سه تابلو از موسیقی «شهرزاد»
موبنا – آنچه یادداشت پیشرو سعی در عرضه آن دارد، ارائه سه تصویر از موسیقی شهرزاد است؛ سه تصویر و تابلویی که شرح و بسط آنها میتواند دربردارنده اطلاعاتی از موسیقی فیلم امروز ایران باشد. تابلوی اول: خلعتبری نمونهای از گروهی محدود از آهنگسازانی است که در ساخت موسیقی برای فیلم، در درجه اول به …
موبنا – آنچه یادداشت پیشرو سعی در عرضه آن دارد، ارائه سه تصویر از موسیقی شهرزاد است؛ سه تصویر و تابلویی که شرح و بسط آنها میتواند دربردارنده اطلاعاتی از موسیقی فیلم امروز ایران باشد.
تابلوی اول:
خلعتبری نمونهای از گروهی محدود از آهنگسازانی است که در ساخت موسیقی برای فیلم، در درجه اول به موسیقیبودنِ موسیقی توجه میکنند. توجه این گروه از آهنگسازان به ظرایف ساختاری موسیقی تا آنجا پیش میرود که در برخی موارد ساختههای آنها نمیتواند نقش خود را در همراهی با تصویر بهخوبی ایفا کند. بهعنوان نمونههایی از آثار این گروه میتوان به موسیقی تیتراژ پایانی مجموعه امام علی(ع) و تیتراژ ابتدایی سریال سربداران (از فرهاد فخرالدینی)، بوی کافور عطر یاس (از احمد پژمان) و با تفاوتهایی ساختاری، موسیقی مجموعه زیر تیغ (از حسین علیزاده) یا مجموعه هزاردستان (از مرحوم حنانه) اشاره کرد.
نوع عملکرد موسیقی فردین خلعتبری در مجموعه شهرزاد را از منظر فرم، بافت و چگونگی سازبندی میتوان در ادامه این موسیقیها مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد؛ آثاری که میکوشند به معنای اخص کلمه موسیقی باشند و همزمان به وظایفشان در تقویت بار دراماتیک داستان فیلم نیز بهدرستی عمل کنند. نگاهی به موسیقی خلعتبری در شهرزاد مؤید این واقعیت است که وی در انجام توأمان این دو وظیفه، عملکردی درخور تحسین داشته است. موسیقی خلعتبری در شهرزاد از نظر ساختار فنی از سطح کیفی مطلوبی برخوردار است. ملودیهای زیبا و در مواردی غافلگیرکننده، بافت خلاقانه همراه با مدولاسیونهای متنوع و متعدد، سازبندی متنوع، موزیکالیته و سونوریته مناسب ارکستر و ضبط و میکس مطلوب از موضوعاتی هستند که در قطعات ساختهشده توسط او به تناوب میتوان آنها را شنید. طراحی تمها و واریاسیونهای ارائهشده از آنها و چگونگی استفاده از این قطعات در داستان، از انضباط مطلوبی برخوردار است.
تمهای افراد و موقعیتها معلوماند و به وقت لزوم واریاسیونهایی متناسب با مضمون داستان نیز از تمها ارائه میشوند. به موسیقی طراحیشده برای تیتراژ ابتدایی سریال و نوع نگاه خلعتبری به ملودی و بافت دقت کنید؛ ملودیهایی که از نظر گام و چگونگی حرکت، حسی کاملا ایرانی دارند اما درعینحال در روند شکلگیری خود به سیاق فرمهای سمفونیک در پایانی ناتمام، با خطوط کنترپوانتیک در هم میآمیزند و آرامآرام گسترش مییابند. انتخاب گامها و طراحی بافت و سازبندی قطعات، بهگونهای انجام شده که قطعات از منظر تناسب با محتوای داستان و همچنین کیفیت فنی، عملکردی مطلوب از خود ارائه میکنند و درعینحال گوشنواز و دوستداشتنی نیز هستند.
تابلوی دوم:
شهرزاد از منظر بهرهگیری مناسب از موسیقی صحنه میتواند یک استثنا در مجموعههای نمایشی ما تلقی شود. انتخاب هوشمندانه موسیقیهای صحنه و توجه به ظرفیتهای هر سکانس برای انتخاب قطعات موسیقی، عملا موسیقی صحنه را در شهرزاد به عنصری مؤثر در روند روایی فیلم تبدیل کرده است. پخش صدای موسیقی از طریق صفحات گرامافون یا دیگر منابع صوتی در سکانسهایی مانند کافه نادری، کلوپ شیرین، خانه بزرگآقا، برخی از سکانسهای تنهایی قباد و… بهانهای میشود برای پخش آثاری ارزشمند از موسیقی قدیم ایران و جهان. بیننده فیلم در این سکانسها در کنار روایت داستان، قطعات موسیقی را میشنود که از یکسو نقشی مهم در تقویت حس صحنه دارند و از دیگرسو واجد ارزشهای هنری و فرهنگی بالا هستند.
بهعنوان نمونهای خوب در شهرزاد به برخی از سکانسهای کلوپ شیرین توجه کنید. میرعلینقی برای این سکانس قطعهای از «ادی دوچین» را انتخاب میکند. ادی دوچین، پیانیست و از اسطورههای موسیقی جَز در دهههای ٤٠ و ٥٠ آمریکاست. میزان اهمیت وی در موسیقی جَز تا به آنجاست که در سال ١٩٥٥ فیلمی در هالیوود با عنوان «سرگذشت ادی دوچین» با بازی تایرون پاور و کیم نوآک ساخته شده است. موسیقی جَز در غربِ آن روزگار موسیقی ویژه کلوپهای شبانه بود یا بهعنوان نمونهای دیگر به سکانسهای کافه نادری توجه کنید و ببینید که چگونه آلبومی زیبا از گنجینههای موسیقی قدیم ایران در آنها هنرنمایی میکند. مرور اسامی برخی از آثاری که میرعلینقی تا قسمت دوازدهم شهرزاد مورد استفاده قرار داده گویای دقتنظر و ظرافتهای کار ارزشمند اوست. میرعلینقی در شهرزاد این امکان را برای همگان فراهم میکند تا آثاری از بزرگان موسیقی کشورمان را هرچند کوتاه و هرچند ضعیفشده در لابهلای میکس اصوات چهارگانه فیلم، بشنوند؛ قطعاتی از اجرای پیانوی مرتضیخان محجوبی، ویلن مهدی مفتاح، بخشهایی از قطعه می ناب از روحالله خالقی، بخش بیکلام از قطعه نیمهشب اثر کلنل وزیری، آثاری از پرویز ایرانپور، مجید وفادار، منصور همایونپور، بدیعزاده، نعمتالله مینباشیان، فتحالله مینباشیان، جمشید شیبانی و… . از جمله دقتنظرهای ارزشمند و ستودنی در انتخاب این آثار این است که برای اثرگذاری بهتر موسیقی در صحنه و انتقال مناسبترِ حالوهوای دهه ٣٠، قطعات استفادهشده در فیلم نسخههای ضبطشده در دهههای ٢٠ و ٣٠ هستند.
تابلوی سوم:
امیر توسلی به شهادت آثارش، از مجموعه آهنگسازانی است که موسیقی آنها از منظر ساختار فنی به موسیقی پاپ نزدیک است؛ گردش ملودی ساده، استفاده از سکوئنسهای زیاد در خطوط ملودی، ریتم ساده و یکنواخت، هارمونی ساده و کنترپوان کمتحرک، تمرکز روی ملودی (و نه بافت) برای تقویت بار دراماتیک داستان و در بعضی موارد نیز بهرهگیری از ترانه در موسیقی متن فیلم برای کمک به روند روایی داستان. اینها نمونههایی از شاخصههای آهنگسازانی هستند که از زاویه دید موسیقی پاپ به آهنگسازی برای فیلم میپردازند؛ گروه بزرگی که به دلایل مختلف سهم قریببهاتفاق تولید موسیقی آثار نمایشی امروز ما به آنها میرسد. موسیقی امیر توسلی در شهرزاد همان شاخصههایی را دارد که همه دیگر آثار آهنگسازان این دسته.
در یک نگاه کلی، موسیقی امیر توسلی در شهرزاد، از نظر تناسب با محتوا و مضمون داستان عملکردی قابلقبول از خود ارائه میکند. تلاش آهنگساز برای سینککردن موسیقی با اتفاقات نماها مثلا در سکانسهای پرتعلیق فیلم (بهعنوان نمونه سکانسهای خوابگردی شیرین) از جمله نکات مثبت در موسیقی امیر توسلی در شهرزاد است. همچنین موزیکالیته و سونوریته مناسب در اجرای پارتها و ضبط و میکس و مستر مناسب قطعات از دیگر نکات مثبت قابلاشاره در این موسیقی هستند. اما از نگاهی دیگر از منظر ساختار فنی و ارزشهای موسیقایی، قطعات این آهنگساز بااخلاق، در بخشهای فرم، بافت و سازبندی با کاستیهای بسیاری همراه است. قطعات موسیقی در این فصل از موسیقی شهرزاد به سیاق بسیاری از دیگر آثار موسیقی پاپ و لایت، از نظر فرم و چگونگی گردش ملودی ساختار فنی قدرتمندی ندارند. لایتموتیفهایی ساده با سکوئنسهایی عمدتا چهارتایی و پایینرونده (بهگونهای که تکرار چندباره آنها به سیاق ترانههای پاپ امکان حفظشدن سریعِ خطوط ملودی را برای شنونده به وجود آورند) بهوضوح در طراحی تمها و واریاسیونهای ارائهشده قابلرصدکردن هستند.
