چرا پرسپولیس توانست استقلال نه
با وجود مالکیت مشترک چرا پرسپولیس در این سالها توانسته قهرمانی های متعدد بیاورد و استقلال نه؟
موبنا- این بزرگترین سوال هواداران استقلال در سالهای اخیر است. آنها می خواهند بدانند چرا دو باشگاه که مالکیت و منابع مالی تقریبا مشترک و مساوی دارند شرایطشان متفاوت بوده است. یکی در هشت فصل ۶ بار قهرمان شده و دیگری هرسال با مشکلات و چالش های بزرگی روبرو است و همین باعث می شود فرصت کسب افتخار را از دست بدهد.
اصل ماجرا اینست که هواداران استقلال از این شرایط نه امروز که چند سال است که ناراضی هستد. این نارضایتی وقتی می بینند رقیب از نظر نتیجه گیری موفق است بیشتر هم می شود. در این سالها خیلی ها دنبال دلایل این اتفاق گشتند و خیلی از مسایل مطرح شد از جمله اینکه دست هایی در کار است یا تمایل بالادستی ها به رنگ قرمز است و….
اما کمتر پیش آمده کسی دنبال دلایل فنی این اتفاق بگردد. قطعا مشکلات مدیریتی نقش داشته اند اما بخش موفقیت پرسپولیس و عدم توفیق استقلال-آنطور که هوادارانش می خواهند- به خاطر اتفاقات یا یک اتفاق مهم فنی بوده است.
چرا پرسپولیس موفق شد؟
دلیل موفقیت پرسپولیس در طی نزدیک به یک دهه اخیر را می توان در سال ۹۴ جستجو کرد. هیچکس نمی داند در آن ذهن محمدحسین نژادفلاح مدیرعامل وقت پرسپولیس که بعد از دورانی فوق بحرانی به این تیم آمده بود چه گذشت و یا اتفاقاتی افتاد اما می توان حدس زد که براساس یک نقشه مهندسی شده فنی و مدیریتی نبوده، بلکه احتمالا حوادث دست به دست هم دادند تا برانکو ایوانکوویچ به پرسپولیس بیاید.
اتفاقی که برای پرسپولیس رقم خورد این بود که برانکو تیم و باشگاه که یک ویرانه بود را تحویل گرفت اما هم آدمی بود که بسازد و هم فرصت کافی در اختیارش قرار گرفت. اتفاقی که درباره کارلوس کی روش و تیم ملی هم افتاد. انتخاب های بعدی مسئولان و حتی سبک مدیریتی شان نشان می دهد که آنها کی روش را نه براساس یک طراحی مدون که برپایه فعل و انفعالات خلق الساعه همان زمان گرفتند اما کی روش هم مثل برانکو یک مدیر بود.
تاثیر رایکوف بر عملکرد استقلال
نمونه استقلالی اش زدراکو رایکوف است که علاوه بر تاثیرش بر تیم ملی توانست در مدت هفت سال حضورش در استقلال(تاج) ساختار اصولی و درست فنی بسازد که حتی تا سالها بعد از رفتنش تیم و باشگاه از آن منتفع شوند.
رایکوف هم مانند برانکو و کی روش یک مدیر بود و تمام مسایل مربوط به تیم را زیر نظر داشت. او خودش بازیکنان را حتی از زمین های خاکی انتخاب می کرد، قرارداد آنها را مدیریت می کرد و پرورش می داد. کارلوس کی روش در تیم ملی، شروع به ساختن کرد، او براساس طرحی که در ذهن داشت علاوه بر نظارت بربازیکنان مسایلی چون کمپ تیم ملی و تمرین، لباس و حتی جایگاه مسئولان را مشخص کرد.
در زمان کی روش دیگر آدم اضافه دور تیم نبود و حتی رئیس فدراسیون نمی توانست هرزمان دلش می خواهد در رختکن را باز کند و وارد شود. کی روش حتی برخی از جایگاهها را در مدیریت کلان فدراسیون فوتبال ایران در جهت بهبود وضعیت تغییر داد.
چطور برانکو ایوانکوویچ معمار تیم پرسپولیس شد؟
در همان دوران برانکو در پرسپولیس گاهی تا مرز خردکردن اعصاب هوادارانی پیش می رفت که دلشان می خواست ستاره های گرانقیمت به خدمت بگیرند اما مرد کروات در خیلی از مواقع مقاومت می کرد و در عوض تجهیزات بدنسازی از کرواسی خرید.
یا زمین های تمرین پرسپولیس را سامان داد. اینها اتفاقاتی است که در سالهای اخیر در استقلال در نیفتاده است. در یک کلام پرسپولیس به واسطه حضور برانکو –سرخ ها می توانند این را یک مشیت الهی برای خودشان تعبیر کنند- توانست یک قدم به سمت تیم حرفه ای بودن گام بردارد. هرچند اندک اما این قدم ها برای موفقیت در فوتبال امروز لازم هستند. استقلال در این سالها نه بازیکن بزرگ کم گرفته و نه پول کم خرج کرده است.
شاید کمی کمتر و حتی شاید کمی بیشتر از رقیب اما موضوع اینست که استقلال در این سالها سرمایه گذاری اشتباه انجام داده است. آنها تا توانستند روی پروژه های کوتاه مدت سرمایه گذاری کردند اما سرانجام باید یک جا آن تصمیم درست را بگیرند و شروع به ساختن کنند. آن ها باید آن قدم را که پرسپولیس و تیم ملی در این سالها و تاج با رایکوف برداشت را اکنون بردارند.
تصمیمات اشتباه بلای جان استقلالی ها
درواقع باشگاه در حالی که همه چیز به ویرانه شبیه است می تواند این موقعیت را به جواد نکونام تفویض کند که از تمام تجربه حضورش در سطح اول فوتبال اروپا و همکاری با مربیان بزرگ (او با برانکو و کی روش هم کار کرده و بازیکن مورد علاقه شان هم بوده) استفاده کرده و شروع به ساختن یک ساختار جدید کند.
یک مدیر برای ساختن ساختار مورد نظرش در باشگاه نیاز به حمایت و زمان دارد و این حمایت قبل از هرچیز از روی سکوها و با کسب اعتماد هواداران به دست می آید. اگر دست مدیران پرسپولیس بود شاید در همان هفته های اول لیگ پانزدهم برانکو را اخراج می کردند اما او توانسته بود اعتماد سکوها را کسب کند. چطور؟ هواداران میفهمند که دارد پیشرفت صورت می گیرد.
اتفاقی تازه می افتد، بازیکنان باکیفیت تر شده، روند رو به بهبود خودش را نشان می دهد، صداقت و شفافیت در کار همدلی و اعتماد را جلب می کند و اینگونه است که نه مدیران که حتی مهمترین ستاره ها نتوانستند خدشه ای به جایگاه برانکو و اعتمادی که میان او و هواداران وجود داشت وارد کند.
نکونام در استقلال می تواند چنین ماموریتی را برای خودش تعریف کند حتی اگر مدیران او را درک نکنند و درگیر مسایل روزمره باشد. او اگر بتواند استقلال مورد نظر هواداران را بسازد، تیمی که لایق اعتماد است، آن وقت هیچ مدیر یا قراردادی نمی تواند تزلزلی در جایگاهش ایجاد کند.