سپس سپردن مسئولیت‌های مهم به آنها – متاسفانه پدیده شایعی در دانشگاه‌های بزرگ است. با کمک سهمیه‌ها، همچنان افراد با توان علمی کم به دانشگاه‌ها تزریق می‌شوند. برای نمونه برخی ابتدا با سهمیه کارشناس‌ وارد دانشگاه می‌شوند، سپس با گرفتن دکتری – که این روزها بسیار آسان است – بدون طی کردن روند معمول به راحتی و با بی عدالتی با تبدیل وضعیت، عضو هیئت علمی می‌شوند.

در این فضا، سطح علمی و پژوهش و ارتقای علمی چطور پیش می‌رود؟

رقابت در دانشگاه‌ها برای ارتقاء و تبدیل وضعیت همیشه بالاست. اما برای رقابت باید هم مقاله داشته باشی و هم بتوانی امتیازهای دیگر مانند پایان‌نامه‌های تحصیلات تکمیلی را کسب کنی. بودجه‌های پژوهشی به حدی شرم آور است که گاهی میزانش حتی برای من به عنوان استاد تمام بهترین دانشگاه کشور با ۲۵ سال سابقه تولیدات علمی پیوسته به اندازه چند شب کار کردن در اسنپ هم نیست. بودجه‌های سازمانهایی مانند صندوق حمایت از پژوهشگران محدود و گاهی غیر عادلانه در فرایندهایی به ظاهر آکادمیک ولی با چند لایه نفوذ به افراد خاصی بیشتر می‌رسد. دانشجویان تحصیلات تکمیلی که نه حقوقی دارند و نه دارای امکانات مناسب آزمایشگاهی، بایستی مانند همپایان خارجی خود در بهترین مجلات مقاله منتشر کنند.

اگر هم کارشان طول کشید استاد و یا دانشجو با تیغ اضافه سنوات چنان نقره داغ می شوند که فقط نمونه اش را در ایران می توان سراغ گرفت. واحد گرانت پژوهشی دانشگاه تهران در دو دهه اخیر همان ۲۰۰ هزار تومان باقیمانده است! در حالیکه حقوق ما ۱۰۰ برابر شده است!؟ این نوع رفتار با قشر تحصیل کرده تحقیر مطلق آنهاست. در حالیکه هزینه‌ها به حدی افزایش یافته و شدت تحریم‌ها به حدی بالاست که حتی برای من استاد امکان دریافت یک جلد کتاب از خارج عملا ممکن نیست.

تجربه خودتان تاکنون چطور بوده؟ در این سال‌ها چه سختی‌هایی را تحمل کرده‌اید؟

راستش من این روزها خیلی خیلی ناراحتم. اولا هر کسی را تربیت کردم از ایران رفت. دوما دو دهه تلاش کردم تا ساخت باغ گیاهشناسی تهران را به عنوان یک خدمت ارزشمند برای کشور و دانشگاه راه اندازی کنم که علیرغم همه موافقت‌ها با آمدن دولت و شهرداری جدید عملا شکست خورد. همین یک مورد باعث شد که ۵ متخصصی که با من قرار بود این پروژه را آغاز کنند از ایران رفتند. در این دو دهه گذشته من بارها مجبور بودم برای خرید مواد مورد نیاز به خارج بیایم و با شرایط بسیار دردناک و ریسک بالا نیازهای پژوهشی و تحقیقات دانشجویانم را تامین کنم. در حال حاضر این راهها هم دو سویه بسته شده است. طبیعی است که تحمل این فشار هم دانشجو را خُرد می کند و هم استاد را. کافی است بررسی کنید که اغلب فارغ التحصیلان آنقدر در دوران کار خود آزار می بینند که دیگر از دیدن دانشگاه و استادشان نه تنها خوشحال نمی‌شوند که برای آنها یادآور تلخترین دوران زندگیشان است.

