حوزههای مغفول در سرمایهگذاری استارت آپ ها
در سالهای اخیر نظام اقتصادی جدیدی در پهنه اقتصادهای کوچک و متوسط، ذهن تصمیمسازان اقتصادی کشور را به خود مشغول کرده است.
موبنا – استارتآپها، یا همان شرکتهای نوپای فرصتجو و نه فرصتطلب، با بهکارگیری ادبیات نوین فناوری سعی در گرفتن سهم بازار از متولیان سنتی بازار دارند.
با نگاهی گذرا به نمایشگاه الکامپ امسال میتوان دریافت که تعداد این شرکتهای نوپا در سالهای اخیر بهصورت فزایندهای در حال افزایش است. بر اساس تعریف مرکز کسب و کارهای کوچک آمریکا (USSBA)، استارتآپ کسب و کاری است که عموما حول محور تکنولوژی شکل گرفته و پتانسیلرشد بالایی دارد. هرچند این تعریف ممکن است از برخی جهات ناکافی بهنظر برسد، اما بهخوبی میتواند ابعاد فضای این نظام اقتصادی جدید را به تصویر بکشد. هرچند آمار دقیقی از درصد موفقیت استارتآپها در ایران وجود ندارد، اما میتوان با تکیه بر آمار کشورهای توسعهیافته و تعمیم آن به این محیط کسب و کار، تخمینی از درصد موفقیت این استارتآپها در کشور بهدست آورد. بر اساس گزارش نشریه فوربس در سال ۲۰۱۶، حدود ۹۰ درصد استارتآپها در سالهای اولیه تشکیل با شکست مواجه میشوند. از آنجایی که گردانندگان اصلی این کسب و کارهای نوپا عموما فارغالتحصیلان نخبه دانشگاهی و البته کمتجربه هستند، توجه به دلایل شکست استارتآپها میتواند این فعالان را در توسعه کسب و کارهای کشور یاری کند. در این مقاله سعی میشود تا با تحلیل فضای استارتآپی ایران به واکاوی دلایل شکست این استارتآپها در کشور پرداخته شود.
اولین گام در راهاندازی یک استارتآپ، ایده است. ایده بهکار رفته در ایجاد یک استارتآپ بسیار متفاوت از ایده راهاندازی یک کسب و کار سنتی است. در فضای کسب و کار استارتآپی، ایده شامل یک مدل کسب و کار جدید یا یک محصول جدید خواهد بود که باید در بستر فناوری اطلاعات به فروش برسد، اما ایده یک استارتآپ باید جدید، خلاقانه، تکنیکی، عاری از موانع قانونی و حقوقی، از نظر اجتماعی قابلقبول و دارای پتانسیل رشد بالا باشد. فرض غالب در موفقیت یک استارتآپ، وجود تواناییهای لازم به لحاظ تکنیکی، حقوقی، مالی و تحلیل مسائل اجتماعی در سرمایهگذاران آن استارتآپ است در حالی که این فرض عموما نادرست است. همانطور که بیان شد بسیاری از سرمایهگذاران استارتآپی در ایران متخصصان جوان و تازه فارغالتحصیل هستند و این افراد، اعتمادبهنفس و ریسکپذیری بالایی دارند اما این کافی نیست. به دلیل جدایی دانشگاه از صنعت و حتی جدایی دانشگاه از سطح جامعه، دانشجویان درک درستی از نیازهای خانوادههای طبقه متوسط که بخش عظیمی از مشتریان بالقوه این کسب و کارها را تشکیل میدهند، ندارند. ایشان نیازهای خود و دوستان خود را میشناسند، اما قدرت تحلیل نیازمندیها و توانمندیهای خانوارهای متوسط جامعه را ندارند.
یکی دیگر از دلایل شکست استارتآپهای نوپا در ایران را میتوان وابستگی زیاد میان کسب و کارها به یکدیگر دانست. بسیاری از شکستهای استارتآپی به تاثیرات منفی کسب و کارهای دیگر مربوط میشود. بهعنوان مثال بقای تعداد زیادی از استارتآپها در بستر اینترنت، به وجود شبکههای اجتماعی موثر و کارآ وابسته هستند، این درحالی است که خطر فیلترینگ شبکههای اجتماعی مدام آنها را تهدید میکند. از سوی دیگر تغییر قوانین حقوقی، مالیاتی و امنیتی که منجر به شکست مستقیم بسیاری از استارتآپها میشود، میتواند دیگر استارتآپها را نیز متاثر کند. عدم آمادگی بازار را نیز میتوان در همین راستا مورد بررسی قرار داد. برخی از استارتآپها قصد اجرایی کردن ایدههایی را دارند که وابسته به بازاری دیگر هستند و هنوز راهی طولانی پیشروی خود دارند. جهت روشن شدن این موضوع میتوان استارتآپهای حوزه آموزش آنلاین غیرحضوری را مثال زد. دسترسی به اینترنت پرسرعت و ارزان برای بیش از نیمی از مردم کشور میسر نیست و مشتریان جهت بهرهمندی از این استارتآپها، با هزینههای گزاف اینترنت (در مقایسه با درآمد سرانه خانوار) دست و پنجه نرم میکنند.
اما فارغ از بحث ایده، بررسی شکست استارتآپها جنبه مهم دیگری نیز دارد و آن، تامین مالی است. در حاشیه مسائل مربوط به تامین مالی مسائلی از جمله ارزشگذاری، زمان تزریق سرمایه و استقلال تیم ایدهپرداز نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. تامین مالی اولیه ناکافی و عدم جذب سرمایهگذار از علتهای رایج شکست استارتآپها در ایران است. در راستای تامین مالی ایدههای استارتآپی، شرکتهایی با عنوان شتابدهنده شکل گرفتهاند. یک جستوجو و مصاحبه ساده نشان میدهد که شرکتهای شتابدهنده ایرانی فاصله زیادی تا حد ایدهآل خود دارند؛ این شتابدهندگان عموما چکسایزهایی کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان را در پکیجهای حمایتی خود ارائه میکنند، درحالی که این مبلغ برای استارتآپهایی که نیاز به تجهیزات اولیه دارند بسیار ناکافی است. با این وجود اگرچه شرکتهای شتابدهنده امکان تامین مالی بالا را ندارند، اما به علت تجربه بالا در راهاندازی کسب و کارهای نوپا، میتوانند ایدهپردازان را در ابعاد مختلف از ایده تا تجاریسازی یاری دهند.
به دلیل نبود شرکتهای شتابدهنده با امکانات تامین مالی کافی، سرمایهگذاران حقیقی جایگزینی برای صاحبان ایده در راستای تامین مالی خواهند بود. عدم شناخت سرمایهگذاران حقیقی از این فضای نوین کسب و کار، باعث دخالت آنها در فرآیند توسعه ایده و بروز اختلافنظرها و انحراف از مسیر اصلی ایدهپرداز خواهد شد. از سوی دیگر این عدم شناخت، باعث اشتباه در ارزشگذاری استارتآپها و ایجاد افقهایی فراتر از حد انتظار برای سرمایهگذاران خواهد شد. این پیشبینی نادرست منجر به تزریق منابع مالی زیاد و تنبل شدن حلقه اولیه تشکیلدهنده استارتآپ خواهد شد، درحالیکه اگر تزریق پول در زمان مناسب و به مقدار مناسب صورت میگرفت، میتوانست انگیزه اعضای اجرایی را برای پیشرفت کار حفظ کند.
در پایان نیز ذکر این دغدغه ضروری بهنظر میرسد که فضای استارتآپی ایران در حالحاضر تمرکز بسیاری بر خردهفروشی آنلاین، تحلیل بازار آنلاین و شبکههای اجتماعی پیدا کرده است. چرا این فضا شامل حوزههایی نظیر هوافضا، صنایع تولیدی پیشرفته و صنایع دفاعی نمیشود؟ هر ایده استارتآپی در حوزه مسائل تکنولوژیکی تولید، نسبت به ایدههای بازاریابی میتواند از موفقیت بسیار بالاتری در جذب منابع مالی و سودآوری برخوردار باشد. دلایل متعددی را میتوان برای این ناهمگونی شناسایی کرد؛ وجود قوانین بالادستی بازدارنده، عدم شفافیت در مالکیت ایده و سهم ایدهپرداز، عدم دانش و مهارت تخصصی کافی و عدم نفوذ تفکر استارتآپی در رشتههایی بهجز رشتههای مرتبط با فناوری اطلاعات از مهمترین دلایل این ناهمگونی است.
منبع: آکادمی فروش