سکوهای خشن
موبنا – واژه هولیگان به طرفداران متعصب ، خشن و افراطی تیمهای ورزشی از جمله فوتبال اطلاق ميشود که برای حمایت از تیمشان از هیچ کاری از جمله جنایت و خسارات به اموال عمومينیز ابا ندارند. واژه «هولیگانیسم » در فوتبال به رفتاراين گروهها و باندهای افراطی گفته ميشود که در هر موقعیت فرهنگ خاصی …
موبنا –
واژه هولیگان به طرفداران متعصب ، خشن و افراطی تیمهای ورزشی از جمله فوتبال اطلاق ميشود که برای حمایت از تیمشان از هیچ کاری از جمله جنایت و خسارات به اموال عمومينیز ابا ندارند. واژه «هولیگانیسم » در فوتبال به رفتاراين گروهها و باندهای افراطی گفته ميشود که در هر موقعیت فرهنگ خاصی نیز دارند.اين تعصب هم در خارج و هم در داخل ورزشگاهها به چشم ميخورد و بارها باعث فجایع تراژیک فراوان شده است.هولیگانها معمولا پیش یا پس از بازی به درگیری با هواداران تیم حریف ميپردازند.خشونت هولیگانیسم ممکن است تحت تاثیر نژادپرستی هم قرار بگیرد.
صورتهای خشونت آمیز رفتار مرتبط با جوش و خروش مسابقات فوتبال (هولیگانیسم) از دهه70 درونمایه تحقیقات و مناقشه واقعی جامعه شناختی، به ویژه میان محققان انگلیسی بوده است.مدلهای نظری با دادههای تجربی مقابله داده شدهاند.
نخستین مشاهدات انسان شناختی بر زندگی گروه هواداران برخاسته از قشرهای پایین جامعه، بر سازمان غیر رسمياش، بر ارزشهای مردانه اش و گرایشش به برخوردهای فیزیکی تاکید ميکند .رابطه میان فرهنگ فوتبال ، خشونت و فرهنگ طبقات محروم، موضوع مناظرهها و محل مناقشه است. مطالعات انجام شده، بر حضور پر رنگ بخشهای تهیدست طبقات پایین و بیکاران در میان هواداران خشن تاکید ميورزد؛ برخی محققان ( با رویکرد مارکسیستی)اين خشونت را به نوعی «مقاومت» در برابر فرهنگ بورژوایی تعبیر ميکنند، برخی دیگراين رفتارهای خشونت آمیز را با محرومیت عاملان ( سطح پایین تحصیلات ، شرایط دشوار زندگی) تبیین ميکنند.مطالعات دیگر گوناگونی نسبی خاستگاههای اجتماعی «اوباش» را متذکر شده و بر سلطه و شکل گیری نوعی «ضد فرهنگ» تاکید ميکنند که با نهادهای رسمي
(سازمان دهندگان، پلیس) در تعارضند: گروهها بر پایه معاشرت محلی تشکیل ميشوند، ساخت و کارکردشان برحسب مکان، زمان و راهبردهای نظارت و سرکوب مقامات انتظاميتغییر ميکند.
برقرار کردن روابط هنجارهای خشونت در زندگی اجتماعی، در فوتبال، در فعالیت گروههای هوادار باشگاهها و در فعالیت «اوباشها» به مکتب لیسستر( در انگلستان)اين امکان را داده است تا یک مدل کلی تر خشونت بسازد.اين مدل مشاهدات قومنگاری و دادههای تاریخی را در برميگیرد و رفتارهای خشونتآمیز را با مجموعهاي از روابط ناشی از پیکربندیهای اجتماعی در ارتباط ميگذارد که ميتوان آنها را به کمک مدل جامعه شناختی نوربرت الیاس توضیح داد.مقایسههای بینالمللی رفتارهای خشونت آمیز تماشاچیان فوتبال درايتالیا، آرژانتین و دانمارک مدلهای خشونت را تعمیم داده و نقش عوامل مختلف(مصرف نوشابههای الکلی، بیکاری ، پخش تلویزیونی مسابقههاو…) را مورد بحث قرار داده است. مولفان موضعگیریشان را بارها با نظرات دیگران مقابله داده و به ابهام زدایی از آنها کوشیدهاند و تحلیلهای عالمانه شان را در بستر مناظره عموميدرباره موضوع قرار داده اند.