در سال‌های اخیر نگاه امنیتی و فشار به دانشگاهیان ایرانی هم از طرف داخل و هم از طرف خارج به حدی افزایش یافته است که برای نمونه امکان بردن یک نمونه خاک برای تحقیق عملا وجود ندارد. کشوری که کشتی کشتی خاکش و معادنش می‌رود و هزاران هکتار از مراتع و جنگل‌هایش می‌سوزد و یا با یک طوفان و یا سیل میلیاردها تن خاکش نابود می‌شود، اگر دانشجو و یا عضو هیئت علمی بخواهند طبق قانون حفاظت خاک، برای پژوهش درخواستی برای جابجایی چند گرم خاک و یا یک نمونه گیاه داشته باشند با آنها برخوردهای امنیتی سنگینی می‌شود که عملا مجبور به کنار گذاشتن تحقیق خود می‌شوند. حتی انجام سفرهای علمی به داخل و خارج اغلب حساسیت این نهادها را سبب می‌شود. جالب است اخیرا سفر من به انگلیس برای رونمایی کتاب منتشره شده توسط دانشگاه با مخالفت معاونین و مدیر کلی مواجه شد که هر دو فارغ التحصیل انگلیس بودند! متاسفانه ما به راحتی مورد سوء ظن و حتی تهمت قرار می‌گیریم. این نگاه فقط منحصر به داخل نیست، در خارج از کشور به عنوان ایرانی حتی به خرید کتاب ما هم مشکوک‌اند.

فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی شدن فضای دانشگاه چه آسیب‌هایی داشته؟

ناآرامی‌های سیاسی سال‌های ۹۰، ۹۸ و ۱۴۰۱ و تشدید فشارهای کشنده تحریم و تورم منجر به تحولات عمیقی در نسل جوان شد. شکست دولت روحانی در حل مشکلات اقتصادی و روابط بین الملل و یک دست شدن قدرت ضربه سختی به روح و روان جامعه زده و دلزدگی و نومیدی بخش مهمی از مردم، بخصوص قشر تحصیل کرده را سبب شده است.

در همین ۲-۳ سال اخیر بسیاری از همکاران دانشگاهی که حتی استخدام رسمی هم هستند، یا به دنبال یافتن فرصت‌های شغلی در خارج از کشورند و یا با درخواست بازنشستگی زودرس و مرخصی بدون حقوق بی سر و صدا از دانشگاه خارج می‌شوند. اگرچه آمار رسمی وجود ندارد، ولی در دانشگاه تهران نزدیک به ۵۰ عضو هیئت علمی رفته‌اند و من خبر موثق دارم که چند برابر آنها در حال تدارک رفتن هستند. اعضای جوانتر هیئت علمی با حقوق ناچیز امکان تدوام زندگی و کار علمی ندارند و طبیعی است از این فرصتها بیشتر استفاده خواهند کرد. عملا هیچ فارغ التحصیلی از دانشگاه های معتبر خارجی تمایل به برگشت به ایران ندارد و اگر هم گاهی این اتفاق می‌افتد دلایل دیگری دارد.

درواقع معتقدید برخوردهای غیرعلمی با اساتید توانسته هم روند مهاجرت نخبگان را فراهم کند و احتمال بازگشت آنها به ایران را کم؟

من معتقدم که مشکل دانشگاه در بسیاری از رشته ها مشکل درک مدیریت از علم به معنای واقعی آن در سطوح بالای اداره کشور در مرحله اول و دخالتهای خارج از دانشگاه و مشکلات مالی نقش مهمی در خروج نخبگان داشته است. در غرب با کادر کم ولی با پروژه‌هایی که بودجه‌های کلان دارد، موسسات دانشگاهی و پژوهشی را اداره می‌کنند. سیاست آنها بستن قراردادهای کوتاه مدت مانند دانشجوی دکتری و پسادکتری است که هم جوانند و هم انگیزه لازم برای ماندن در کشور میزبان را دارند. ناامید شدن از بهبود شرایط زندگی، تشدید تحریم‌ها و بستن همه راه‌های ارتباط با خارج، نیاز بازار کار و مهاجرت جهت حفظ جمعیت فعال در غرب سبب شد که خروج مستعدان فرصت برد-برد-بردی ایجاد کرد. در این فرایند اولا فرد متقاضی در کشوری با سطح رفاه و امکانات مناسب زندگی کرده و نهایتا پاسپورت معتبری به دست می‌آورد (برد اول)، کشور خارجی نیروی مستعد و تحصیل کرده را درست در اوج بهره وری، استخدام و برای حفظ جمعیتش بدست می‌آورد (برد دوم). حاکمان جناح گرا از شر این آدم‌های پر مدعا و پر خرج و ناهماهنگ با هنجارهای سخت‌گیرانه سیستم راحت می‌شوند! (برد سوم).

گفته می‌شود سطح علمی دانشجویان در سال‌های اخیر افت شدیدی داشته، شما این مساله را چطور می‌بینید؟

سطح علمی دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری به حد ناباورانه ای افت کرده است. من از زبان برخی قبول شدگان کارشناسی ارشد رشته تخصصی خودم شنیدم که آنها با رتبه‌های بسیار کم و درصدهای بسیار ناچیز به راحتی در دوره های روزانه دانشگاه تهران قبول می‌شوند. تقریبا اغلب همکاران رشته‌های مختلف به این افت شدید و بی انگیزگی در دانشجویان اعتراف می‌کنند.

به عنوان آخرین سوال، چه پیامی برای مسئولین دارید؟

تاکید می‌کنم که اوضاع دانشگاه‌ها خوب نیست، این روزها با هر همکاری حرف زدم حال و روزش از من بهتر نبود. اگر حاکمیت اقدام به حل مشکلات کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بین المللی و محیط زیستی نکند، جامعه از وجود افراد مستعد و متخصص در بسیاری از زمینه‌ها محروم شده و این افت به نفع هیچ جریان سیاسی در ایران نیست. ما از مسئولین انتظار حمایت داریم نه اینکه امنیت شغلی و روانی متخصصانی که علیرغم همه مشکلات مانده‌اند را به خطر بیاندازند و با زبان‌های گزنده مرتب ما را تهدید کنند.

نتیجه این رفتار از دست دادن سرمایه‌های انسانی کشوری است که ۴ دهه در مقابل انواع فشارها از جنگ و تحریم تا شرایط سخت محیط زیستی از خود مقاومت و خویشتن داری نشان داده است. شما تا ابد نمی‌توانید از یک پیکری که به او غذای سالم نمی‌دهید انتظار توان ادامه کار بدهید. رفتاری که حاکمان با بی درایتی با سرمایه‌‎های انسانی کرده‌اند، بسیار شبیه رفتاری است که با محیط زیست این کشور کرده‌اند. بهره کشی ناپایدار از سرزمین نتیجه‌اش آسمان پر از گرد و خاک، خشکی دریاچه ها و رودخانه های چون ارومیه و بختگان و کارون، فرونشست زمین، کمبود منابع آبی و از هم گسیختگی طبیعی در شرایط سخت افزایش دمای کره زمین، چنان کشور را در گیر بحران کرده است که حل آنها از توان یک اقلیت کوچک و یک جناح سیاسی با نگاه سختگیرانه و شبه طالبانی به زندگی انسان‌‎ها در قرن ۲۱ خارج است.

ما باید ارزش و احترام خانمهای عزیزی که اتفاقا در دامن خانواده ایرانی و در دانشگاههای کشور رشد کرده‌اند را بدانیم. چه با حجاب و چه بی حجاب، آنها سرمایه‌های ارزشمند تاریخ تمدنی کشور هستند و نباید کاری کنیم که از کشور بروند. مسئولینی که دغدغه کاهش جمعیت دارند به جای حل مشکلات اساسی کشور نباید پشت پرده لایحه‌ای با اقلیت کوچکی تصویب کنند که نتیجه‌اش تشویق به خروج قشر فعال به دامن کشورهایی است که هر روز آنها را دشمن خطاب می‌کنید، در حالی که سایر مشکلات را اصلا نمی‌بینید. با این وضعیت نخبگان که هیچ، مردم عادی نیز اگر به دلایل سیاسی و اجتماعی هم نخواهند از کشور بروند، تحمل شرایط زیستی و اقتصادی، آنها را مجبور به رفتن می‎‌کند. من حرفی ندارم، فقط ایران را دریابید.

خبرانلاین

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا