خشکی دریاچه ارومیه، از فاجعه زیست‌محیطی تا بحران سلامت؛ ۶ تا ۱۵ میلیون نفر در خطر

بررسی آخرین وضعیت دریاچه ارومیه نشان می‌دهد که این دریاچه جان داده است.

موبنا-روزشمار جان‌دادن دریاچه ارومیه آغاز شده است؛ آنطور که آمارها نشان می‌دهد، اوضاع در این دریاچه بحرانی شده و هشدارهایی که اواخر دهه 70 درباره احتمال خشک شدن این دریاچه اعلام می‌شد حالا در حال محقق شدن است؛ اتفاقی که به گفته کارشناسان و متخصصان این حوزه، 6 تا 15 میلیون نفر را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و موجی از بیماری‌های تنفسی، بحران‌های مهاجرتی و محیط‌زیستی ایجاد می‌کند. یکشنبه‌شب، زمانی که تعدادی از متخصصان آب و محیط‌زیست در نشست تخصصی بررسی و آسیب‌شناسی آخرین وضعیت دریاچه ارومیه دور هم نشستند، اعلام کردند که تراز آبی دریاچه به 1270متر رسیده است؛ عددی که قبلا با 1272 به‌عنوان وضعیت بحرانی گزارش شده بود. این عدد در حالی اعلام می‌شود که براساس نتایج یک پژوهش در قالب طرح تحقیقاتی دریاچه‌ ارومیه که با همکاری مرکز سنجش از دور دانشگاه صنعتی شریف  انجام شده، این عدد تا شهریورماه به 80/1269 تا 90/1269متر از سطح دریاهای آزاد می‌رسد. نتایج این پژوهش را عیسی کلانتری، رئیس سابق سازمان محیط‌زیست که از سال ۱۳۹۲ تا اواخر تیرماه ۱۴۰۱ مدیر اجرایی ستاد احیای دریاچه ارومیه بود، تایید کرده است. همین وضعیت سبب شده تا در خردادماه امسال، کمترین تراز از دریاچه ارومیه از سال 1343 ثبت شود. حالا وضعیت «به‌شدت بحرانی» برای دریاچه ارومیه اعلام شده است؛ وضعیتی که گفته می‌شود با خشک شدن دریاچه، تا ده‌ها کیلومتر اطرافش سکونت‌ناپذیر می‌شود و غبار نمک تمام شهرهای شمال غرب کشور را فرا می‌گیرد.

فقط 5درصد

نشست تخصصی بررسی و آسیب‌شناسی آخرین وضعیت دریاچه ارومیه هم با هدف توجه جدی به وضعیت پیش‌آمده برگزار شد. اولین سخنران مهدی فصیحی‌هرندی، پژوهشگر حکمرانی، دیپلماسی و سیاست‌گذاری آب بود. او صحبت‌هایش را اینگونه شروع کرد: «آنطور که عددها نشان می‌دهد، دریاچه ارومیه تنها 5درصد آب دارد؛ یعنی نزدیک به صفر. ما به‌زودی بستری کریستالی‌شده خواهیم داشت که دیگر عملا قابلیت تبدیل شدن به دریاچه آب شور را ندارد.» به اعتقاد فصیحی، صحبت کردن درباره بحران دریاچه ارومیه، بی‌معنی است: «خشک شدن دریاچه ارومیه تنها، بی‌آبی و خشکسالی نیست، آنچه خیلی دیر متوجه‌اش شدیم بی‌توجهی به جامعه پیرامونی آن منطقه است، مسئله صرفا سیاسی یا موضع حامیان محیط‌زیست نیست. حتی ستاد دریاچه ارومیه هم با همین تفکر ایجاد شد که دریاچه کم‌آب است. این ستاد سال‌ها تلاش کرد تا به دریاچه آب تزریق شود و به‌همین‌دلیل روش‌های مختلفی برای بازگرداندن آب به دریاچه ارومیه آغاز و پیاده‌سازی شد، اما نتیجه چه شد؟ مشکل همان است که گفتم. مسئله دریاچه ارومیه، شامل جامعه پیرامونش نشد. یعنی خشک شدن دریاچه ارومیه برای کشاورز منطقه، تبدیل به مسئله نشد.»

به گفته این پژوهشگر، با حکمرانی دستوری بالا به پایین، نمی‌شود به نتیجه‌ای رسید: «برای نجات دریاچه ارومیه تونل زاب افتتاح شد، یعنی با همان روش می‌خواهند جای دیگری را خشک کنند. باز هم اما کمکی به دریاچه نکرد، چون سیکل طبیعی دریاچه به‌هم خورده است.» آنطور که این کارشناس گفت، دریاچه ارومیه 14تالاب اقماری دارد. اما نبود درک درست از مسئله منجر شد تا بخش عمده‌ای از تغذیه دریاچه ارومیه ازطریق این تالاب‌های اقماری صورت گیرد. هشدارها درباره خشک شدن دریاچه ارومیه از اواخر دهه 70 شنیده شد، یعنی درست زمانی که این تالاب‌ها شروع به خشک شدن کردند: «سال‌هاست کشاورزی منطقه را از سیستم سنتی که آب در آبراهه‌ها جاری بود، تبدیل به کشاورزی به‌اصطلاح مدرن کردند، از همان جا بود که آب در حوزه تالاب‌ها، وارد لوله‌ها شد و سیکل طبیعی آن به‌هم ریخت. این اتفاق درنهایت منجر به هدررفت آب نهرها شد و درنهایت تمام نهرها به‌مرور مسدود شدند، یعنی دیگر هیچ آبی از تالاب‌ها نه از روی زمین، نه از زیر زمین وارد دریاچه نشد.»

چاه‌های غیرمجاز دولتی

به گفته فصیحی، در حوزه دریاچه ارومیه بیش از 80هزار چاه وجود دارد که تنها کمی بیشتر از 30هزار چاه مجاز است، اما همین چاه‌های مجاز هم سیکل دریاچه را به‌هم ریخته‌اند: «برخی ارگان‌ها به خودشان مجوز ساخت چاه غیرمجاز می‌دهند، یکی از آنها خود وزارت نیروست. من در بازدیدی که از پروژه‌ای داشتم، بهره‌بردار وابسته به وزارت نیرو گفت که آنها 17چاه غیرمجاز دارند.» به اعتقاد او، مسئله دریاچه ارومیه را باید به صاحبانش سپرد. نجات دریاچه ارومیه باید دغدغه جامعه پیرامونی‌اش شود.

در همین‌جا یکی از حاضران در نشست از فصیحی پرسید آیا مسئولان صورت‌مسئله را گم کرده‌اند؟ او اما پاسخ داد: «تنها راه برای نجات دریاچه، بازگشت به جامعه محلی است. ما صاحب مسئله را دولت یا نظام می‌دانیم، درحالی‌که دولت نمی‌تواند برداشت آب‌های زیرزمینی را کنترل کند، باید این موضوع را به جامعه محلی اعلام کند که برداشت بیش از اندازه آب منجر به چه مشکلاتی می‌شود. عمده دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه، برداشت از آب‌های زیرزمینی است، اما تا زمانی که این مشکل حل نشود، نمی‌توان به راهکاری رسید. چطور می‌توان به کشاورز گفت که 40درصد مصرف را باید کاهش دهد. شهرها در حال توسعه‌اند. اما با کدام آب؟ یک‌روز مسکن مهر و یک‌روز انبوه‌سازی داریم. درحالی‌که زیرساخت‌های آبی آن وجود ندارد. این مسئله هم تنها شامل دریاچه ارومیه نمی‌شود. تمام حوضه‌های آبی کشور با این مشکل روبه‌رو هستند.» او گفت که در حوزه دریاچه ارومیه، توسعه اراضی از 360هزار هکتار به 700هزار هکتار رسیده است، دنبال چه هستند؟ «متهم اصلی تنها کشاورزان نیستند، اگر بخواهیم کشاورزی کاهش یابد، باید سازوکار ارزش جایگزین برای کشاورزان ایجاد کنیم، نه اینکه بگوییم کشاورزی دیگر تعطیل است.»

