دو بازیگر مشهور زن:دیگر حریم خصوصی نداریم
موبنا – شاید دلیل این انتخاب برای همراهی در مصاحبه را بیش از همه باید رفاقت بگذارم. بهاره رهنما و بهنوش بختیاری علاوه بر اینکه در بین هنرمندان دیگر رفقای خوبی دارند و رفقای خوبی برای دیگران هستند، خودشان هم با هم رفیق اند. اوج گیری این رفاقت هم در تئاتری بود که سال گذشته …
موبنا – شاید دلیل این انتخاب برای همراهی در مصاحبه را بیش از همه باید رفاقت بگذارم. بهاره رهنما و بهنوش بختیاری علاوه بر اینکه در بین هنرمندان دیگر رفقای خوبی دارند و رفقای خوبی برای دیگران هستند، خودشان هم با هم رفیق اند. اوج گیری این رفاقت هم در تئاتری بود که سال گذشته بهاره رهنما کارگردانی کرده بود و بهنوش بختیاری برای اولین بار با آن روی صحنه حاضر شد و بعد گفت کسی که دلگرمی اش بوده برای حضور بدون استرس روی صحنه، مهربانی و هدایت های بهاره بود.
آنها البته سال موفقی هم پشت سر گذاشتند: بهاره رهنما، علاوه بر حفظ روندی که در موفقیت هایش دارد، تهیه کننده گروه موسیقی نقطه دار شد که ترانه های خودش را می خوانند و بهنوش بختیاری برای اولین بار کاندیدای بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره شد و همچنان رکورددار پرفالوئرترین ستاره در اینستاگرام. با این دو هنرمند درباره دوستی هایشان، علایق و مشغله هایشان و البته حاشیه های زندگی و خانواده شان حرف زدیم.
در بین هنرمندان، شما دو نفر جزو کسانی هستید که علاوه بر پرکاربودن، آنقدر در خیریه ها و اتفاقات اجتماعی دیگر حضور دارید که به نوعی، علاوه بر بازیگر و آرتیست، فعال اجتماعی محسوب می شوید؟ این فعالیت های اجتماعی را به چه عنوان انجام می دهید: در راستای کارتان است، در راستای علاقه مندی تان است، برای خودتان رسالت اجتماعی تعریف کردید یا به نوعی نمایش است؟
رهنما: به نظرم همه اینها با هم است. همه آدم هایی که با هم فعالیت اجتماعی انجام می دهند، در درصدهای مختلف همه اینکه که گفتی را دارند. هر آدمی از اینکه با وجهه خوب دیده شود لذت می برد و هر که بگوید نه، دروغ گفته است اما درصد این ماجرا چقدر است و در آدم های مختلف چه انگیزه هایی وجود دارد فرق می کند. ضمن اینکه من خیلی کم کار هستم و کار تصویرم خیلی کم شده. الان من سالی یک سریال و یک فیلم سینمایی بازی می کنم و آن هم شاید و تمرکزم بیشتر در جاهای دیگر است.
بیشتر متمرکز هستی روی تئاتر و نوشتن و اصولا از آن آدم هایی نیستی که اگر کار تصویر هم نداشته باشی بیکاری باشی. هیچ کاری هم نداشته باشی می نشینی داستان می نویسی.
رهنما: بله، همینطور است.
بختیاری: من می خواهم بگویم که اگر دغدغه فعالیت اجتماعی نداشته باشی و به بهانه های دیگر به دنبال این کار باشی، نهایتا یک سال و دو سال در آن عرصه هستی و زود خسته می شود. آدم باید صددرصد دغدغه داشته باشد تا این همه مدت بتواند فعالیت اجتماعی اش را داشته باشد. بهاره جان سال هاست که فعالیت اجتماعی دارد و این نشان می دهد که دغدغه اش را دارد چون اگر غیر از این بود این همه دوام نمی آورد.
من تعدادی از افراد موفق که از نظر مالی اوضاع شان خوب است را می شناسم که اهل کارهای خیر هستند و لذت پول داشتن را بخشیدن می دانند و می گویند می خواهند هرچه بیشتر داشته باشند تا هرچه بیشتر ببخشند. اینکه شما می توانید هرچه بیشتر در نهادها و بنیادهای مرتبط با خیریه حضور پیدا کنیم هم جزو لذت شهرت است. شما این امکان را داری که همیشه در حال فعالیت اجتماعی باشی.
رهنما: آنچه من دیده ام این است که اغلب افراد خیلی خیلی پولدار خیلی سخت می بخشند بنابراین به تو تبریک می گویم که چنین دوستانی داری. اینجور آدم ها خیلی کم هستند و نمی دانم چرا بعضی ها هرچه بیشتر دارند سخت تر از دست می دهند. بنابراین من با آن حرفت موافق نیستم. از آن طرف هم این را بگویم که این به نوعی انتخاب استایل زندگی است که بعضی ها برایشان مهم است و دارند و بعضی ها هم ندارند. قطعا وقتی یک سلبریتی در یک کار خیریه حضور پیدا می کند باید شو بکند چون تمام فایده ای که به آن انجمن یا نهادی که با آنها همراه شده است می تواند برساند همین است.
او به این کار دعوت شده تا طیف زیادی از طرفدارانش را دعوت کند که به آن سمت بیایند. اگر یک چهره شناخته شده بنشیند در خانه اش و مثل آدم هایی که شناخته شده نیستند کار خیر بکند و ترجیح بدهد کسی نفهمد از یک لحاظ کار درستی است ولی واکنشی که بر می انگیزد چیز خاصی نیست. ما باید کاری بکنیم که عده زیادی از مردم تاسی کنند از رفتار ما.
اتفاق من آن سوال اول را پرسیده بودم که به این نکته برسیم که کاری که یک ستاره می کند به نوعی تبلیغ برای کار خیر است. خارج از کشور هم همین است…
بله. مردمی که او را می شناسند متوجه جایی که آن آدم روی آن دست گذاشته می شوند و چون عده زیادی از مردم به آن آدم مهر دارند، خود به خود این مهر به آن جایی که او در آن فعالیت می کند منتقل می شود.
بهنوش خانم! من از قبل وقتی با شما صحبت می کردم همیشه ابراز می کردید که خیلی به بهاره رهنما علاقه دارید. دلیل این علاقه تان چه بود؟
بختیاری: من بهاره را از صمیم قلب دوست دارم برای اینکه بهاره را خیلی متمدن تر از دنیای امروز می دانم. بهاره یک زن متمدن و به معنای واقعی کلمه روشنی است. از همه مهم تر اینکه این همه تلاشش را هم تحسین می کنم. بهاره جزو معدود هنرپیشه هایی است که سواد خیلی خوبی دارد و این خیلی خوب است که یک هنرپیشه بسنده نکند به اندکی دانایی اش. لیسانس را می گیرد و می رود سراغ فوق لیسانس و دو مرتبه می رود سراغ یک چیز دیگر که باز هم به آگاهی اش اضافه شود.
این به بیش فعال بودن ایشان مربوط نمی شود؟ (خنده)
بختیاری: بیش فعال ها خیلی کارهای دیگر می کنند. خانم هایی را می شناسم که هرماه می روند اکستنشن مویشان را عوض می کنند و… اما بهاره علاقه و عطش عجیبی برای رشد دارد و این خصیصه اش همیشه برای من الگو بوده و هست. احترام خاصی برایش قائل هستم و این را همه جا و پشت سرش هم می گویم. در فضایی که همه دنبال پول هستند بهاره تئاتر کار می کند و کارهایی می کند که از دست کسی بر نمی آید. بهاره برای من الگو است و من خودم را خیلی خیلی خیلی کمتر از بهاره می دانم. او می تواند برای خیلی از خانم های ما الگو باشد چه به لحاظ مادری و چه به لحاظ سواد، کار خیر، فعالیت های گسترده اجتماعی و.. این همه کار کردن و موثر بودن کار هر کسی نیست. این کارها یک انرژی درونی و خدایی می خواهد که به نظر من بهاره دارد.
شما گفتید که خانم رهنما خیلی متمدن است و من یک نکته را اضافه کنم که علاوه بر این، خصلت های دیگری هم دارد که بعضی وقت ها آدم فکر می کند که خیلی سنتی است. مثلا بعضی از کارها و نگاه ها که مثل یک مادر و بانویی سنتی است. خودت اینطوری فکر نمی کنی؟
رهنما: نه. من اصلا اینجوری که می گویی نیستم اما ذهنم یک ته مایه مذهبی دارد و شاید این نوع نگاه من است که باعث چنین فکری می شود.
منظورم بعضی از علایقی بود که داری مثل فال یا اعتقادات ماورایی…
رهنما: به فال که علاقه ندارم اما ماورالطبیعه همیشه برایم عجیب و جذاب بوده و هست. این ربطی به سنت ندارد. نه اینکه بگویم سنتی بودن بد است اما من اساس اصلا یک آدم سنتی نیستم.
شاید اشتباه از من است. تصوری که ما از یک زن مدرن داریم زنی است که مثلا خیلی درگیر وظایف مادری نیست و چندان در گیر و دار وابستگی های خانوادگی نیست اما شما این وابستگی ها را داری…
رهنما: به نظر من این تعریف، تعریف غلطی است. شاید مدرن بودن درواقع هندل کردن و جلو بردن موقعیت های مختلف اجتماعی یک زن است که بتواند به همه شان رسیدگی کند؛ تحصیل، کار، خانواده و… . دلیلی ندارد که یک زن اگر مدرن است درگیر خانواده نباشد یا حس مادری اش را پنهان کند. این تعریف ها که در جهان سوم وجود دارد.
تعریف های مخدوش و غلطی است. ضمن اینکه من خیلی از بهنوش بابت این لطفش ممنونم و همیشه به خودش گفتم که صداقت و جسارتش همیشه برایم جذاب بوده، فکر می کنم منظور بهنوش از این نکته که درباره من گفت، بیشتر فضای ذهنی من است. یعنی من تقریبا دچار قضاوت نیستم و سعی می کنم خیلی راحت هم با یک سری از مسائل که شاید برای یک زن در جامعه امروز سخت باشد کنار بیایم یا از آنها یک راه جدید بسازم. بیشتر، انتخاب های یک زن است که نشان می دهد او مدرن فکر می کند یا سنتی.
اولین کاری که شما به هم خیلی نزدیک کار کردید تئاتر «دورهمی زنان شکسپیر» به کارگردانی شما بود، درست است؟
رهنما: نه، قبلش در ده رقمی با هم همکار بودیم. ما سابقه کار با هم زیاد داشتیم.
بختیاری: در خوب بد زشت هم با هم همبازی بودیم.
رهنما: در ده رقمی من خواهرش بودم و بهنوش نقش اصلی تری داشت.
بختیاری: خیلی سر به سر من می گذاشتی (خنده). اولین کار تئاتری که انجام دادم و روی صحنه رفتم به کارگردانی بهاره بود.
یادم هست که آن موقع با هم صحبت می کردیم و گفتی که حضور بهاره رهنما آنقدر به من اعتماد به نفس داد که بتوانم روی صحنه بروم.
بختیاری: واقعا همینطور است. من تمام بدنم می لرزید و واقعا از صحنه تئاتر می ترسیدم ولی بهاره آنقدر راهنمایی های خوبی کرد و آنقدر حضورش به آدم اطمینان می دهد و آنقدر کارگردان خوبی است که من رفتم روی صحنه. موقع کارگردانی آنقدر جدی است که آدم از او می ترسد. (خنده)
رهنما: (خنده) بهنوش این را درآورد که ادم از او می ترسد.
بختیاری: موقع کارگردانی خیلی جدی است و دوستی کاملا کنار می رود. آدم از او می ترسد و حساب می برد و هم اینکه راهنمایی های درستی می کند. من خودم یک سری حرکت های اضافه داشتم که همه آنها را از من گرفت و آنجوری که همه می گفتند این نقش آنقدر خوب شده بود که خیلی خوشحال بودم. اینکه می گویم متمدن است در کارگردانی اش هم مشهود است. در مورد خودم به من گفته بود که تمام دیالوگ هایم را نیم رخ بگویم بدون هیچ حرکت اضافه ای و همان باعث به وجود آمدن یک کاراکتر عجیب و متفاوت شد. بهاره به خاطر سواد، شناخت و کتاب خواندنش آنقدر به نکات ریزی توجه می کند که اینها باعث متفاوت شدن کاراکتر و کارش می شود.
رهنما: ما با آن کار شهر را به هم ریختیم. بگذار دلیل این که بهنوش را انتخاب کردم بگویم. من در این پنج، شش تئاتر که کارگردانی کردم یک اعتقاد شخصی دارم و آن اینکه با یک صدای بالای متوسط و بیان حتی متوسط به بعد کارگردان می تواند بازیگر را روی صحنه هدایت کند ولی چیزی که برای انتخاب بازیگر در تئاتر مهم است این است که بازیگر روحیه تئاتری داشته باشد. بهنوش با اینکه روی صحنه نبود اما خودش می داند که من از یکی، دو سال قبل به او گفته بود که تو باید تئاتر کار کنی چون روحیه کار جمعی در او بود.
او وقتی سر یک کار هست فکر نمی کند که چون بازیگر است فقط باید بازی کند و اگر از دستش بربیاید با صلاحدید طراح صحنه می رود به او هم کمک می کند. یا مثلا قرار باشد که گروه نرود و دو، سه پلان اضافه بگیرد اولین کسی که استقبال می کند بهنوش است. حس غرغرو بودن و انفرادی کار کردن در او نیست و این چیزی است که هیچ کارگردانی نمی تواند به یک بازیگر یاد بدهد.
یعنی یک بازیگر اگر تربیت تئاتری نداشته باشد، شما بهترین بازی را هم از او بگیری پشت صحنه برزخ می شود. حسن آن کار این بود که ما با شش، هفت ستاره روی صحنه کار کردیم با چندین روز یک اجرا و تقریبا یک ماه تمرین و در این مدت حتی یک کلمه انتقادآمیز هم بین شان رد و بدل نشد. اینقدر همه ما توانسته بودیم فضا و محیط را خوب جلو ببریم.
فکر کنم به خاطر حضور خودت به عنوان کارگردان بود که با همه شان دوست بودی.
بختیاری: همینطوره. بهاره پر از انرژی مثبت است.
رهنما: ممنون. بچه ها هم همه شان خیلی اخلاق حرفه ای خوبی داشتند.
بختیاری: من قبل از این کار چندان به اهمیت صدا توجه نداشتم و بهاره تمریناتی به من داد که برای من خیلی غریب بود اما باور کن که از آن به بعد نظرم راجع به صدا عوض شد، چه روی صحنه و چه در کار سینما. تازه فهمیدم صوت چقدر می تواند روی بازیگر تاثیر داشته باشد و نقش اش را متفاوت کند. این را هم از بهاره دارم.
رهنما: در فیلمی که امسال بازی کردی هم همه می گفتند که صدای بهنوش برای ما عجیب بود. نه اینکه صداسازی کرده باشد اما از یک قابلیت دیگری از صدایش استفاده کرده بود.
یعنی بیانش بهتر شده بود؟
رهنما: نه. در آن کاری که بهنوش انجام داده بود بیشتر لحن بود.
بختیاری: واقعا با عوض شدن صدا، شخصیت بازیگر هم تغییر می کند. من این را در تئاتر یاد گرفتم. من بعد از آن، دو تئاتر دیگر هم کار کردم اما بیشتر از همه کار بهاره به من چسبید.
رهنما: چون خیلی به ما خوش گذشت.
نمی خواهی در همین راستا و با همین گروه کار دیگری روی صحنه ببری؟
رهنما: سهراب حسینی برای همین شخصیت ها دارد نمایشنامه ای می نویسد که سال دیگر پیش تولیدش را شروع می کنیم و اگر مشکلی پیش نیاید در آن همان تیم زنان شکسپیر بازی می کنند. قصه هم یک بازی مافیاست و تعدادی خانم که دارند روی صحنه مافیابازی می کنند. همین بازی دور همی که الان در مهمانی ها خیلی باب شده است. زنان بازی می کنند و مردان زندگی شان در آن بازی نیستند اما در فیلمی که روی صحنه نشان داده می شود ما مردها را می بینیم.
الان سوژه و قصه را لو دادی؟
رهنما: لو دادم بر اینکه دوست دارم عنوان بشود که سهراب حسینی هشت ماه است که دارد این متن را می نویسد اما متاسفانه این طرف و آن طرف شنیدم که کارهای دیگری هم با همین مضمون انجام می شود. برای من مهم نیست. با سهراب هم صحبته کردم و فکر می کنم ما آن قدر تیم قدرتمندی داریم که می توانیم حرف متفاوتی بزنیم.
طرح خود شما بود؟
رهنما: طرح سهراب حسینی بود و بعد با صحبت با هم کمی پرورشش دادیم.
فکر می کنی مثل دورهمی زنان شکسپیر مورد استقبال هم قرار بگیرد؟
رهنما: فکر می کنم استقبال از این کار بیشتر هم هست چون کار عجیبی است چون جنایی و مخوف و در عین حال اجتماعی و طنز تند اجتماعی و به روزتر است. در دورهمی موضوع لباس و اینا خیلی مطرح بود و منتقدانی که آمده بودند می گفتند طراحی آن لباس ها در حد کارهای هالیوودی بود. یعنی یک بخشی از جذابیتش جدای از خود بازیگرانش، لباس ها بود.
بختیاری: خود بهاره هم طراح لباس بود.
رهنما: هفت، هشت ماه هم طول کشید تا آن لباس ها را آماده کردیم. این دفعه شاید به روز بودن کار را جذاب تر کند.
شما پارسال در یک کار تئاتر نقش یه پیرزن را داشتید و همان شب در نمایش خودت یک نقش متفاوت با آن را داشتی و من در حد شاخ درآوردن تعجب می کردم که چطور می توانی چنین کاری را انجام دهی…
رهنما: باورت نمی شود که وقتی خودم به این موضوع فکر می کردم می ترسیدم که قاطی کنم.
بختیاری: تازه آن کار که در آن نقش پیرزن را داشت یک وقتایی دو اجرا داشت. واقعا بی نظیر بود بهاره که این هر دو را با هم اینقدر خوب بازی می کرد. این کارها فقط از بهاره بر می آید. ماشاالله…
رهنما: بهنوش خودش هم ماشاالله خوب فعال است و اتفاقا من با او در این باره صحبت کردم که اینجا سرزمینی است که آدم ها هرچه پرکارتر باشند بیشتر فحش می خورند و این مساله مرا عصبی می کند و من این را کالبدشکافی روانکاوانه کردم. چون ما اکثرا نژاد تنبل و منفعلی هستیم از اینکه ببینیم یک آدم توان و انرژی این را دارد که چند کار را با هم انجام بدهد و در یکی، دوتای آنها کاملا موفق شود عصبی می شویم. بعضی وقت ها بازخوردی که در فضای مجازی می گیرم این است که بعضی ها کلافگی عجیبی از پرکاری من به آنها عارض می شود که برای من احمقانه و تاسف برانگیز است.
من که البته کلافه نشدم و همیشه تحسینت کردم.
رهنما: در کشورهای دیگر آژانس ها و مدیر برنامه سعی می کنند برای آرتیست ها فعالیت اجتماعی بتراشند و مجبورشان کنند که اگر هنر دیگری دارند، ارائه کنند برای اینکه مخاطب دوست دارد وجوه مختلف یک آرتیست را ببیند. اگر آنجلینا جولی نمایشگاه عکس می گذارد قطعا این ادعا را ندارد که عکاس است و شاید خود عکاسان هم ممکن است خیلی به آن بها بدهند. نه اینکه فکر کنند او آمده که جای آنها را بگیرد. در این مملکت هر وقت آدم ها فهمیدند که کسی جای کس دیگری را نمی گیرد، یک پله بالا می رویم ولی فکر می کنم این اتفاق حالاحالاها نمی افتد.
در حالی که حضور یک ستاره سینما می تواند توجه به عکاسی را زیاد کند و مردم یاد بگیرند که می توانند به نمایشگاه عکاسی هم بروند. چقدر برخی از فیدبک های بد فضای مجازی روحیه ات را خراب می کند؟
رهنما: زیاد تاثیری ندارد اما چون اراکی هستم و روحیه جنگجویی دارم، یک وقت هایی که می بینم به یک چیزی گیر می دهند برعکسش را رفتار می کنم. یعنی اگر بگویند چرا خیلی عکس می گذاری شروع می کنم به عکس گذاشتن (خنده). کلا یک روحیه جنگجو و لجبازی در ناخودآگاه من وجود دارد که البته چیز خوبی نیست ولی بعضی وقت ها هم باعث می شود که آدم پشتکارش بیشتر شود. وقت هایی که عمیقا ناراحتی می شوم وقتی است که به پدر و مادرم یا پریا توهین می شود. این خیلی بی انصافی است.
طرف می تواند از من انتقاد کند یا حتی حالش خیلی بد است و پر از عقده است به من فحش بدهد اما وقتی به پدر و مادر آدم یا بچه آدم نه تنها توهین که بعضی وقت ها حالت نفرین می کنند و کلمات عجیب و غریب به کار می برند واقعا بیمارند. من که معمولا می روم توی صفحات شان و همان چیزهایی را که نوشته اند کپی پیست می کنم. خیلی هم کار خوبی است به نظرم.
شما که فکر کنم افسرده می شوی.
رهنما: هردوی ما عادت کردیم.
بختیاری: من که در ارتباط با مردم کرگدن شده ام (خنده) چند وقت پیش که یک پست گذاشتم و نوشتم ببخشید که گفتم عاشقتونم. فکر کنم دروغ بزرگی گفته ام. چون چگونه می توانم عاشق بعضی آدم های حقیر کوتوله و تا این حد پست باشم. من اشتباه کردم گفتم عاشقتونم تا حدی که از بعضی هایتان تنفر هم دارم. آن روز که داشتم این مرد که داشت سگه را اذیت می کرد، می دیدم، با خودم گفتم شاید این آدم هم در اینستاگرام باشد. با خودم گفتم بهنوش آن آدمی که بدون هیچ دلیلی و سر یک عقده الکی به تو فحش رکیک می دهد چنین آدمی است. لابد یک بیماری دارد که چنین کاری می کند. چرا ما باید فکر کنیم که همه تحصیلکرده و درست و حسابی و انسان های شریف هستند. یک آدم روانی که سگ را آنطوری اذیت می کند هم می تواند در اینستاگرام باشد و دیگران را با نوشته اش آزار بدهد.
رهنما: بعضی از عزیزان هم فکر می کنند که ما آدم آهنی هستیم. یکی واژه های رکیکی درباره مامان من به کار برده بود و من عین همان که برایم نوشته بود را کپی پیست کردم روی صفحه خودش تا دوست و آشناهایش ببینند که یک آقا چنین چیزی را درباره یک خانم نوشته. خیلی ها آمدند گفتند ما از شما تعجب کردیم شما چرا چنین کاری کردی.
راست می گویند شاید اما من نه معصومم و نه اینقدر می توانم خودم را کنترل کنم تا روشی را که سیره ائمه بوده را پیش بگیرم. من یک آدم هستم که سعی می کنم بازخورد اجتماعی کارم بازخورد زننده ای نباشد ولی به هر حال یک لحظه هایی آنقدر تحت تاثیر قرار می گیرم که به هم می ریزم. البته ناگفته نماند که اکثر این آدم ها وقتی می روی توی صفحه شان می بینی یک فالوئر دارند و صفر پست و معلوم است که فیک هستند.
بختیاری: این نکته را هم بگویم مردمی که لطف دارند و به ما انرژی مثبت می دهند یا حتی محترمانه و مهربانانه انتقاد می کنند آنقدر زیادند که این چهار نفری که این رفتارهای زشت توام با عقده را نشان می دهند ناچیز است و همین جا می خواهم از مردم عزیزمان تشکر کنم که اینقدر مهربان و بزرگوارند.
رهنما: اکثریت کسانی که به صفحه های ما می آیند لطف دارند و مهربانند و حتی اگر انتقادی می کنند و نظری می دهند محترمانه و دوستانه است.
منبع:ماهنامه دیده بان