نگاهی به اقدام اخیر شبکههای اجتماعی خارجی در حذف حسابهای ایرانی
دیکتاتوری ضدایرانی در شبکههای اجتماعی به حدی رسیده که سابقه ندارد اما در همین حال رژیم صهیونیستی و گروههایی چون تروریستهای منافقین به راحتی از این شبکهها استفاده میکنند.
موبنا – شبکههای اجتماعی در حالی به منبع اصلی اخبار برای مردم دنیا تبدیل شدهاند که اطلاعات دروغ بدون هیچ مانعی به سرعت در این رسانهها در اختیار کابران قرار میگیرد و تنها اطلاعاتی که قصد رساندن حقیقت به گوش مردم غرب را داشته باشد، مورد سانسور قرار میگیرد.
در روزهای گذشته هدف قرار دادن همزمان حسابهای کاربری در شبکههای اجتماعی که اغلب متعلق به ایران بودند، تبدیل به تیتر یک اخبار حوزه فناوری اطلاعات شده است. بر طبق اعلامیه شرکت گوگل ۳۹ کانال یوتیوب، شش وبلاگ در بلاگر و ۱۳ حساب در گوگل پلاس که ارتباطشان را با رادیو و تلویزیون دولتی ایران «پنهان کرده بودند» مسدود شدند.
از طرفی چندی پیش فیس بوک اعلام کرد که ۶۵۲ صفحه، گروه و حساب در این شبکه اجتماعی که مردم را در غرب آسیا، آمریکای لاتین، بریتانیا و آمریکا هدف قرار میدادند، حذف کرده و در کنار آن بخش ایمنی شبکه اجتماعی توئیتر نیز اعلام کرد که ۲۸۴ حساب کاربری را که دست به اقدامات «مخدوش سازی هماهنگ» میزدند، مسدود کرده است.
این شرکتها حسابهای فوق را با همکاری شرکتی به نام «فایر آی» مسدود کردهاند. شرکتی که در سالهای اخیر در حوزه مقابله با حملات سایبری فعال بوده و مدیر عامل آن از بازنشستگان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا است.
بر طبق گزارش رویترز اغلب حسابهای حذف شده متعلق به اتحادیه بین المللی رسانههای مجازی بوده که منبع اغلب آنها شبکهها و خبرگزاریهای فارسی زبان ایرانی بوده است. شرکت فایر آی نیز اعلام کرده است که حسابهای فوق با رسانههای دولتی ایران فعالیتهای تبلیغاتی در ضدیت با عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و حمایت از فلسطینیها و توافق هستهای انجام میدادند.
روشن است که این اقدام با هدف حمایت از رژیم صهونیستی و بی اعتنا به تلاشهای سایر بازیگران برای تاثیرگذاری بر افکارعمومی از طریق شبکههای اجتماعی انجام شده است. اما سئوال اینجاست که آیا موضع شرکتهایی همچون گوگل و یاهو در مقابل فعالیتهای هماهنگ سایر طرفها نیز همینگونه است و یا چنین فعالیتهای هماهنگی که به نفع مردم فلسطین است که با موضعگیریهای این چنینی روبه رو میشود.
* نژادپرستی نوین
اگر در قرن بیستم رسانههای کاغذی و شبکههای تلویزیونی به بستری برای رقابتهای تبلیغاتی و انتخاباتی تبدیل شده بود، در قرن بیست و یکم این شبکههای اجتماعی هستند که افکار عمومی را شکل میدهند و به آنها جهت میدهند. این ماجرا زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم دنیای بسیاری از کاربران تنها در همین شبکههای اجتماعی خلاصه میشود.
برای مثال تا سال ۲۰۱۷ پلتفرمهای تحت مالکیت فیس بوک نزدیک به ۸۶ درصد کاربران ۱۶ تا ۶۴ ساله را در ۳۳ کشور دنیا تحت پوشش قرار داده و به عنوان دروازهای برای ورود به اینترنت ایفای نقش میکردند. طبیعی است که در چنین شرایطی شبکههای اجتماعی به عنوان اصلیترین مسیرهای دریافت اطلاعات و اخبار در دنیا عمل خواهند کرد.
همچنین موسسه پیو در نظرسنجی خود از بین مردم آمریکا به این نتیجه رسیده است که در آمریکا ۶۶ درصد کاربران فیس بوک اطلاعات خود را از این وب سایت دریافت میکنند و از هر ۱۰ کاربر توییتر تقریباً ۶ کاربر اخبار خود را از توییتر دریافت میکند. ۷۰ درصد کاربران شبکه اجتماعی ردیت نیز به همین منوال عمل میکنند.
بر اساس نظرسنجیهای انجام شده توسط موسسه تامسون رویترز در سال ۲۰۱۶ از بین ۵۰ هزار کاربر در ۲۶ کشور دنیا، ۵۶ درصد آنها از رسانههای اجتماعی به عنوان منبع خبر استفاده میکنند. حتی در آمریکا نیز تلویزیونها دیجیتال و کابلی قافیه را به رسانههای اجتماعی باختهاند.