وضعیت بحرانی همه حوضه‌های آبریزی

سخنران بعدی محسن موسوی‌خوانساری، عضو هیئت‌مدیره انجمن آب و خاک پایدار ایران بود. او معتقد است وضعیت ایجادشده تنها برای دریاچه ارومیه نیست، تمام حوضه‌های آبریزی کشور دچار چنین شرایطی شده‌اند. همه اینها در شرایطی که قانون وجود دارد اما اجرا نمی‌شود: «در همان قوانین حوضه آبریز مشخص است. نکته اینجاست که باید مسئولان استانی دور هم جمع شوند، مثل افرادی که در بخش کشاورزی، آب، صنعت و… هستند، بیایند بگویند که ما این میزان آب داریم و می‌خواهیم تقسیم کنیم. باید در این زمینه کمیته استانی تشکیل شود و مسئولان آذربایجان غربی و شرقی و کردستان دراین‌باره تصمیم‌گیری کنند. اما تا این لحظه چنین اقدامی صورت نگرفته است.»

به گفته او، براساس تعاریف موجود، همان ابتدا باید سهم محیط‌زیست از آب کنار گذاشته شود که این میزان سه‌میلیارد مترمکعب است و آب تجدیدپذیر هم 7میلیارد مترمکعب. بنابراین سهم محیط‌زیست 40درصد بود. بعدا اعلام شد که باید 40درصد مصرف آب کشاورزی کم شود. این درحالی‌است که فقط 80-70درصد از آب دریاچه از جنوب غربی ارومیه وارد می‌شود، یعنی رودخانه‌های زرینه‌رود، سیمینه‌رود، مهاباد و… همه باید با هم همکاری داشته باشند. چطور می‌شود در 7میلیارد آبی که مصرف می‌کنید 40درصدش در شورآبه ریخته شود؟»

او در پاسخ به پرسش یکی از حاضران که پرسید الگوی کشت در این منطقه چطور می‌تواند تغییر کند؟ توضیح داد: «وقتی آب کم شود، کشاورز راهش را بلد است و نیازی نیست ما به او الگو دهیم. ما نمونه‌های زیادی در کشور داریم. در خود آذربایجان شرقی که ازقبل دچار کم‌آبی بوده، دیدیم که شغل‌های غیرآب‌بر ایجاد شد، مثل صنعت لپه یا استفاده از بادام در خوراکی‌ها و سوغاتی که آب کمتری نیاز دارد. اما در مقابل در ارومیه می‌بینیم که همچنان تمام شیرینی‌های‌شان بر پایه قند است که آب فراوانی نیاز دارد.»

به گفته موسوی، در ارومیه حدود 400سردخانه وجود دارد که برای همین سردخانه‌ها، برق کشاورزی تعریف شده که به‌صرفه است. با این روش افراد را تشویق می‌کنند تا کشت آب‌بر داشته باشند. آنها به کاشت سیب رو آورده‌اند، درحالی‌که اگر مثلا کارخانه کشمش در آن منطقه راه‌اندازی شده بود، مردم هم می‌رفتند سراغ کشت انگور: «انگور یک‌سوم سیب، آب مصرف می‌کند اما در 5شهر آذربایجان غربی کارخانه تولید قند وجود دارد. درحالی‌که این صنعت آب‌بر است. در خوی، میاندوآب، پیرانشهر، ارومیه و نقده این وضعیت حاکم است. وقتی چغندرقند کاشته می‌شود، یعنی این پیام داده می‌شود که آب وجود دارد. در مقابل اما استانی مثل اصفهان، قند را از این شهرها می‌گیرد و با آب مجازی، تولید ثروت می‌کند.» براساس اعلام او، حدود 15 تا 20هزار هکتار در حوزه دریاچه ارومیه، چغندرکاری می‌شود.

ستاد دریاچه ارومیه برای خروج از این بحران چند راهکار پیشنهاد کرد که یکی از آنها شناسایی چاه‌های غیرمجاز بود. درحالی‌که به گفته موسوی، شناسایی این چاه‌ها سخت بود، چاه را زیر خاک می‌کنند و البته نکته دیگر این است که برداشت از چاه غیرمجاز کم است، مسئله اصلی برداشت‌های غیرمجاز از چاه‌های مجاز است. اگر تمام این برداشت‌ها را از چاه‌های غیرمجاز انجام داده باشند، 10درصد از برداشت غیرمجاز از چاه‌های مجاز نمی‌شود. برداشت آب از چاه‌های مجاز، عددهای بزرگی دارد.

او که در زمینه سدها تخصص دارد، با اعلام اینکه حدود 100سد در کشور وجود دارد که حدود 90سد از آنها بسیار کوچکند، گفت: «اصل ماجرا، وجود چند سد در جنوب غربی در استان آذربایجان غربی است که مهم‌ترین آن سد بوکان است. این سد یک‌میلیارد مترمکعب است، بعد از آن سد مهاباد قرار می‌گیرد که 180میلیون مترمکعب است. بعد از اینها، سدهای بعدی قرار می‌گیرند.» به گفته موسوی، کلید ماجرا دست سد بوکان است، ستاد احیای دریاچه ارومیه دستور توقف ساخت برخی از سدها را گرفته بود. اما در دولت فعلی فعالیت ساخت چند سد را از سر گرفته‌اند که اقدام اشتباهی است. با وضعیت بیمارگونه‌ای که سدهای آبی دارند، نباید این اتفاق می‌افتاد: «سد یک وسیله تنظیم‌کننده است، مثل چاقو. هم می‌تواند منجر به مرگ شود،  هم جلوی مرگ کسی را در اتاق جراحی بگیرد. زمانی‌که جامعه شهری زیاد می‌شود ما به کنترل نیاز داریم، سدسازی عامل کنترلی است. اما نباید ساخت این سدها کار را خراب‌تر کند.» براساس اعلام موسوی، درحال‌حاضر سد مهاباد، 81میلیون مترمکعب آب دارد درحالی‌که این وقت از سال نباید چنین میزان آبی داشت. باید درنهایت 20میلیون مترمکعب آب در خود داشت، نه این میزان. این آب‌ها تبخیر می‌شوند. نباید آب را رها می‌کردند.

ماجرای فساد و تعارض منافع

جنبه‌های اجتماعی خشک شدن دریاچه ارومیه موضوع سخنرانی احسان هوشمند، پژوهشگر مسائل اقوام بود. به‌گفته او، در چند دهه گذشته کشور با بحرانی مواجه بود که همواره در تصمیم‌گیری‌ها مسئله‌ساز بوده؛ آن‌هم فقدان نگاه ملی در سیاست‌گذاری‌هاست: «تمام مسائل کشور به‌هم ارتباط دارد، کشور با زنجیره‌ای از مسائل دست به گریبان است و نمی‌توان برای هریک راه‌حل جداگانه‌ای در نظر گرفت. ما با یک کلاف سردرگم مواجه‌ایم که یکی از آنها گوشه کوچکی از آذربایجان غربی است.» به‌گفته او، نمی‌توان بدون دوراندیشی و مطالعات لازم، میلیون‌ها دلار خرج کرد، آن‌هم برای آب نداشته یا آبی که معلوم نیست تامین شود یا نشود: «اینکه بودجه‌های اختصاص داده شده، خرج‌شده یا چطور خرج شده؟ چقدر آن هدر رفته یا پشتوانه مطالعاتی داشته یا نداشته، موضوع دیگری است، آنچه مورد بحث است، نبود نگاه ملی است. به‌همین‌دلیل است که یک نماینده نظرش را تحمیل می‌کند و ازطریق عوام‌زدگی وارد این بازی‌ها می‌شود. ما درحال‌حاضر با مشکلات زیادی مواجه‌ایم، همین استان آذربایجان غربی، رتبه اول را در تولید چغندرقند و آذربایجان شرقی رتبه اول تولید یونجه را دارد؛ یعنی دو محصول پرآب که در مقیاس ملی تولید می‌کنند.»

