اخراج اساتید، اوضاع دانشگاهها را بحرانی کرده/ موج مهاجرت گسترده تر می‌شود

این واقعیتی است که نهاد دانشگاه در ایران از لحظه تاسیس خود تاکنون نه توانسته استقلالی داشته باشد و نه دانشگاهی برای همه بوده است. این درحالی است که در تمام دنیا، نهاد دانشگاه از استقلال نسبی و خودبنیانی برخوردار است و عدم دخالت نهاد سیاست در دانشگاه امری پذیرفته شده است و همگان بر آن راه دارند. این اصل نه از آن است که سیاست نخواسته یا نخواهد بر دانشگاه حکم کند بلکه از سر پایبندی بر اصل استقلال نهادی بوده است. نتیجه این استقلال نهادی نیز امروز بر ما مشخص است، در واقع کافی است رتبه دانشگاه‌های ایرانی را در جهان جست‌وجو کنید تا بدانید میان ما و آنها چه تفاوتی در استراتژی و عملکرد برقرار است.

موبنا- دانشگاه در ایران در حال احتضار است و این مهم بر اهل درس و دانشگاه پوشیده نیست.

با این حال، آنان که امروز در دانشگاه به خصوص دانشکده‌های علوم انسانی و اجتماعی مشغول به کارند و می‌دانند دیر یا زود نامه «قطع همکاری» به دست‌شان خواهد رسید، آخرین بارقه‌های امید را برای دانشجویان خود روشن نگه داشته‌اند. کار آنها پیش از تدریس و پژوهش، بیشتر تلاشی برای گشودن دایره‌های بسته بوده است؛ دایره‌هایی که این روزها بیش از پیش بسته می‌نمایند.

این واقعیتی است که نهاد دانشگاه در ایران از لحظه تاسیس خود تاکنون نه توانسته استقلالی داشته باشد و نه دانشگاهی برای همه بوده است. این درحالی است که در تمام دنیا، نهاد دانشگاه از استقلال نسبی و خودبنیانی برخوردار است و عدم دخالت نهاد سیاست در دانشگاه امری پذیرفته شده است و همگان بر آن راه دارند. این اصل نه از آن است که سیاست نخواسته یا نخواهد بر دانشگاه حکم کند بلکه از سر پایبندی بر اصل استقلال نهادی بوده است. نتیجه این استقلال نهادی نیز امروز بر ما مشخص است، در واقع کافی است رتبه دانشگاه‌های ایرانی را در جهان جست‌وجو کنید تا بدانید میان ما و آنها چه تفاوتی در استراتژی و عملکرد برقرار است.

با این همه، ما استقلال دانشگاه را نپذیرفته‌ایم و حتی نخواسته‌ایم آن را تمرین کنیم. باید پرسید موج اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید که در سال‌های ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد به راه افتاد، چه نتایجی جز نحیف ساختن نهاد دانشگاه و ناامیدی بسیاری از دانشجویان در پی داشت که همچنان بر آن اصرار می‌شود. از زمانی که، دولت سیزدهم کار خود را آغاز کرده است جامعه دانشگاهی در شروع هر ترم تحصیلی با اخراج یا قطع همکاری با اساتید مواجه بوده است. در دولت سیزدهم که به تازگی وارد سال سوم فعالیت خود شده است تاکنون اساتید جوانی چون آرش اباذری و محمد فاضلی و حسین مصباحیان و رضا امیدی و امیر مازیار و محمد راغب و امیر نیک‌پی و اساتید دیگری به بهانه‌های «عمل نکردن به تعهدات علمی»، «کسب نکردن امتیازات قانونی ادامه خدمت» و دیگر بهانه‌های مختلف نامه «قطع همکاری» از دانشگاه دریافت کرده‌اند. اخیرا هم مهدی خویی استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی خبر از«قطع همکاری» این دانشگاه با او داده و این خبر نشان از وضعیت مخاطره‌آمیز دانشگاه و علوم اجتماعی می‌دهد.

چراکه بررسی تاریخ اخراج اساتید دانشگاه‌ نشان می‌دهد اخراج اساتید علوم انسانی و اجتماعی از نظر تعداد و تداوم بیشتر از دیگر رشته‌های علمی بوده است. به شکلی که امروز دانشکده‌های علوم انسانی، کرسی‌های درس خالی بسیاری دارند که به آسانی نمی‌توان آنها را پر کرد. این نکته زمانی مهم می‌شود که به آمارهای رصدخانه مهاجرت بنگریم که از موج مهاجرت گسترده در کشور خبر می‌دهد. به نظر می‌رسد موج اخراج و مهاجرت در تلاقی باهم باعث افزایش میل به مهاجرت در میان اهل دانشگاه شده است. در این شرایط اخراج تکصداهایی در دانشگاه که به کار علمی و نظری خود مشغول‌اند و ایران برای‌شان مساله است در وهله نخست کاری ناروا در حق این افراد و در وهله دیگر، نتیجه‌ای جز تهی کردن نهاد علم و دانشگاه و تنگ‌تر شدن دایره ندارد. در واقع، چنین وضعیتی مهر تاییدی بر مرز سخت و سفت خودی و غیرخودی است و اگر سیاست‌ها به سمت گسترش چنین مرزی باشد، نتایج آن فاجعه‌آمیزتر از آنچه شاهدیم، خواهد بود.

اعتماد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا