برای پرورش هوش کودکان بخوانید!
مجله آنلاین موبنا – یکی از چالش هایی که همواره پیش روی والدین قرار دارد؛ میزان هوش و توانایی های رفتاری فرزندان آنها است. به عبارت دیگر والدین ترجیح می دهند فرزندان باهوش و خلاق داشته باشند، این مساله در گروه های اجتماعی از فامیل و دوستان گرفته تا محیط وسیع تری چون مدرسه برایشان …
مجله آنلاین موبنا – یکی از چالش هایی که همواره پیش روی والدین قرار دارد؛ میزان هوش و توانایی های رفتاری فرزندان آنها است. به عبارت دیگر والدین ترجیح می دهند فرزندان باهوش و خلاق داشته باشند، این مساله در گروه های اجتماعی از فامیل و دوستان گرفته تا محیط وسیع تری چون مدرسه برایشان اهمیتی دو چندان به خود می گیرد. از این رو چنانچه فرزند آنها در مسائل درسی موفق باشد از او با عناوینی چون باهوش و خلاق یاد شده و تبدیل به سند افتخاری برای واالدین می شود و در مقابل اگر وضعیت درسی متوسط یا ضعیفی داشته باشد از نارضایتی والدین تا سرکوفت و برچسب متوجه فرزندان می شود.
اما این معیارها برای سنجش هوش و خلاقیت حقیقتا ارزش علمی چندان زیادی ندارد. برای مثال نخبگان جهانی چون انیشتن و یا ادیسون بارها به کندذهنی متهم شده و کارشان تا اخراج از تحصیل نیز پیشرفته است! حال اگر معیارهای سطحی برای هوشمندی و خلاقیت را در نظر بگیریم آیا موفقیت های غیرقابل تکرار دانشمندانی چون انیشتن و ادیسون اساسا قابل توجیه خواهد بود؟! یا در زمان حاضر جک ما موسس گروه علی بابا در چین نیز در هنگام تحصیل دانش آموزی بسیار معمولی(از منظر همان معیارهای سطحی) بوده اما هم اکنون از وی به عنوان اسطوره خلاقیت در فضای مجازی چین یاد می کنند.
نمونه های بسیار دیگری نیز وجود دارد که انسان های –به ظاهر- نه چندان باهوش موفق به تغییر دادن مسیر زندگی انسان و اثرگذاری قابل تحسین بر جوامع شده اند. از این رو اگر فرزندان با توجه به معیارهای شما باهوش و یا خلاق نیست، پیشنهاد می کنیم اندکی تامل کرده و خود را آماده تحولی اساسی در شکل دیدگاه تان کنید.
گروهی از روانشناسان بر این باروند که رویکرد تعاملی و تربیتی والدین نقشی بسیار حیاتی بر بروز، آموزش و شکوفایی هوش و خلاقیت کودکان دارد. شاید بشود گفت اهمیت والدین در تربیت فرزندانی خلاق به مراتب بیشتر نمایان می شود.
اینکه بخواهیم بدون کوچکترین مهارتی زندگی عادی خود را دنبال کرده و همزمان فرزندانی باهوش و خلاق داشته باشیم مقداری بی انصافی است. هوش و خلاقیت همانند تمامی مهارت های انسان نیازمند پرورش و هدایت است و این مساله به عنوان یک استاندارد در تمام جهان پذیرفته شده محسوب می شود.
ممکن است بگوئید تلاش خاصی برای رشد هوش فرزندان خود نداشته اید اما آنها افراد موفقی در تحصیل و زندگی هستند، در اینجا باید بگوئیم ممکن است شما جهان را از حضور یک دانشمند محروم کرده باشید. حال که فرزند شما بستر ذهنی مناسبی داشته و بدون مهارت و توجه به این موفقیت رسیده است قطعا در صورت آموزش و رسیدگی می توانست به مراتب موفق تر باشد. از این رو چنین دلایلی تنها توجیهاتی برای پوشاندن تقصیرها و کم کاری ها محسوب می شوند.
بحث را با یک مثال ادامه می دهیم:
تمام والدین تجربه نقاشی همراه با فرزندان خود را بویژه در سنین پایین تر داشته اند. تصور کنید فرزندتان خانه ای را نقاشی کرده که پنجره یا بصورت ریز تر دودکش ندارد یا هواپیمایی را کشیده که بال ندارد. در اینجا واکنش های متفاوت والدین در برابر اثر هنری فرزندانشان آثار متفاوتی خواهد داشت.
چنانچه بی حوصله و خسته از گرفتاری های زندگی باشیم می توانیم بدون توجه از کنار موارد مذکور گذشته و به فرزند خود بگوئیم آفرین نقاشی خیلی قشنگی کشیدی.
چنانچه مقداری عصبی هستیم حال به هر دلیلی و به سختی خود را پای نقاشی نشانده ایم. ممکن است برچسب هایی را به فرزند خود بزنیم. این چیه کشیدی پنجرش کو؟! بالش کو؟!
ممکن است جز والدینی باشیم که همواره با اسلحه سرزنش فرزند خود را به رگبار می گیریم. یعنی واقعا دقت تو در این اندازه بود؟! نمی فهمی که هواپیما باید بال داشته باشه؟ خونه بدون پنجره هم هست، چرا اینقدر بی دقتی؟!
صادق باشیم! این ها رفتارهایی هستند که هر کدام از ما ممکن است به نوعی درگیر آن بوده باشیم، اما در این میان روش های بهتر و منطبق با آموزه های علمی روانشناسی و رفتارشناسی نیز وجود دارند که می تواند از پدر یا مادر، سرپرستی ماهر بسازد.
برای مثال بجای آن موارد بالا، بگوئیم:
چه خونه قشنگی کشیدی، بسیار هنرمندانه است اما فکر نمی کنی اگر پنجره داشت، داخلش روشنتر بود و بهتر.
چه هواپیمای بزرگی، حتما کلی جای مسافر داره، آفرین، اما و این نقاشی بال هاش خوب معلوم نیست لطفا اونها رو پررنگ تر کن تا موقع پرواز مشکلی براش پیش نیاد
و…
شک نداشته باشید والدینی که از این سبک گفتاری در تعامل با فرزندان خود بهره می برند در آینده فرزندانی باهوش تر، خلاق تر و البته با اعتماد به نفس بیشتر را وارد جامعه می کنند. پس بی انصافی است اگر بدون کوچکترین تلاشی بنشینیم و بگوئیم چرا فرزندم باهوش نیست چرا خلاق نیست چرا اعتماد به نفس حضور در جمع ندارد چرا سلام نمی کند و صدها چرای دیگر که همواره پاسخ آنرا در فرزندان دنبال می کنیم نه خودمان! بله برای یافتن پاسخ این پرسش ها باید سری به خود و رفتارهایمان بزنیم. آیا همانند آفتی عمل نکرده ایم که بذر هوش و خلاقیت را در مزرعه ذهن فرزندان نابود می کند؟!