هولیگانیسم در فوتبال عوامل مشترکی با خشونت نوجوانان و آنچه خشونت عرفی مردان نامیده ميشود، دارد.
خشونت در فوتبال با شماری از عوامل همچون واکنش متقابل و هویت و قدرت ارتباط دارد. خشونت در فوتبال را نیز ميتوان به وابستگی عاطفی به یک تیم فوتبال نیز مرتبط دانست.این وابستگی عاطفی ازاين ناشی ميشود که طرفدار یک تیم هویت خود را با آن تیم ميشناسد و اگر آن تیم پیروز شود هویتش ارزشمند ميشود و اگر ببازد هویت خود را دچار کاستی و بی ارزشی ميبیند.
هولیگانیسم در بریتانیا
مشکل وجود خشونت و اوباشگري(هوليگانيسم) در حاشيه و متن فوتبال بريتانيا معضلي جديد و نوظهور نيست و سابقهاي به طول چندين قرن دارد.اين عارضه اجتماعي با همه فراز و نشيبهاي خود از حدود يک قرن قبل به طور مستمر دراين کشور وجود داشته و دراين مدت در قالبها و با ابزارهاي مختلف عرض اندام کرده است. در پژوهش و گزارش زير موضوع هوليگانيسم، گذشته و وضع کنونياين معضل اجتماعي، تغييرات ساختاري و محتوايي خشونت و خشونت طلبان، راهکارهاي مختلف دولتي، اقتصادي، انتظاميو امنيتي در همکاري با باشگاهها و مردم در مقابله با اين مسئله و همچنين آيندهاين عارضه در جامعه و فوتبال بريتانيا و چند كشور ديگربررسي شده است.
هوليگان در زبان انگليسي به معناي اوباش است و هوليگانيسم به مفهوم خشونت گرايي و اوباشگري افراد يا دستههاي سازمان يافته يا خودجوشي است که محور ورزش و به خصوص صحنه فوتبال را بهانه و دستمايه خود براي قانونشکني، مقابله با نظم و هنجارهاي اجتماعي وايجاد اخلال در نظم و امنيت عموميقرار ميدهد. ازاين عارضه ورزشي – اجتماعي در ابتدا به دليل منشأ جغرافيايي آن با صفت «بيماري انگليسي» ياد ميشد، هر چند که امروزه هوليگانيسم ابعادي به مراتب فراتر از مرزهاي انگليس پيدا کرده و عرصهاي جهاني يافته است. اسناد و مدارک تاريخياي در آرشيو ملي بريتانيا وجود دارند که نشان ميدهد مسئله اوباشگري به طور کلي و بهخصوص عبارت هوليگانيسم در ارتباط با فوتبال، نخستين بار در سال 1898 در گزارشهاي پليس لندن مطرح شده است. روايت اول درباره ريشه عبارت هوليگاناين است کهاين عنوان برگرفته از نام «پاتريک هوليگان» گانگسترايرلندي است. روايت دوماين است که هوليگان از نام يک دسته شرور به نام «هولي» در محلهايزلينگتون در شمال لندن گرفته شده است. سومين روايتاين است کهاين نام برگرفته از عبارت محليايرلندي «هولي» به معناي دسته وحشي و شورشي است.
عدهاي از مورخان سابقه اوباشگري در صحنههاي ورزشي و فوتبال بريتانيا را تا حدود هفت قرن قبل و سال 1314 ميلادي عقب ميبرند. در آن سال «ادوارد دوم» پادشاه وقت آن کشور توپ بازي يا نمونه ابتدايي فوتبال را به دليل خشونت بيش از حد وايجاد بي نظميو دشمني بين ساکنان روستاهاي همجوار و رقيب ممنوع اعلام کرد و دربار بريتانيا، شورشيان مرتبط به فوتبال را بهايجاد بي نظمياجتماعي و حتي خيانت متهم کرده بود. در سدههاي ميانه، فوتبال اوليه در انگليس با حضور صدها نفر از جوانان شهرها و روستاهاي رقيب در زمين و همانند يک ميدان جنگ برگزار و از نتيجه مسابقه براي حل اختلافات لاينحل ارضي و منطقهاي استفاده ميشد. اگر چه در آن دوره تاريخي شواهدي بر وجود انواع خشونتهاي ورزشي و فوتبال در ديگر کشورها از قبيل آلمان وجود داشته اما ريشههاي واقعي خشونت در فوتبال مدرن را بايد در انگليس جستوجو کرد. اگر نخواهيم تااين حد در سابقه تاريخي پديده هوليگانيسم در فوتبال بريتانيا عقب برويم، ميتوان تا اواخر قرن نوزدهم و سال1885 جلو آمد.
بر طبق مقاله علميدانشگاه لیورپول در دهه 1880 میلادی، هجوم تماشاگران به داخل زمین یک اتفاق رایج در انگلستان بوده است.
هولیگانیسم در آلمان
فوتبال آلمان بهعنوان یکی از ترکیبهای شناخته شده در ادبیات ورزش جهان، همیشه یادآور نظم، امیدواری و البته موفقیت است.موفق ترین کشور اروپایی در جامهای جهانی و جام ملتهای اروپا که در سالهای بعد از دوران سیاه جنگ جهانی دوم خودش را بازسازی کرد.
بوندسلیگا به عنوان یکی از 3 لیگ معتبر و پرگل ترین لیگ فوتبال دنیا، ویترین پر زرق و برقی برای فوتبالاين کشور است و به خوبی بخش براق و جذاباين فوتبال را به دنیا نشان ميدهد.
هولیگانیسم در آلمان هرچند به پای انگلیس وايتالیا نميرسد ولی ریشهاي در اعماق چند دهه فوتبالاين کشور صنعتی دارد. نشریه اشپیگل ریشههای هولیگانیسم آلمانی را گروههای نئو نازیسم و کله پوستیها ميداند که کميکمتر از یک دهه بعد از فروپاشی دیکتاتوری رایش سوم و روی خرابههای جنگ جهانی دوم و ازتفکرات نژادپرستانه زاییده شده است.
فدراسیون فوتبال آلمان هرچند نسبت به همتایان دیگرش در بریتانیا وايتالیا فعالیتهای به مراتب بهتری در مقابل پدیده زشت نژاد پرستی و هولیگانیسم ناشي از آن داشته است اما حتی آنها هم از بوی تعفناين پدیده و طرفدارانش در امان نیستند.هولیگانیسم در آلمان در شهرهایی که در جریان جنگ دوم جهانی و بعد از آن نقش زیادی داشتند ، بیشتر از هرجای دیگری دیده ميشود؛ دورتموند، دینامو درسدن،اينتراخت فرانکفورت، وردربرمن، گلادباخ از جمله باشگاههایاين شهرها هستند که گروههای رسميهواداری آنها در لیست سیاه پلیس آلمان قرار دارند.تیمهایی مثلاينتراخت برانشوایگ، کلن وهانوفر اواسط دهه 90 مجبور شدند گروههای افراطی هواداریشان را به دلیل اعتقاد آنها به نئونازیسم منحل کنند. اوضاع در کلن بدتر از شهرهای دیگر است. گروه افراطی« PRO NRW» به عنوان یک گره نژادپرستی نئونازیسم سالهاست تلاش ميکند تا باشگاه را مجبور به اخراج افراد غیرآلمانی و حتی رنگین پوست کند. روزنامه گاردین در گزارشی با اشاره به فعالیتها و درگیریهایاين گروه درباره نفوذ عقاید سلفی، نژادپرستانه و خشن گروههای تروریستی فعال در سوریه، عراق و افغانستان هشدار داد.هشداری که از طرف پلیس آلمان جدی گرفته شد و برخوردهای شدیدی بااين گروه، آنها را در حد نئونازیسم زیرزمینی عقب برد.
دولت آلمان برای مقابله بااين پدیده در کشور وبه خصوص در فوتبال قوانین بسیار سختی در نظرگرفته است. پلیس آلمان در یک دهه گذشته به جز درگیریهای گاه و بیگاه با نئونازیها به بهانه فوتبال مشکل حادی با آنها به خصوص در زمین نداشته است. در فصل 2014-2013 بعد از بازگشتاينتراخت برانشوایگ به بوندسلیگا ، در بازی رفتاين تیم مقابلهانوفر ، پلیس با هواداران درگیر و مجبور به استفاده از گاز اشک آور شد. بعد از سقوط برانشوایگ و بازگشت کلن به بوندسلیگا، دوباره پلیس آلمان به حالت آماده باش درآمد. یکی از دربیهای منطقه رور بین کلن و گلادباخ برگزار ميشود؛ دربی راین. تاریخچه نفرت و درگیری بیناين دو تیم قدیميبه اواسط دهه 70 برميگردد.
اولین دربی راین در فصل 2015-2014 همانطور که فوتبال آلمان و دنیا انتظار داشتند شروع شد اما شاید آنطور که انتظار داشتند به پایان نرسید.اين بازی با تک گل ثانیههای پایانی به نفع مونشن گلادباخ به پایان رسید. همین تک گل شکست در آخرین ثانیه جرقهاي بود برای انبار باروت 30 هوادار کلن که حاضر در ورزشگاه بودند. نشریه بیلد، افرادی را که به طور ناگهانی در چمن بورسیا پارک پریدند و چهره زیباترین هفته ممکن برای فوتبال آلمان را زشت کردند، 30 آنارشیست لباس پوشیده توصیف کرد. درگیری گسترده بیناين دو گروه از هواداران کلن با پلیس و البته هوادارن گلادباخ در نهایت به بازداشت 22 نفر، زخميشدن حداقل 13 نفر از جمله یک پلیس و تخریب بخشی از چمن ورزشگاه و امکانات بورسیاپارک ختم شد.
هولیگانیسم درايتالیا ( تیفوسی و اولترا)
فوتبالايتالیا را با طرفداران احساساتی اش به یاد ميآوریم.با درگیری تمام نشدنی طرفداران لاتزیو و رم.
گروهها،انجمنها،نهادها و دستههای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و مذهبی پرشماری درايتالیا خودنمایی ميکنند.چپگراها ، راستگراها و میانه روها درايتالیا از جدل با یکدیگر هراسی به دل راه نميدهند.پیش روی طرفداران فوتبال درايتالیا دو مسیر جلب نظر ميکند؛ اول، پیوستن به انجمنهای رسميطرفداران و دوم ، قرار گرفتن در گروههای متعلق به اولتراها.
انجمنهای رسميطرفداران ارتباط مستقیميباباشگاهها دارند و مقامات رسميفوتبالايتالیا هم آنها را به رسمیت ميشناسند.چنین انجمنهایی عموما ترکیب خانوادگی دارند و از رویکرد افراطی در امان مانده اند.
اما نميتوان برای دستیابی به راز و رمز فوتبالايتالیا، طرفداران افراطی اش را نادیده گرفت؛ تیفوسیها را. یک تیفوسی نمونهاي از هزارانايتالیایی پرشوری است که کارشناسانه از فوتبال حرف ميزند. سری پرشور دارد و احتمالا پرحرف و خونگرم. کسی که حرکت دستهایش بیشتر از جملههایش جلب نظر ميکند.« افراطیهای تیفوسی » آمیزه اعتیاد به فوتبال، جداییهای منطقهاي و البته فوران ابراز احساسات درونی شان هستند.
اولترا واژهاي لاتینی به معنای« ورای» است که مفهوم احساسات بیش از حد برتافته را القا ميکند.طرفداران سامپدوریا اولین طرفداران فوتبالی درايتالیا بودند که اولترا خوانده شدند.گروههای اولترا را عمدتا جوانان 15 تا 25سالهاي تشکیل ميدهند که هنوز درگیر تشکیل خانواده نشدهاند و ازايجاد هرجومرج هراسی به دل راه نميدهند.
