3 مدل استرس و اثر آن بر خلاقیت!
استرس که همه ما از آن بیزار هستیم، در بسیاری از موارد می تواند به رشد و بروز خلاقیت به ویژه در محیط های کاری منتج شود.
مجله آنلاین موبنا – توماس ادیسون طی دوران فعالیت حرفه ای خود، 1093 اختراع در آمریکا به ثبت رساند. گفتنی است که وی از دو شغل اول خود اخراج شده بود، آن هم به دلیل عدم خلاقیت و تولیدکنندگی! عجیب به نظر می رسد نه؟ فرضیه اصلی در خصوص این اتفاق غافل گیر کننده می تواند دو فاکتور اساسی مورد نیاز برای بروز خلاقیت یعنی فضای موثر و همچنین انگیزه لازمه باشد. این دو مورد در اغلب کسب و کارها فراموش می شوند و به همین علت ممکن است که فرد با وجود نبوغ و نوآوری بالا قادر به تولیدکنندگی نباشد. در واقع شاید ادیسون نیز با محیطی استرس زا و راکد مواجه بوده است و بدین ترتیب نتوانسته از بال های خلاقیت خود برای پرواز استفاده کند. با این حال امروزه محققان به نکات جالبی دست یافته اند. مشخص شده است که استرس و خلاقیت لزوما دو عنصر متضاد نیستند و حتی امکان دارد که به ایجاد و حفظ تعادل یکدیگر کمک کنند!
استرس که همه ما از آن بیزار هستیم، در بسیاری از موارد می تواند به رشد و بروز خلاقیت به ویژه در محیط های کاری منتج شود. از این رو در حال حاضر می توان با اطمینان گفت که رابطه میان استرس و خلاقیت الزما سمی نیست و دوزهای پایین استرس قابلیت تسهیل مسیر موفقیت را خواهند داشت. این عامل با ایجاد یک حالت ضرب الاجل، فرد را نسبت به انجام کار و یا پروژه ای خاص متعهدتر می سازد. درست مانند آن که مغز برای دست یابی به اهداف مشخص سازماندهی شود. در ادامه سه مدل مختلف استرس، ارتباط هر یک از آنها با خلاقیت و چگونگی تنظیم مقادیر صحیح از استرس برای کمک به تولید ایده های خلاق را بررسی خواهیم کرد.
استرس “جابجایی”
در مطالعه ای که اخیرا توسط مدرسه کسب و کار کلمبیا انجام شده است، محققین از داوطلبان خواستند که در پروژه های چندگانه طوفان فکری خلاقانه با استفاده از سه متد کاری اصلی شرکت کنند. این افراد خود به سه گروه تقسیم بندی شدند: گروه نخست قادر به تعویض پروژه مورد نظر در زمان دلخواه خود بودند. تمرکز گروه دوم بر انجام همزمان چندین پروژه متمرکز بود و گروه سوم نیز با فرا رسیدن زمانی مشخص ملزم به تغییر پروژه بودند. نتایج به دست آمده از آنالیز فعالیت هر گروه بسیار جالب است. به نظرتان موفق ترین دسته کدامیک از سه مورد فوق بوده اند؟
گروه سوم! به استرسی که این گروه متحمل شدند، استرس “جابجایی” گفته می شود. آنها عملکردی به مراتب سریعتر، قویتر و همچنین دقیق تر را به نمایش گذاشتند. نشریه عمومی هاروارد بیزینس ریویو در این خصوص می گوید: جا به جایی میان چندین پروژه با فاصله زمانی از پیش تعیین شده و البته منطقی، می تواند به بازیابی ذهن، عملکرد تفکری انسان و در نهایت مهارت نگاه به مسائل از زاویه دیدی جدید کمک کند. این متد قادر به القای خلاقیت و جلوگیری از تفکر راکد و یکنواخت نسبت به اموری خواهد بود که برای مدت زمانی طولانی روی آنها تمرکز داشته ایم. قطعا تا به حال بارهای بار چنین احساسی را تجربه کرده اید. تفکر بیش از اندازه منجر به خستگی ذهنی خواهد شد و فرد دیگر قادر به نوشتن، طراحی کردن و یا آنالیز موضوع مورد نظر خود نخواهد بود. به بیان دیگر، خلاقیت توماس ادیسون و موفقیت وی در تحقق بخشیدن به 1093 ثبت اختراع در تناسب کامل با شیفت ذهنی میان پروژه های مختلف به صورت برنامه ریزی شده بوده است. بر اساس استرس راه گزینی، بار کاری متنوع می تواند شما را تبدیل به فردی کارا و موثر کند. با این روش نه تنها تابلوی ذهنی خود را وسیع تر خواهید کرد، بلکه فرصت های بیشتری نیز برای ایده پردازی و کسب انگیزه خواهید داشت.
استرس “معنی دار”: عاملی برای افزایش انگیزه!
اخیرا دو روانشناس چینی مطالعه ای را با هدف بررسی عوامل استرس شغلی و تاثیر آنها بر خلاقیت روی 280 کارمند در کسب و کارهای مختلف، انجام داده و در مجله تحقیقات خلاقیت به چاپ رساندند. آنها به این نتیجه دست یافتند که همه انواع استرس منجر به سرکوب تولید ایده های بکر نخواهند شد. برای مثال فاکتورهای استرس زایی که در مسیر پیشرفت افراد چالش های مثبت خلق می کردند، با ایده پردازی های خلاقانه نیز ارتباطی مستقیم داشتند. در مقابل فرم هایی از استرس که بیشتر بازدارنده بودند و یا حتی منجر به القای تاخیر در تحقق اهداف می شدند، نتیجه ای عکس حالت قبلی را نشان دادند. اما چه چیزی باعث این تفاوت شده است؟ باید توجه داشت که استرس عاملی معنی دار برای هر کارمند به شمار رفته و در ادامه قادر به افزایش انگیزه آنها در راستای تولیدکنندگی بیشتر بوده است.
Teresa Amabile استاد مدرسه کسب و کار هاروارد ، ایده خود را در کتابش به نام اصل پیشرفت توضیح می دهد. او در این کتاب به چهار وضعیت استرس زا اشاره می کند که فرد با قرارگیری در آنها احساسی از اشتیاق خواهد داشت:
– تردمیل: هنگامی که روی یک تردمیل در حالت دویدن هستید، فشار کاری بالایی به شما اعمال خواهد شد اما استرس معنی دار در سطح پایینی قرار دارد.
– خلبان خودکار: هنگامی که از یک سامانه حمل و نقل با قابلیت خلبان خودکار استفاده می کنید، فشار کاری پایین و همچنین استرس معنی دار کمی را تجربه خواهید کرد.
– سفر: این حالت از استرس فشار کمی دارد اما سرشار از معنی است.
– ماموریت: هنگامی که در حال انجام یک ماموریت خاص هستید، هم فشار کاری و هم استرس معنی دار بالا خواهد بود.
لازم به ذکر است که هر کدام از وضعیت های فوق را می توان بر امور مختلف فردی و اجتماعی انطابق داد. برای درک بهتر موضوع، تردمیل و خلبان خودکار را در نظر بگیرید. هر دو آنها کاری همراه با تکرر و محیطی یکنواخت هستند که سطح پایین از خلاقیت را طلب می کنند. این در حالی است که تجربه حضور در سفری هیجان انگیز و یا به سرانجام رساندن یک ماموریت، اموری هدف گرا هستند و می توانند به کار فرد معنا بدهند. به گفته Amabile، این معنی دقیقا همان چیزی است که خلاقیت را تقویت می کند. وی در کتاب خود اضافه می کند: زمانی که مردم به اهداف به اصطلاح معنی دار دست می یابند، احساس خوبی را تجربه می کنند که به علت “کارایی فردی و موثر بودن” است. همین حس باعث ترغیب فرد به تکمیل پروژه های بعدی خواهد شد.