نگاهی به روند شکلگیری تم اصلی موسیقی که در تیتراژ ابتدایی فیلم معرفی میشود میتواند مؤید این مدعا باشد… . یا بهعنوان نمونهای دیگر به چگونگی گردش ملودی در این قطعه که با اجرای سلوی آکاردئون در قسمتهای مختلف سریال مورد استفاده قرار گرفته نگاه کنید. پرش نخنماشده و هزارانبار شنیدهشده ششم کوچک و در ادامه سکوئنسهای ساده تکراری…. در مورد این قطعه هم میتوانید سلوی آکاردئون را فراموش کنید و آن را با اجرای ویلن و نوآنس و ویبراسیونهای خاص موسیقی ترکی تجسم کنید، خواهید دید که چقدر در ترانههای پاپ ترکی شبیه این فرم را بارها شنیدهاید.
از منظر ساختار فنی، دیگر نکته قابلتأمل در این فصل از موسیقی مجموعه شهرزاد، چگونگی طراحی بافت (هارمونی و کنترپوان) قطعات است. بافت قطعات، بسیار ساده و فاقد جسارت و خلاقیت هستند. استفاده از سادهترین و دمدستترین درجات برای شکلگیری هارمونی یعنی درجات یکم، چهارم و پنجم و پناهبردن به استفاده کلیشهای و بارها شنیدهشده کوردهای هفتم، افزوده و کاسته برای القای حس ترس و فضاهای پرتعلیق، همه آن چیزی است که در ساختار بافت قطعات موسیقی امیر توسلی به کار گرفته میشود. دیگر نکته قابلتأمل در موسیقی امیر توسلی در شهرزاد، نوع نگاه او به داستان و طراحی معادلهای موسیقایی برای محتوا و مضمون روایت است. برای مثال به تمهای استفادهشده برای شخصیتهای شیرین و شهرزاد دقت کنید. شهرزاد دختری منورالفکر است که در چنبره تفکرات خانوادهای تجددگریز و ظلم مردی زورگو و اربابمسلک (که کُنشهایش یادآور پدرخواندههای ایتالیایی است) گرفتار شده.
اما در دیگرسو، شیرین دختری لوس، ازخودراضی و اشرافی است که به دلیل نازایی و خلقوخوی زنندهاش مورد بیمهری شوهرش قرار میگیرد و ناگزیر به پذیرش هوو (شهرزاد) در زندگیاش میشود. اما در زمانهایی از روایت داستان، یک تم برای هر دو شخصیت مورد استفاده قرار میگیرد. براساس این تفکر احتمالا میشود این تم را برای هر زن غمگینی در هرگونه فیلمی مورد استفاده قرار داد و شاید در امتداد همین نوع نگرش است که آهنگسازان قطعاتی برای تداعی احساساتی از جمله غم، شادی، ترس و… میسازند و برای استفاده در فیلمهایی که در آینده به آنها سفارش داده خواهد شد آنها را کنار میگذارند. استفاده از ترانه و کلیپ در متن فیلم کمکی به ساختار روایت نمیکند. شاید تنها توجیه بهرهگیری از ترانه و کلیپ در متن فیلم، تلاش برای اضافهکردن طرفداران محسن چاوشی به جمع مخاطبان شهرزاد باشد.
ساختار موسیقی ترانهها از نظر ساختاری و در بخشهای فرم و بافت در تناسب منطقی با موسیقی متن فیلم نیست و بیشتر به کنسرتی مستقل از داستان شبیه است. در سرایش اشعار ترانهها، مرغ آمین به فراموشی سپرده میشود. اشعار ترانهها بیانگر حس درونی شخصیتهای داستان نیستند و بهتبع آن نمیتوانند نقشی مؤثر در روند روایی فیلم از خود ارائه کنند. این ترانهها، ترانههای عاشقانهای هستند که میتوانند مستقل از فیلم مخاطبان ویژه خود را داشته باشند اما عنصری مؤثر در ساختار روایت داستان مجموعه شهرزاد نیستند.
منبع: روزنامه شرق
منبع: