آسان و کاربردی برای مدیریت اضطراب کودک
باید متوجه این موضوع بود که درک کردن شرایط همیشه به معنای پذیرفتن آن نیست. برای مثال فرض کنید کودک شما از رفتن به دکتر دچار اضطراب و تشویش شده است. وظیفه شما در این مواقع درک عواطف کودک است اما نباید آن ها را تقویت کرد!
مجله آنلاین موبنا – اضطراب و تشویش از جمله آفت هایی هستند که امروزه بیش از 20 درصد کودکان دبستانی با آن دست و پنجه نرم می کنند. حتی تعداد بیشتری از بچه های این سن، سطح بالایی از استرس را در زندگی روزمره خود تجربه می کنند که عموما جز اختلالات اضطرابی دسته بندی نشده است. از این رو می توان گفت آمار واقعی بسیار فراتر از این 20 درصد است! در بیشتر مواقع، زمانی که کودک دچار بحران اضطراب، تشویش و عصبانیت می شود، حتی ماهر ترین والدین نیز از یاری رساندن به فرزند خود ناتوان شده و نا امید می شوند. گاهی نیز این بحران سبب می شود تا والدین به جای کم کردن اضطراب درونی کودک، آن را تشدید کند! چرا که اغلب راه درست مقابله با آن را نیاموخته اند و تنها در تلاش اند تا سلامت فرزند خود را حفظ کنند. با توجه به اهمیت تاثیرگذاری این فاکتور ها در سلامت روانی کودکان، به ارائه روش هایی می پردازیم که در نهایت بتوان به کمک آن ها سیکل معیوب اضطراب، تشویش را از کودک دور کرد.
هدف از بین بردن اضطراب نیست بلکه آموزش مدیریت آن است!
هیچ پدر و مادری وجود ندارد که از دیدن ناراحتی کودک خود شاد شود! اما بهترین راه یاری رساندن به آن ها هنگام بحران های روحی از جمله اضطراب و عصبانیت، تلاش برای حذف این رفتار ها نخواهد بود! بلکه باید بتوانید نحوه درست مدیریت این رفتار ها را به فرزند خود آموزش دهید. توانایی سازماندهی خود در این گونه شرایط و همچنین در پیش گرفتن مناسب ترین عملکرد حتی در عصبانیت های شدید، قابلیتی بسیار با ارزش است و محصول جانبی این قابلیت دقیقا همان چیزی است که به دنبال آن هستید؛ اضطراب و تشویش به مرور زمان کاهش یافته و حتی می تواند به طور کامل حذف شود!
قرار را بر فرار ترجیح دهید!
اگر تنها بخواهید فرار کردن از بحران های موجود و عوامل ایجاد کننده حس عصبانیت را به فرزندتان آموزش دهید، ممکن است در کوتاه مدت حتی نتیجه مثبت بگیرید! اما این راه کاری مناسب نخواهد بود چرا که در طولانی مدت، ریشه های اضطراب به سراغ کودک باز میگردند و آرامش را از او سلب می کنند. اگر این مکانیسم را به کودک خود آموزش دهید، آن گاه کمک به وی دشوار تر می شود. زیرا به جای درمان اصلی، فقط در حال سرکوب موقت هستید.
مثبت اما واقع بین باشید!
هیچ گاه فرزند خود را با دادن وعده های غیر واقعی گول نزنید. برای مثال اگر درس نخوانده است و اضطراب امتحان را دارد، نگویید تو حتما نمره خوبی خواهی آورد. سعی کنید در عین مثبت بودن، واقع بین باشید و آن را به کودکتان نیز آموزش دهید. به جای وعده های دروغین، حس اعتماد به نفس را در او تقویت کرده و توانایی هایش را یادآور شوید. این امر سبب می شود اضطراب های بی پایه و اساس که عمدتا احساسات درونی آن ها هستند، به مرور زمان جای خود را به عواطف واقعی تر و حتی مثبت تر بدهند.
به احساس کودک خود احترام بگذارید اما آن ها را قدرت نبخشید!
باید متوجه این موضوع بود که درک کردن شرایط همیشه به معنای پذیرفتن آن نیست. برای مثال فرض کنید کودک شما از رفتن به دکتر دچار اضطراب و تشویش شده است. وظیفه شما در این مواقع درک عواطف کودک است اما نباید آن ها را تقویت کرد! با او صحبت کنید و توضیح دهید که منشا نگرانی اش چیست. ضمن همدردی و تلاش برای آرام کردن وی، او را به بالا بردن توان مقابله با احساسش تشویق کنید. در حقیقت پیامی که به فرزند خود منتقل خواهید کرد در این جمله مشخص است: “درک می کنم که اکنون اضطراب داری و این یک حس طبیعی است، من در کنارت هستم و با کمک یکدیگر از پس آن برمی آییم”
از سوالات راهنما استفاده نکنید!
کودک خود را به صحبت کردن در مورد احساساتش تشویق کنید، اما به هیچ عنوان از سوالات راهنما استفاده نکنید. برای مثال وقتی در حال مکالمه در مورد اضطرابی که برای امتحانش دارد هستید، این جمله را به کار نبرید: “آیا اضطراب امتحانت را داری؟” برای آن که بتوانید این چرخه را محدود کرده و نگرانی را از وی دور کنید، این جمله مناسب تر است: “چه احساسی در مورد موضوع مورد بحث داری؟”
به القای حس ترس نپردازید!
“شاید این چیزی است که باید از آن بترسی” جمله ای است که عموما سبب القای حس منفی ترس و به دنبال آن اضطراب می شود. تا جای ممکن تلاش کنید چنین احساساتی را در کودک خود ایجاد نکنید! چرا که خارج کردن این فکر از ذهن کودک کاری بسیار دشوار خواهد بود و به نتیجه نیز منجر نمی شود. این عبارت حتی بدون گفتار و به صورت ناخودآگاه توسط رفتار شما نیز می تواند منتقل شود. برای مثال فرزندتان تجربه ای ناگوار از دوچرخه سواری دارد، بار دیگری که به این وسیله نزدیک شود نگران می شوید که اتفاق قبل تکرار نشود. در نتیجه به طور ناخودآگاه پیامی از اضطراب و نگرانی را به وی منتقل خواهید کرد و ترس و اضطراب در رفتارش بروز می کند.
زمان انتظار را کاهش دهید!
زمانی که از چیزی می ترسیم و یا برای انجام کاری دچار اضطراب شده ایم، دشوار ترین لحظه پیش از رخداد آن خواهد بود و تحمل این زمان برای کودکان به مراتب سخت تر از بزرگسالان است. اگر کودکتان برای رفتن به دکتر دچار اضطراب است، دو ساعت پیش از رفتن موضوع را به وی اطلاع ندهید همچنین سعی کنید زمان انتظار برای رسیدن نوبت را کاهش دهید. عدم توجه به این مسئله سبب می شود سطح اضطراب کودک بالا رفته و کنترل آن دشوار تر از پیش شود.
مدل سازی کنید!
همان طور که گفته شد، باید مهارت مدیریت اضطراب را به فرزند خود آموزش دهیم. یکی از بهترین راه ها برای این آموزش، مدل سازی است. کودک توانایی زیادی برای تقلید از رفتار های والدین دارد. از این رو نحوه برخورد شخصی شما با اضطراب، می تواند الگویی مناسب برای یادگیری خودکار فرزند باشد. این الگو به این معنا نیست که تظاهر به نداشتن هرگونه استرس و تشویش کنید، تنها کافی است مدیریت توام با آرامش را در رفتار خود آشکار سازید.