به گفته او، اولین نکته در این زمینه سوءمدیریت است که البته خاص آذربایجان غربی نیست و کل کشور را شامل می‌شود. نکته دیگر، کشور بخشی‌نگر شده است و تاثیر یک تصمیم بر عوامل دیگر سنجیده نمی‌شود. صنایع توسعه می‌یابد درحالی‌که آبی وجود ندارد. به‌طورکلی مسئولان دغدغه آب ندارند. مسئله دیگر، تعارض منافع است. شما نمی‌توانید به یک کشاورز که سبک زندگی خودش را داشته و به‌واسطه ما سبک زندگی‌اش را تغییر داده، بگویید برود به‌سمت تولید فلان‌محصول. این کشاورز به‌سمت تولید سیب و چغندر رفته، حالا به او گفته می‌شود، برگرد به گذشته. این کار بسیار دشواری است. این تعارض منافع در مدیران چند دهه گذشته آذربایجان غربی وجود داشته است.

هوشمند معتقد است، ساختاری که درگیر فساد و تعارض منافع است، نمی‌تواند به چابکی مسائل خود را بشناسد؛ بخشی از این فساد به نظارت‌ها برمی‌گردد و مسئله هم تنها مربوط به نهادهای بومی و قضایی نمی‌شود: «حدود 25سال است که مسئله ارومیه در اذهان عمومی ایجاد شده اما در این 25سال چه کارهایی انجام شده است؟ این پیچیدگی ساختاری به گونه‌ای نیست که بتوان برای آن افق مثلا 50ساله‌ای تعریف کرد و منابع کشور را در اختیار آن افق قرار داد. بردن و آوردن آب، گره‌گشایی نمی‌کند. اینها خطای کارشناسی در کشور است. شما این توهم را ایجاد می‌کنید که آب وجود دارد، بنابراین این روند موجود هم ادامه پیدا می‌کند. اما بعداً تنش ایجاد می‌شود، آن‌هم در منطقه‌ای که با هزاران بحران مواجه است.»

بحران مهاجرت

این کارشناس درباره ابعاد اجتماعی این مسائل، به آمار بالای مهاجرت شهروندان از منطقه‌ای مثل سردشت به خارج از کشور استناد می‌کند: «سال گذشته بیشترین میزان مهاجرت از سردشت به خارج از کشور ثبت شد. وقتی آب را از یک‌جایی به جای‌دیگر منتقل می‌کنیم، چنین منطقه را به خاک سیاه می‌کشانیم.» او همه این مسائل را نتیجه نحوه مدیریت و اولویت‌دادن به مسائل کشور دانست: «نحوه مدیریت مسائل به‌گونه‌ای‌است که موضوعات مهم و اولویت‌دار، سهم بالایی از توجه مسئولان را ندارد. مسائل مبتلابه کشور، چقدر در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارند؟ باید میان مهم و اهم، تعادل ایجاد شود. مردم باید روی درودیوار این کشور، مسائل مربوط به خودشان را ببینند. ما همین حالا هم الگوی کشت در آذربایجان را تغییر دهیم اما روش‌های مدیریتی را عوض نکنیم، بحران‌های دیگری گریبان کشور را می‌گیرد. گفته شد که برداشت از چاه‌های غیرمجاز نسبت به چاه‌های مجاز کم است، اما مسئله بر سر میزان‌برداشت نیست. اساساً در چه فرآیندی ما اجازه دادیم که چاه در کشور به‌ویژه در استان آذربایجان شرقی رشد کند.» براساس اعلام این کارشناس، در آذربایجان غربی، مدیران بومی و آذری هستند و به هیچ‌وجه در این استان، مدیران اهل سنت و کرد به‌کار گرفته نمی‌شوند. درعین‌حال بیشترین بهره‌برداران از منابع آب هم مردم محلی‌اند.