از طرف دیگر رابطه میان استرس و خلاقیت تا اندازه زیادی وابسته به دیدگاه شخصی فرد است. این که چگونه به استرس وارد آمده در هر زمانی از انجام کارهای خود نگاه می کنید، اهمیت بالایی خواهد داشت. در واقع اگر اعتقاد دارید که در تلاش برای تحقق هدفی معنی دار هستید، دوزهای پایین از استرس می توانند شما را در این مسیر یاری دهند. به این فرم از استرس، “استرس مثبت” گفته می شود و در کمال تعجب قادر به اثرگذاری به گونه ای کاملا مفید خواهد بود.
استرس ضرب الاجل
به نظر می رسد که رایج ترین مدل استرس کاری، استرس ضرب الاجل باشد. همانطور که می دانید معمولا زمان اصلی ترین فاکتور تعیین شده برای هر فردی است که نسبت به انجام پروژه ای خاص متعهد می شود. اما همانطور که در دو نوع استرس قبلی نیز توضیح داده شد، مقادیر پایین و مشخص از استرس برای حفظ خلاقیت و اجرای موفق امور ضروری خواهد بود.
برای آن که بتوان به درک کامل تری از سومین فرم استرس کاری دست یافت، بررسی مطالعه موردی صورت گرفته توسط Amabile که جزئیات آن در کتاب اصل پیشرفت نیز آمده است خالی از لطف نخواهد بود. وی در این مطالعه تیم های خلاق از میان هفت کمپانی و به طور کلی سه صنعت مختلف را آنالیز کرد. Amabile به این نتیجه رسید که فاکتورهای استرس زای زمانی متعادل برخلاف انواع شدید و غیر قابل تحمل، مانعی بر سر راه شکوفایی خلاقیت نیستند و حتی به آن کمک خواهند کرد.
وی در حالت اول یک اقدام به القای یک استرس ضرب الاجل شدید برای گروهی کرد که در حال انجام پروژه ای با فشار بالا و سطح معنی داری پایین بودند (مشابه آنچه که برای تردمیل گفته شد). لازم به ذکر است که تلاش های فراوان این دسته، اثرگذاری مشهودی به همراه نداشت. از آن جایی که پروژه معنای چندانی نیز نداشته است، تمایل افراد به خلاقیت بیشتر شدیدا افت کرده بود. این در حالی است که وارد آمدن استرس ضرب الاجل متعادل و مدیریت شده به افراد حاضر در تیم دیگر، به ویژه آنهایی که از آزادی کافی برای ملحق شدن به پروژه های مختلف و کمک به یکدیگر برخوردار بودند، به بروز بهتر و بیشتر خلاقیت یاری رساند (آیا استرس راه گزینی کاری را به یاد دارید؟). در مجموع می توان نتیجه گرفت که هیچ یک از دو کفه ترازو شامل استرس ضرب الاجل خفیف و شدید، برای تیم های بررسی شده مفید نبوده اند. در این میان استرس ضرب الاجل متعادل توانست تا اندازه زیادی به القای خلاقیت کمک کند.
مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیده که نتایج حاصل از یک مطالعه حیوانی را شرح می دهد. این تحقیق روی موش های صحرایی القا شده با استرس مزمن انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهند که چگونه استرس طولانی مدت و کنترل نشده می تواند قابلیت های تصمیم گیری را در این حیوانات تحت تاثیر خود قرار دهد. با گذشت زمان تمایل موش ها به پیروی از روندی تکراری برای تصمیم گیری و انتخاب افزایش یافت. آنها این رفتارهای تکرار شونده را نسبت به گروه کنترل با سرعت بیشتری انجام می دادند. اما بدتر از همه آن که حیوانات استرسی شده قادر به بازگشت به سوی عملکرد اولیه خود نبودند. آنها این رویداد را “حلقه بدبختی” نام گذاری کردند.
این مطالعه به خوبی توضیح می دهد که چرا در بسیاری از اوقات ذهن انسان قادر به حل پروژه های در دست اقدام نیست. هرچه فرد تلاش می کند نمی تواند بلوک ذهنی ایجاد شده را برطرف کند و برای باری دیگر شانس خود را امتحان کند. استرس مزمن و کنترل نشده مغز را دستخوش فرسایش برگشت ناپذیر خواهد کرد.