چند میگیری بخندانی؟
موبنا -از همان روزی که برنامه خندوانه رامبد جوان پا گرفت و به مدد این برنامه پرمخاطب و عروسک جناب خان، شبکه کمتر شناخته شده نسیم جان گرفت و احتمالا به سوددهی رسید، به ناگهان در جام جم موجی تازه از علاقه به کپی کاری و برنامه سازی به شیوه تکرار تجربههای داخلی و خارجی …
موبنا -از همان روزی که برنامه خندوانه رامبد جوان پا گرفت و به مدد این برنامه پرمخاطب و عروسک جناب خان، شبکه کمتر شناخته شده نسیم جان گرفت و احتمالا به سوددهی رسید، به ناگهان در جام جم موجی تازه از علاقه به کپی کاری و برنامه سازی به شیوه تکرار تجربههای داخلی و خارجی به وجود آمد. به طرفه العینی رقابت بین مدیران شبکه های سراسری سیما برای دعوت از مجریان جنجالی تلویزیون و جُنگ سازیهای تقلیدی داغ شد. یکی پس از دیگری به برنامه های زودبازده و پولساز و اسپانسرپذیری مانند خندوانه دو، دورهمی، شب کوک، اکسیر و … مجوز ساخت و پخش داده شد و به همین میزان تولید برنامههای جدیتر و هزینهبری مانند فیلم و سریال سازی و یا برنامه های سرگرم کننده غیرتقلیدی و خلاقانه به حاشیه رفت.
یکی راهی شرق و شبه قاره شد و از برنامه پرطرفدار فلان شبکه تلویزیونی هندوستان کپی کرد. آن دیگری که احتمالا غیر از زبان فارسی چیزی نمی داند، راه دوری نرفت و با نیم نگاهی به غرب، به کپی کاری از برنامه استیج فلان شبکه ماهواره ای فارسی بسنده کرد. یکی با ردیف کردن انواعی از واژگان و اصطلاحات غیربهداشتی و توهین آمیز و بی احترامی به مهمان عادی برنامه خود (البته ظاهرا با هماهنگی قبلی!)، به تقلید از برخی برنامههای شبکه های خانوادگی در تدارک آموزش بهداشت به خانوادهها است و دیگری که از قضا معمولا خطوط قرمز اخلاق و سنت های ایرانی را در برنامه اش محترم می شمرد، در کپی کاری یک کم بیشتر به خودش زحمت داد و بخش لباهنگ برنامه اش را بی کم و کاست از برنامه لیت نایت شو جیمی فالن وام گرفت. در این بین قبلتر هم معلوممان شد که حتی چهره عروسک جناب خان که محبوبیت زیادی در بین مردم کشور پیدا کرده هم اصل نیست و کپی دست چندمی از یک عروسک پرطرفدار در شبکه های تلویزیونی غربی بوده و احتمالا کسی فکر نمی کرد که بعدها اینقدر محبوب شود.
به طور کلی مواد اصلی لازم برای ساخت تمامی این برنامه ها یکسان بوده و عبارت است از: کپی سناریو از یک برنامه تلویزیونی مشهور خارجی به عنوان طرح (یک عدد)، مجری مشهور (یک نفر)، مهمان برنامه (یک یا چندنفر)، تماشاچیان حاضر در استودیو (به تعداد کافی). تنها تفاوت در نوع و میزان افزودنیها و مزهها، فضا و لوکیشن برنامه و حجم لودگی و بداخلاقی و نحوه نمکپاشی مجریان کمی تا قسمتی محترم این برنامهها است. در این راستا فلان بازیگر، کارگردان، مجری و خواننده مشهور در قامت مجری برنامه خود و برای جذب و خنداندن مخاطب و مزه پراکنی، قهقهه های مشهور خود را سر می دهد و مهمان نسبتا سرشناس خود را با هماهنگی قبلی، کچل میکند. به تازگی هم مجری دیگری که ید و سابقه طولایی در ادعای آداب و اخلاقیات دارد، برای اینکه لودگی و خلاقیت و اخلاق را در هم بیامیزد و به حد اعلای خود برساند، به ذهنش میرسد که شرکت کننده عادی خود که پدری میانسال از طبقه پایین دست جامعه است را به جای کچل کردن، مسخره و مچل کند و یکی دو روز بعد مجری و تلویزیون همه باهم به تکاپوی توجیه این کار توهینآمیز برآیند.
ظاهرا مدیران رسانه ملی که مدتی است با بحران مخاطب و کاهش روزافزون اقبال به دهها شبکه تلویزیونی خود مواجه شده اند، در یکی دو سال اخیر از هول حلیم جذب مخاطب در دیگ کپی برداریهای فله ای افتاده اند. این دسته از مدیران رسانه ملی که هم جسارت و جرات آزمون و خطا ندارند و هم مخاطبان خود را زیاد جدی نمیگیرند، به هر دری می زنند تا شاید مردم را با کمترین زحمت وبه هرقیمت پای تلویزیون زمین گیر کنند. از این رو در حالی که به ندرت برای میدان دادن به ایدههای جدید و خلاقانه ایرانی ریسک می کنند، به راحتی به تهیه کنندگان کپی کار چراغ سبز می دهند که از برنامههای پرمخاطب شبکههای تلویزیونی کشورها و فرهنگهای دیگر تقلید و با کمی تغییر آنها را تکثیر نموده و به هر ترتیبی به خورد ملت بدهند. در این میانه سازندگان برنامه حتی حداقل به خود زحمت بومی سازی ساختار، محتوای برنامه، گفتارها و ادبیات برنامه بازتولید شده را هم نمی دهند و به جای وفادار بودن به اخلاقیات و ادبیات و فرهنگ حاکم بر جامه، به ساختار برنامه یی که کپی کرده اند و اجرای تمام و کمال و نعل به نعل آن بیشتر وفادارمی مانند.
به بیان بهتر بخش عمده ای از شبکه های تلویزیونی طی سالهای اخیر آنچنان با کمبود مخاطب و رویگردانی شهروندان مواجه شده اند که از آن سوی بام در حال افتادن به ورطه رکود و روزمرگی هستند و برخی از این شبکه ها هم از ترس مرگ از بی مخاطبی آنچنان هول شده اند و دست به هرکاری می زنند که برای فرار از بحران مخاطب و سقوط از ان سوی بام آنچنان تند رفته و خطوط قرمز اخلاقیات جامعه را درنوردیده اند که درحال فرو افتادن و سقوط از آن سوی بام هستند…
منبع: ابتکار