توقف دسترسی به آمار

آرش میلانی، کنشگر محیط‌زیست و عضو سابق شورای‌شهر تهران، وقتی به‌عنوان دیگر سخنران پشت تریبون رفت، درباره خبرهای تلخی خشک شدن دریاچه ارومیه اعلام نگرانی کرد. به گفته او، تراز آب دریاچه ارومیه از 1270متر هم پایین‌تر رفته است و احتمالا تا مهرماه تمام دریاچه را بگیرد و حجم آب ازاین‌هم کمتر شود؛ این درحالی‌است که نگرانی ما تراز آبی 1272 بود: «به‌طورکلی ظرفیت محیط‌زیستی رو به پایان است، در کشوری مثل ایران، مدت‌هاست که این اتفاق افتاده. بحث این است که باید توسعه محدود شود. سوال جدی حال‌حاضر این است که دریاچه ارومیه می‌تواند به وضعیت سابق بازگردد؟ ما هم نگران دریاچه ارومیه و سایر دریاچه‌های کشور هستیم. به‌طور‌کلی در کشورهای دیگر هم مثلا نگران آمازون و… هستند. اینکه می‌توان یک شرایط را به قبل بازگرداند، سوال جدی در اکوسیستم‌های مهم جهان است، چراکه در ارتباط با آن نگرانی‌هایی وجود دارد. ممکن است ما اصلا نتوانیم و نرسیم که جهان را نجات دهیم.»

بر اساس اعلام میلانی، چنین تاثیراتی در حوزه دریاچه ارومیه هم رخ داده: «من از سال 89 درگیر دریاچه ارومیه شدم، در سال 92 براساس مطالعه‌ای جدی، برنامه محیط‌زیستی دریاچه ارومیه استارت خورد و ستاد هم فعالیت‌اش را شروع کرد، آن زمان اعلام شد بین 7هزار تا 13هزار میلیارد تومان برای این دریاچه هزینه می‌شود که البته درباره راندمان و اثربخشی آن می‌توان بحث کرد. وضعیت اکنون به‌گونه‌ای‌است که انتقادات زیادی به وضعیت فعالیت ستاد احیای دریاچه ارومیه وجود دارد، خود ستاد هم با تغییراتی همراه بوده، افت قابل‌توجهی کرده و تقریبا دیگر وجود ندارد. این ستاد در یک دوره حساس یعنی تغییر دولت، با رها نشدن حق‌آبه‌اش مواجه شد، این درحالی‌است که دریاچه هم آستانه تحملی دارد و نمی‌شود خیلی در ارتباط با آن ریسک کرد و آب را رها نکرد. درست است که ما باید با یک دیو خشکسالی بجنگیم، اما باید این دیو را دربند کنیم، نه اینکه آزاد و رها باشد. به‌هرحال ما در شرایط بحرانی قرار داریم و در مقطع تغییر دولت این غفلت صورت گرفت، درست مانند سایر حوزه‌ها. اینکه چه باید کرد و چقدر فرصت داریم، سوالات جدی هستند.»