با چنین جایگاهی به راحتی میتوان افکار عمومی دنیا را در هر سطحی بر علیه یک موضوع با سوء استفاده از این توان بسیج کرد. کمپینهای تبلیغاتی یک نمونه واضح از چنین شرایطی است. با این حال و در شرایطی که نژادپرستی موضوعی شایع در شبکههای اجتماعی است اما الگوریتمهای طراحی شده توسط شبکههای اجتماعی اجازه گسترش این پدیده را میدهند.
این الگوریتمها هستند که اجازه دسترسی به اخبار و اطلاعات را به کاربران میدهند، به عنوان مثال در فیس بوک در صورتی که دایره دوستان شما محدود به یک گرایش خاص سیاسی یا نژادی باشد، الگوریتم فیس بوک اجازه دسترسی به سایر اخبار و اطلاعات را به صورت هوشمند نخواهد داد.
به این ترتیب شبکههای اجتماعی عملاً زمینه ایجاد جزایر جداگانه مبتنی بر عقاید خاص را فراهم میکنند. این اتفاق به وضوح در وقایع تظاهرات سیاه پوستان در شهر فرگوسن مشهود بود. به این ترتیب بسیاری از شهروندان آمریکایی بنا بر همین الگوریتمها از دسترسی به اخبار غرب آسیا به خصوص منازعات مرتبط به صهیونیستها و فلسطینیها محروم شدند.
شبکههای اجتماعی به این ترتیب موجب تشدید حزبگرایی و قطبگراییهای نژادی میشوند. اوضاع در دریافت اخبار از منابع مطمئن بسیار بدتر است، به عنوان مثال مطالعهای که توسط موسسه مطبوعات آمریکا در ماه مارس سال ۲۰۱۷ منتشر شده حاکی از آن است که آنچه برای این کاربران مهم است، فردی است که لینک اخبار را برای آنان میفرستد.
به این ترتیب با محدود شدن اخبار عملا منابع کاربران شبکههای اجتماعی محدود به تعدادی منابع خاص میشود. حال فرض کنید که شما بخواهید اطلاعات جدیدی را در مورد جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیها که کوچکترین نشانی در رسانههای غربی علیه آنان منتشر نمیشود را به گوش کاربران برسانید.
از آنجا که در رسانههای جریان اصلی خبری از جنایات نیست، به صورت طبیعی این اخبار به صورت اتوماتیک از اولویتهای اصلی خبری برای کاربران شبکههای اجتماعی حذف میشوند. جالب اینجاست که در صورت انجام چنین کاری، بلافاصله با عناوینی همچون نفرت پراکنی و طرفدارای از تروریسم مورد هدف قرار میگیرید. به عنوان نمونه علاوه بر موارد فوق میتوان به حذف حسابهای کاربری مرتبط با حزب الله در شبکههای اجتماعی توییتر و فیس بوک اشاره کرد.
* وقتی اخبار جعلی بر انتشار حقایق غلبه میکنند
معضل بعدی در خصوص عملکرد شبکههای اجتماعی اطمینان در خصوص منابع اخبار منتشر شده است. شبکههای اجتماعی به دلیل پلتفرم توزیعی مدنظرشان عملاً هیچ نظارتی بر منابع انتشار اخبار و اطلاعات ندارند. تجربه نشان میدهد که اطلاعات و اخبار کذب توزیع شده در شبکههای اجتماعی میتوانند در دنیای واقعی تبعاتی سخت و خطرناک داشته باشند.
نمونه چنین اتفاقی را میتوان در ماجرای پیتزا گیت دید. اخبار غلطی که در وب سایت ردیت منتشر شد، در قالب اخبار اصلی منعکس شد. این اخبار نشان میداد که حلقهای از سیاستمداران دموکرات به دنبال سوء استفاده از کودکان در یک پیتزا فروشی در واشنگتن هستند و کار به آنجا رسید که عدهای مسلح به آدرس پیتزا فروشی درج شده در اخبار حمله کردند، اما با یک مغازه ساده روبه رو شدند.
در عرصه منازعات سیاسی این گونه اخبار خواهان بیشتری پیدا میکنند. به عنوان مثال بر اساس مطالعهای که در ایالت میشیگان انجام شد، این امر ثابت شد که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ حجم اخبار حرفهای به اشتراک گذاشته شده به کمترین حجم ممکن رسیده است.
بر طبق تحقیقات جان مارکوف از روزنامه نگاران نشریه نیویورک تایمز رباتهای خودکار طرفدار ترامپ از پیامهای منتشر شده توسط هواداران کلینتون پیشی گرفتند. همچنین گزارشهای منتشر شده در نشریات گاردین و وبسایت بازفید نشان داد که یک شهر ۵۵ هزار نفری به نام ولس در مقدونیه به تنهایی دارای ۱۰۰ وبسایت طرفدار ترامپ بود که اخبار جعلی را در شبکههای اجتماعی منتشر میکردند.
جالب اینجاست که شبکههای اجتماعی به دلیل کارکرد اقتصادی خود لینکهای مورد نظر را با قدرت ترویج میکنند. مطالعات موسسه پیو نشان میدهد که ۲۳ درصد آمریکاییها اخبار جعلی را حتی پس از این که از ماهیت آنها مطلع شدند، باز هم به اشتراک میگذارند.
با وجود رسواییهای فراوان در این باره تنها مجلس قانونگذاری آلمان شبکههای اجتماعی را موظف به برداشتن اطلاعات کذب در مدت زمان ۲۴ ساعت کرده است. در ماجرای حذف حسابهای کاربری مرتبط با ایران هم آنچه جلب توجه میکند، وجود منابع مورد اطمینان در هر کدام از شبکههای خبری است.
اغلب حسابهای کاربری حذف شده، اخباری با منابع مطمئن همچون خبرگزاریهای رسمی همچون فارس و واحد مرکزی خبر را در فضای مجازی را منتشر میکردند. لینک این اخبار به راحتی در فضای مجازی قابل پیگیری است. از این رو جالب است که با وجود فعالیتهای میلیونها ربات در فضای شبکههای اجتماعی و انتشار اخبار دروغ، این شبکهها اقدام به حذف حسابهایی کردهاند که اخبار مرتبط با ایران را منتشر میکنند.
* ارتشهای سایبری که در مقابل چشمان بسته گوگل و توییتر فعالیت میکنند
نکته بعدی در خصوص عملکرد شبکههای اجتماعی فعالیت ارتشهای سایبری با هدف تاثیرگذاری بر وقایع و اتفاقات بینالمللی است. اغلب این ارتشها تلاش میکنند تا با انتشار اطلاعات دروغ به مسموم کردن فضا بپردازند.
به عنوان مثال در گزارش موسسه اینترنتی آکسفورد که که در ماه ژانویه سال ۲۰۱۵ منتشر شده از فعالیت یکی از تیپهای ارتش بریتانیا با هدف مبارزه با دشمنان در فضای توییتر و فیسبوک خبر میدهد. روزنامه گاردین هم در گزارشی به این مسئله اشاره کرد که یک واحد جنگ سایبری تحت نظر وزارت دفاع بریتانیا در آغاز ناآرامیها در سوریه و استان درعا به انتشار اخبار جعلی و مرتبط در خصوص وقایع این کشور میپرداخته است.
نقطه تمرکز این واحد، فعالیت کلاهسفیدها در اقصی نقاط این کشور بود. هم چنین در یک گزارش جداگانه به این نکته اشاره شده است که هم اکنون نزدیک به ۲۸ کشور از چنین واحدهایی بهره میبرند. این کشورها از یگانهای نظامی و یا شرکتهای ارتباطی پیمانکار برای تاثیرگذاری بر شبکههای اجتماعی برخوردارند.
در این میان رژیم صهیونیستی با توجه به ابعاد خود بیشترین هزینه را برای تاثیرگذاری بر شبکههای اجتماعی صرف میکند. انتشار فیلمی از سربازان رژیم صهیونیستی که در حال خواندن یک ترانه قدیمی ایرانی هستند، نشان میدهد که تلاشهای فوق کاملاً هدفمند است.
گروهک تروریستی منافقین هم به دنبال استفاده از شبکه توییتر برای حمایت از شعارهای خود است و حتی استفاده از واژهها و رباتهایی با محتوای جنسی در دستور کار آن قرار گرفته است.
در سال ۲۰۱۴ گروه هکری انانیموس مدعی شد، تعداد زیادی از حسابهای کاربری گروهکهای تروریستی همچون داعش از طریق برخی از آی پیهای متعلق به نهادهای اطلاعاتی غربی به روزرسانی میشود. با وجود انتشار جزییات این ماجرا شرکتهای فوق کوچکترین قدمی در این باره برای روشن شدن جزییات ماجرا برنداشتند.
* دیکتاتوری به سبک گوگل و فیس بوک
در آخرین تحولات مربوط به این ماجرا «جی نانکارو»، سخنگوی فیس بوک میگوید که این شرکت همچنان در حال تحقیق در مورد حسابها و صفحات مرتبط با ایران است.
این سخنان سخنگوی شرکت فیس بوک به این معناست که ما باید در آینده نزدیک شاهد حذف حسابهای بیشتری باشیم که مطالبی در حمایت از موضع کشورهای مستقل از جمله ایران را منتشر میکنند.
این موضعگیری در حالی است که انتشار اطلاعات دروغ و بدون منبع در شبکههای مجازی غوغا میکند و برخی آن را به عنوان معضلی برای دموکراسیهای غربی میشناسند. به نظر میرسد که باید به این نتیجه صریح برسیم که عملاً نوعی دیکتاتوری به نفع مواضع غرب در این شبکهها در جریان است؛ دیکتاتوری که حتی سانسورچیها در حکومتهایی استبدادی همچون اتحاد جماهیر شوروی نیز نمیتوانستند خواب آن را ببینند.
منبع: فارس |مهدی پورصفا