حافظ در سفرش به آمل چه سرود؟!
موبنا – تفسیر: «ابن المشاغل» در رساله «مرد باس کم کم هشت تا شیفت کار کنه تا خرج زن و بچه رو بده!» مینویسد: «چون حافظ دید که از حافظی در مجالس ادبی درآمد آنچنانی حاصل نمیشود، به شغل دوم روی آورد و چون در کار «دردی کشی» هم دست زیاد شده بود، آن نیز …
موبنا – تفسیر: «ابن المشاغل» در رساله «مرد باس کم کم هشت تا شیفت کار کنه تا خرج زن و بچه رو بده!» مینویسد: «چون حافظ دید که از حافظی در مجالس ادبی درآمد آنچنانی حاصل نمیشود، به شغل دوم روی آورد و چون در کار «دردی کشی» هم دست زیاد شده بود، آن نیز کفاف خرج و دخلش را نداد، پس با کت برق برقی و کفش سفید و کراوات زرشکی، به عنوان «شومن» در مجالس عروسی حضور پیدا مینمود و با شوخی و خنده مجلس را گرم میکرد و چون باز هم دید درآمدش کافی نیست مشغول کار صنعتی شد. اما متاسفانه زمان زیادی از راه اندازی واحد صنعتی حافظ نگذشته بود که یکی از شعرای حسود و آدم فروش شیراز، کارگاه شیشه سازی صنعتی حافظ را لو داد و نامبرده در زندان با سرودن این بیت، جوانان را به انجام کارهای سالم و آخر و عاقبت دار تشویق کرد!
بیت: قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی
تفسیر: «دهک ابن یارانه بستان» در دفترچه خاطرات شمع و گل و پروانه نشانش مینویسد: «چون در شهر شیراز خبر پیچید که یارانه ثروتمندان را قطع میکنند، حافظ که از یارانه بگیران بود و میترسید چون بقیه شاعران شهر، به بهانه دریافت سالی یک بار صله از دست بزرگان یارانهاش را قطع کنند، بیت فوق را سرود و برای مسئولان قطع و وصل یارانه فرستاد… البته گویا در شعر اصلی حافظ خیلی رکتر به قطع نشدن یارانهاش اشاره کرده و سروده بوده: « قطع یارانه ما، جان مادر خویش مکن/ آس و پاسم، بترس از خطر نفرینهام!» پس چون با وجود سروده شدن این بیت، یارانه حافظ هم به خاطر داشتن سند منگوله دار شش دانگ برای دیوانش(!) حذف شد، چندی بعد مسئول قطع و وصل یارانه شیراز، روی آسفالت داغ و تازه پهن شده کف خیابان زمین خورد و در همه جای شهر پیچید که نفرین حافظ او را به زمین گرم زده و از آن روز تا امروز یارانه هیچ شاعر ،نویسنده و روزنامه نگاری قطع نشده؛ مگر آنکه قطع کنندهاش روی آسفالت داغ خیابان یا ماسههای داغ لب دریا به زمین گرم خورده باشد!
بیت: در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید/ بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی
تفسیر: «گلواژه پراکن ابن پی. اچ. دی!» در رساله «ماذا فاذا؟!» مینویسد: «چون حافظ به اتفاق دوستان برای نشستن بر سر جوی و دیدن گذر عمر به شهر آمل رفت، در آنجا شاهد سخنان شاه محمود (برادر شاه شجاع که مدتی قدرت را از دست برادرش در آورد!) بود و پس از استماع سخنان شاه محمود (فرزند مبارزالدین محمد مظفری) در حالی که به شدت تحت تاثیر قدرت بیان و منطق کلام و علم سیاست و درایت نامبرده قرار گرفته بود، در همان حالت خلسه، در میان زبالههایی که در جوی ریخته شده بود و مشاهده گذر عمر را دشوار میکرد، بیت فوق را سرود که البته در برخی نسخ خطی، به صورت زیر هم آمده است:
«در حکمت محمود هر کس که شک نماید/ بر عقل و دکترایش، خندند مرغ و ماهی!»
منبع: روزنامه قانون | نویسنده: علي زراندوز