او ادامه داد: «ازنظر گروه‌های محیط‌زیستی، این دریاچه باید حفظ شود و بیش از یک میلیارد مترمکعب آب به آن برسد، اما این عددها کجا هستند؟ چطور اندازه‌گیری می‌شوند؟ مرجع اعلام این اعداد کیست؟ تا زمانی که ستاد احیای دریاچه ارومیه فعال بود، به این آمار و اطلاعات هم دسترسی وجود داشت، اما از وقتی این اتفاقات افتاده و تغییر مدیریت صورت گرفته، دسترسی به اطلاعات هم قطع شده است، حتی دسترسی دانشگاه شریف به این اطلاعات و آمارها را هم قطع کرده‌اند. دوستان در این دانشگاه ازطریق تصاویر ماهواره‌ای به تراز آبی 1270متر رسیده‌اند. بنابراین اولین مطالبه ما این است که اطلاعات شفاف در اختیار قرار گیرد. درحال‌حاضر مشخص نیست در هر بخش چقدر در آب‌های زیرزمینی صرفه‌جویی می‌شود تا آب به دریاچه برسد. مسئله ارومیه، کشوری است و باید در قالب مطالبات ملی و سراسری دنبال شود.» بنا بر اعلام میلانی، درحال‌حاضر 5محصول کشاورزی، 75درصد آب‌مصرفی را به خود اختصاص داده‌اند که چغندرقند یکی از آنهاست که سهم‌اش 6درصد است، سهم انگور 9درصد، یونجه 25درصد، سیب 19درصد و گندم 13درصد است. بااین‌همه اما بیش‌ازهمه تمرکز روی تولید یونجه است و تقاضا برای آن هم خیلی بالاست.

آسیب برای 6 تا 15میلیون نفر

جواد حیدریان، روزنامه‌نگار و کنشگر محیط‌زیست، سخنران آخر این نشست بود. او‌ در ابتدای صحبت‌هایش به جان‌باختن دو خبرنگاران در تیرماه 1400 در مسیر بازدید از دریاچه ارومیه و تهیه گزارش از آخرین وضعیت این دریاچه اشاره کرد؛ مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی: «جان‌باختن این دو خبرنگار نشان می‌دهد در بحث اطلاع‌رسانی، رسانه دو مخاطب داشته است که یکی از آنها مردم است. همه شما معترف هستید که وضعیت محیط‌زیست در ایران مطالبه دارد. مردم نگران سرزمین‌شان هستند چراکه نشانه‌های ازبین‌رفتن منابع‌طبیعی‌ را می‌بینند. مخاطب دوم ما، سیاست‌گذاران هستند. آیا سیاست‌گذاران ما به اندازه کافی نگران این وضعیت هستند؟ من به‌عنوان روزنامه‌نگار می‌گویم که پاسخ خیر است. سیاست‌گذاران ما خیلی درگیر سیاست‌اند تا سیاست‌گذاری.» به گفته او، آنطور که پیداست در طول 25-20سال گذشته دریاچه ارومیه به‌سمت قهقرا رفته است و این عدد 1270 که اعلام می‌شود دقیقا به‌معنی خشک شدن دریاچه است و حالا باید در انتظار تبعاتش نشست. از همه اینها گذشته، نگاه به جهان نشان می‌دهد که بسیاری از دریاچه‌ها در حال خشک شدن است و تمام دنیا دچار بحران شده. اما سوال اینجاست که آیا سیاست‌گذاران در ایران، این بحران جهانی را درک کرده‌اند؟: «ما در کشور نفت و گاز داریم اما باز هم اقتصادمان آبی است. تا آب نباشد، نمی‌توانیم برق تولید کنیم و حالا هم می‌بینیم که برق کم است. این یک حقیقت است که دریاچه ارومیه خشک می‌شود، هرچقدر هم تلاش شود شاید بتوان نیمه‌شمالی را احیا کرد اما این قطعیت درباره نیمه‌جنوبی آن وجود ندارد. درصورتی‌که این دریاچه خشک شود، باید منتظر بحران‌ در حوزه سلامت و مهاجرت شد. قبلا مهاجرت برون‌سرزمینی داشتیم و حالا به‌دلیل شرایط پیش‌آمده، مهاجرت درون‌سرزمینی. مهاجرت‌های درون‌سرزمینی با آسیب‌های فراوانی همراه است. با خشک شدن دریاچه بین 6 تا 15میلیون نفر با تبعات وحشتناکی مواجه می‌شوند و این مشکلات، کل نظام را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.»

 

زهرا جعفرزاده

هم میهن

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا