لامسه و شگفتی هایی درباره آن! (+عکس)
آثار افزایش سن بر حس لامسه یکی از نکات جالب توجه است. به نظر می رسد با افزایش سن، انسان گیرنده های لمسی خود را از دست می دهد. البته این مساله ناگهانی رخ نمی دهد و ما این گیرنده ها که در 16 یا 18 سالگی به اوج خود می رسند را بسیار آرام از دست می دهیم.
مجله آنلاین موبنا؛ محمدمهدی حیدرپور – لامسه شاید در میان حواس پنج گانه انسان کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد. هر یک از ما در هر ثانیه از روز اطلاعات لمسی را از محیط اطراف خود دریافت می کنیم. اگر در حال حاضر روی صندلی نشسته اید شاید کمر شما با صندلی در تماس باشد، با انگشتان خود احتمالا ماوس را لمس می کنید، و یا با نمایشگر موبایل هوشمند خود در تعامل هستید. تمامی این اطلاعات چنان در همه جا وجود دارند که احتمالا تا پیش از مطالعه این مطلب کمتر به آنها توجه داشته اید.
ما نمی توانیم حس لامسه را خاموش کنیم. به گفته “دیوید لیندن”، نوروبیولوژیست در دانشگاه جان هاپکینز و مولف کتاب “لمس: علم دست، قلب و ذهن”، شما می توانید چشمان خود را ببندید و نابینایی را تصور کنید، و یا می توانید با قرار دادن پوشش روی گوش های خود ناشنوایی را تجربه کنید. اما لامسه حسی مرکزی و همیشه حاضر در زندگی ما است که از دست دادن آن را نمی توانیم تجسم کنیم. در ادامه برخی حقایق جالب توجه درباره این حس کلیدی که توسط لیندن ارائه شده اند را بیان می کنیم.
توجه به شدت بی تناسب مغز به لمس در بخش های مختلف بدن انسان
به گفته لیندن، بخشی از مغز انسان که وظیفه پردازش اطلاعات لمس را بر عهده دارد دارای یک نقشه از سطح بدن است اما این نقشه بسیار واپیچیده است. برخی قسمت ها مانند صورت، لب ها، زبان و انگشتان دارای گیرنده های لمسی بسیاری هستند و بخش هایی مانند قسمت کوچکی از پشت، سینه و ران ها گیرنده های لمسی کمتری دارند. این گیرنده ها چهار نوع هستند؛ گیرنده ای برای احساس لرزش، گیرنده ای برای مقادیر ناچیز از لغزش، گیرنده ای برای کشش پوست، و گیرنده ای برای احساس بهترین نوع بافت ها.
افول حس لامسه با افزایش سن
به گفته لیندن، آثار افزایش سن بر حس لامسه یکی از نکات جالب توجه است. به نظر می رسد با افزایش سن، انسان گیرنده های لمسی خود را از دست می دهد. البته این مساله ناگهانی رخ نمی دهد و ما این گیرنده ها که در 16 یا 18 سالگی به اوج خود می رسند را بسیار آرام از دست می دهیم. همچنین، گیرنده های درد و دما نیز با افزایش سن رو به افول می روند.
افراد لمس-کور
به گفته لیندن، ما واژه مناسبی برای فقدان حس لامسه نداریم اما لمس-کوری بسیار واقعی است. افرادی که به یک اختلال نادر به نام “نوروپاتی حسی اولیه” دچار هستند حسگرهای لمس مکانیکی خود را از دست می دهند. بنابر ادعای این افراد، آنها نمی توانند هیچ چیزی را حس کنند. آنها نمی توانند خط بریل را بخوانند و یا اگر دست خود را درون جیب هایشان وارد کنند نمی توانند فرق بین سکه ها را متوجه شوند.
لمس اجتماعی، سیستمی ویژه برای احساس عواطف
به گفته لیندن، دو سیستم لمسی وجود دارند. یکی از آنها “حقایق” – موقعیت مکانی، حرکت، نیروی یک لمس – را ارائه می کند و آن را لمس افتراقی می نامیم. اما سیستم لمس عاطفی نیز وجود دارد. حسگرهایی ویژه به نام “الیاف لامسه ای C” به عنوان واسطه در این سیستم عمل می کنند و اطلاعات را بسیار آهستهتر انتقال می دهد. این سیستم اطلاعات را به بخشی از مغز به نام Posterior Insula ارسال می کند که برای تماس و لمس اجتماعی بسیار مهم است. این سیستم شامل مواردی مانند در آغوش گرفتن یک دوست، نوازش فرزند توسط مادر و … می شود.
سیستمی ویژه برای حس درد
به گفته لیندن، در مدار درد یک مجموعه از حسگرها وجود دارد که به شما می گوید درد دقیقا در کدام قسمت وجود دارد، قدرت آن چه میزان است و غیره. بار دیگر، سیستم دیگری وجود دارد که تنها جنبه احساسی منفی درد را منتقل می کند. این سیستم دوم است که می تواند توسط داروها مانند مرفین و یا تمرینات مدیتیشن تحت تاثیر قرار بگیرد. موارد نادری نیز وجود دارند که افراد فاقد سیستم درد احساسی هستند. در نتیجه، این افراد اگرچه از حقایق درد آگاه هستند اما عاملی آزاردهنده برای آنها محسوب نمی شود. به عنوان مثال، آنها از دردآور و آسیب رسان بودن قرار دادن دست خود در سطل آب یخ آگاه هستند اما اهمیتی به آن نمی دهند.
لمس، عنصری کلیدی و مرموز برای رشد نوزاد
به گفته لیندن، یکی از بهترین مثال ها در این زمینه پرورشگاه های رومانی پس از سقوط چائوشسکو هستند. در آن زمان افراد کمی برای مراقبت از نوزادان در پرورشگاه ها حضور داشتند و نوزادان به ندرت در طول روز لمس می شدند. این کودکان نه تنها میزبان مشکلات عاطفی بودند بلکه با مجموعه ای از بیماری های مزمن نیز مواجه شدند. آنها دارای سیستم ایمنی ضعیف و بیماری های پوستی بودند.
این پدیده به واسطه پژوهشی دیگر نیز تایید شده است. دانشمندان به طور کامل از چرایی بروز آن آگاهی ندارند اما به نظر می رسد تجربه لمس و تماس اولیه به طور فوق العاده ای برای رشد عملکرد شناختی و بدن سالم مهم است. بر همین اساس است که امروزه نوزادهای نارس که در انکوباتور قرار می گیرند برای چند ساعت در روز از دستگاه خارج می شوند و در تماس با پوست والدین قرار می گیرند.
شکل گیری احساسات اولیه مردم به شیوه های عجیب با لمس
به گفته لیندن، لمس تصادفی می تواند به شکل گیری احساسات و برداشت های ما از شخصیت مردم کمک کند. در یکی از آزمایش های کلاسیک، افرادی که یک نوشیدنی خنک و یا یک نوشیدنی گرم در دست دارند با فردی ملاقات می کنند، و آنهایی که نوشیدنی گرم در دست داشته اند به عنوان افرادی گرمتر – دارای شخصیتی بیشتر اجتماعی – رده بندی شده اند. هنگامی که این قبیل مطالعات برای نخستین بار منتشر شدند هیچ کس واقعا به آنها باور نداشت اما انجام مطالعات دیگر و کسب نتایجی مشابه شرایط را تغییر داده است.
تاثیر احساسات بر چگونگی تجربه لذت و درد
به گفته لیندن، این حقیقت که حالت شناختی ما می تواند درک ما از لمس را تعدیل کند هم یک موهبت و هم یک مصیبت است. موهبت است زیرا به معنای تعدیل لمس منفی از طریق تجربیات مثبت مانند مدیتیشن، تمرین و آموزش تمرکز حواس است. اما مصیبت است زیرا اگر به واسطه درد آزار ببینیم می توانیم وارد چرخه ای شویم که در آن شرایط ما وخیمتر می شود.
البته این مساله تنها درباره درد صادق نیست و احساس لذت نیز همین گونه است. تصور کنید به همراه دوست خود در محیطی آرام هستید و وی دست شما را نوازش می کند. بی تردید، احساس خوبی خواهید داشت. اکنون تصور کنید در میانه یک بحث جنجالی رفتاری مشابه صورت بگیرد. اعصابی مشابه فعال خواهند شد اما احساسی کاملا متفاوت یعنی رنجش و مزاحمت را تجربه می کنید. این به دلیل آن است که بخش هایی از مغز که پردازش لمس عاطفی را انجام می دهند تحت تاثیر بخش های دیگر مغز قرار گرفته اند.