اولتراها گاهی دست راستی هستند،گاهی ملی گرا،گاهی نژادپرست و گاهی ضدنژادپرست. گاهی چپی هستند و علیه مصرف گرایی و سرمایه داری هم شعار ميدهند. گاهی خود را طرفدار جنبش no al calcio moderno ميخوانند یعنی «به فوتبال مدرن بگو نه». آنها از انحصار چند تیم بزرگ در فوتبال دل خونی دارند.آنها حرکات هماهنگی انجام ميدهند، شعارهای هم ساز سر ميدهند و دلتنگیشان را فریاد ميزنند. آنها در نقاط کلیدی اطراف استادیومها مثلايستگاه قطارها و اتوبوسها تا پیش از رسیدن گروه حریف انتظار ميکشند؛ نقاطی که برایشان همچون سنگری برابر هجوم دشمن است.آنها در صورتايجاد درگیری در خارج از استادیوم از تاکتیکهای چریکی برای محاصره حریف یا درگیری با پلیس مدد ميجویند.
تفاوت اولتراهایايتالیا با همتایان انگلیسی شان در بافت تشکیلاتی و پذیرفته شدنشان به عنوان بخش جدایی ناپذیر فوتبالايتالیا بود. هولیگانهای انگلیسی همواره از سوی مقامات رسميباشگاهها ، دولت و پلیس انگلیس زیر سوال رفته اند و(زاییدههای فوتبال انگلستان) خوانده شدهاند اما فوتبالايتالیا بدون اولتراها هویتش را گم ميکرد .اگر در انگلستان هولیگانها را واماندههای طبقه کارگر خواندند، اولتراهایايتالیایی همه اقشار را در برگرفته اند. وجه مشترک اصلی آنها، جوان بودنشان بود. در حقیقت، اولتراها ميتوانستند فارغ از طبقه، دیدگاه سیاسی، میزان درآمد، شیوه مصرف و گرایشهای مذهبی نيز کنار هم قرار بگیرند.
اولتراها پی حریفان قسم خورده شان ميگردند ، دنبال همانهایی که ميتوانند چشم در چشمشان دوخته و پاسخ شعارهایشان را بدهند . آنها به یکدیگر وابستهاند و بدون حضور هم انگیزهاي برای حضور در میادین ندارند. برای اولتراها داشتن یک دشمن اهمیت فراوانی دارد. آنها با حضور دشمن ، خود را پیدا ميکنند .دشمن آنها باید رقیب قدرتمندی باشد تا احساس رضایتشان را فراهم آورد.آنها تکرار کردند مغلوب کردن دشمنان معمولی و رقبای ضعیف افتخاری ندارد. اولتراها پی حریفی در قواره خود ميگردند تا او را کوچک قلمداد کنند.به همین دلیل قدرت طلبی و گردن کشی آنها ترکیب قصهواری یافته است.
هولیگانیسم در اسپانیا
در حالی که بهنظر ميرسید اسپانیاییها فاصلههایشان را نسبت به قومیت و نژاد کم کنند، از اوایل دهه 1980 پدیدهاي نو تحت عنوان (گروههای تشکیلاتی طرفداران) وارد فوتبال اسپانیا شد که تا حد بسیاری راه و رسم گروههای افراطی طرفداران فوتبالايتالیا را دنبال ميکردند. اولین درگیری آشکاراين گروههای نئوفاشیست که (کله تراشیده) هم خوانده ميشوند طی مسابقه بارسلونا و اسپانیول بروز کرد که طی آن یک طرفدار بارسلونا به قتل رسید.اکثر اعضایاين گروهها را دست راستیهای افراطی تشکیل ميدهند که در مورد برخی باشگاهها مثل بارسلونا، رئال مادرید و اتلتیکو مادرید به گروههای ناسیونالیست افراطی هم ميرسند.فوتبال برایاين گروهها، بهانهاي برای ابراز دیدگاههای سیاسی افراطی و استادیومها میدان جنگی برای به رخ کشیدن قدرت خویش است که در نهایت با ترکیبی از ناسیونالیسم افراطی ، نژادپرستی و نفرت از خارجیها جلو ميرود.این ویژگی نه فقط در اسپانیا بلکه در آلمان وايتالیا به چشم ميخورد.بنابراین طعنه آمیز است با هرچه نزدیک تر شدن کشورهای اروپایی ، از اتحادیه اروپا گرفته تا فرو ریختن جبهه شرق یا آزادی استخدام بازیکنان، گروههای نژادپرست وناسیونالیست افراطی ظهور دیگری داشتند.
چنان که لوئیس آراگونس، مربی تیم ملی اسپانیا در فوریه 2004 طی یکی از جلسات تمرین تیم ملی در آستانه برگزاری دیدار دوستانه با انگلیس در مادرید برای افزایش انگیزه در خوزه آنتونیو ریس در اشاره به تیری آنری ، همبازی تیره پوست ریس در آرسنال ، او را (کاکا سیاه کثافت ) خواند و جنجال بزرگی برپاساخت. رسانههای انگلیسی خواهان اخراج آراگونس شدند و یوفا جریمه صدهزار فرانکی برای او در نظر گرفت ولی تماشاگران اسپانیایی در سراسر بازی شعارهای نژادپرستانه علیه تیره پوستان انگلیسی شامل اشلی کول و شون رایت فیلیپس دادند.که به دخالت فیفا و برپایی یک کمیته تحقیق دراين زمینه انجامید ولی نیش و طعنه آن جمله آراگونس طی مسابقات یورو که به قهرمانی اسپانیا انجامید کماکان جلب نظر ميکرد.دامنه شعارهای نژاد پرستانه علیه ساموئل اتوئو، بازیکن سیاهپوست بارسلونا ، در دیدار با رئال ساراگوسا در فوریه 2006 به حدی بود که اتوئو زمین راترک کرد و با دخالت فرانک ریکارد، مربی بارسلونا در میدان ماند و داور دیدار بازی را قطع کرد تا از بلندگوی استادیوم از طرفداران ساراگوسا درخواست شود از دادن شعارهای نژادپرستانه خودداری کنند.اتوئو بعدها در مصاحبهاي گفت:« آیا باید سرانجام، بازیکن سیاه پوستی کشته شود تا با نژاد پرستی در فوتبال مبارزه کرد؟».
براساس بررسیهای کمیته ضد خشونت دولت اسپانیا، حداقل حدود 2000 افراطی دست راستی در میان طرفداران باشگاههای اسپانیایی وجود دارند که برخی از آنها ارتباط مستقیميبا گروههای سیاسی دست راستی دارند و از سوی آنها تغذیه ميشوند.گروهی از طرفداران سلتاویگو ، دپورتیوو لاکرونیا و اسپورتینگ خیخون از آن جمله هستند.
نگاهی به 5 فاجعه استادیوميدنیای فوتبال
1-استادیوم هیسل
باشگاه لیورپول در زمان وقوع فاجعه هیلزبورو اولین باری نبود که چنین اتفاقات تلخی را تجربه میکرد. روز ۲۹ مه ۱۹۸۵ (۸ خرداد ۱۳۶۴) ورزشگاه هیسل شهر بروکسل میزبان فینال جام باشگاههای اروپا (سلف لیگ قهرمانان) بود که بین قرمزپوشان لیورپولی و یوونتوسايتالیا، دو قدرت باشگاهی برتر آن سالهای اروپا، برگزار میشد.
رجزخوانی بین هواداران دو تیم پیش از آغاز مسابقه به درگیری و پرتاب سنگ و اشیاي مختلف بین آنها منتهی شد و نهایتا حمله گروهی از تماشاگران لیورپولی به شماری از طرفداران یوونتوس را در پی داشت.
هواداران یوونتوس سعی کردند از دست مهاجمان فرار کنند اما فرسودگی ورزشگاه قدیميهیسل کار دستشان داد. بخشی از دیوار و سکوهای ورزشگاه زیر فشار جمعیت فرو ریخت که در نتیجه آن ۳۹ نفر (اکثراايتالیایی) کشته و حدود ۶۰۰ نفر زخميشدند.
با وجود وقوعاين فاجعه، مسئولان برگزار کننده که بیم داشتند در صورت تعطیلی مسابقه درگیری بین هواداران دو تیم تشدید شود، تصمیم به برگزاری بازی گرفتند.اين مسابقه با برد ۱بر صفر یوونتوس و قهرمانیاين تیم تمام شد.
در پی فاجعه هیسل، تیمهای باشگاهی انگلیسی بهمدت ۶فصل از شرکت در مسابقات اروپایی محروم شدند و ۱۴ هوادار لیورپول هم به جرم قتل غیرعمد به زندان افتادند. لارس کریستر اولسن، مدیر اجرایی وقت یوفا،اين حادثه را “تلخترین لحظه در تاریخ مسابقات یوفا” خواند.
2-استادیوم پورت سعید
روز اول فوریه ۲۰۱۲ (۱۲ بهمن ۱۳۹۰) ورزشگاه پورتسعید مصر که بازی تیمهای المصری و الاهلی در چارچوب لیگ برتر مصر در آن برگزار میشد، شاهد وقوع بزرگترین فاجعه فوتبال تاریخاين کشور بود که در جریان آن ۷۹ نفر کشته و حدود ۱۰۰۰ نفر مجروح شدند.
مسابقه دو تیم که بهخاطر حضور هواداران المصری در زمین با ۳۰ دقیقه تأخیر آغاز شد، در طول بازی هم چند بار به دلیل هجوم تماشاگران به زمین متوقف شد.
در پایان بازی که با برد ۳بر۱ المصری همراه بود، گروهی از هواداراناين تیم که به شمشیر، چاقو و چماق مسلح بودند، به هواداران و بازیکنان الاهلی حمله کردند. علاوه بر کسانی که به ضرباين سلاحها کشته شدند، شمار زیادی هم زیر دست و پا ماندند و جان خود را از دست دادند.
دراين بازی هدایت الاهلی را مانوئل ژوزه، مربی پرتغالی که بعدا سرمربی پرسپولیس شد، برعهده داشت. او هم در جریان درگیریها مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در پیاين اتفاقات، دولت جدید مصر که بعد از سرنگونی حسنی مبارک بر سر کار آمده بود، لیگ برتراين کشور را تعطیل کرد.
3-استادیوم زمالک
البته فاجعه استادیوم پورت سعید تنها حادثه مرگبار تاریخ فوتبال مصر نیست. روز ۱۷ فوریه ۱۹۷۴ (۲۸ بهمن ۱۳۵۲) قرار بود دو تیم الزمالک اسسی مصر و دوکلا پراگ چکسلواکی سابق در یک بازی دوستانه در ورزشگاه زمالک قاهره با هم روبهرو شوند اما پیش از آغاز مسابقه، ازدحام شدید جمعیت باعث شد عده زیادی از کسانی که قصد ورود به ورزشگاه را داشتند، زیر دست و پا بمانند و دستکم ۴۸ نفر جان خود را از دست بدهند.
این مسابقه ابتدا قرار بود در استادیوم ۱۰۰ هزار نفری جمالعبدالناصر برگزار شود، اما بعد محل انجام آن به ورزشگاه زمالک – که در آن زمان ۴۰ هزار نفر گنجایش داشت – تغییر کرد و همین امر باعث شد ورزشگاه نتواند همه تماشاگران علاقهمند را در خود جای دهد. ازدحام جمعیت بهحدی بود که بخشی از دیوار ورزشگاه فروریخت.
4-استادیوم لوژنیکی
روز ۲۰ اکتبر ۱۹۸۲ (۲۸ مهر ۱۳۶۱) استادیوم مرکزی لنین که حالا بهنام لوژنیکی شناخته میشود پذیرای مسابقه تیمهای اسپارتاک مسکو وهارلم هلند در چارچوب جام یوفا بود.
این بازی در هوای ۱۰ درجه زیر صفر و زیر بارش برف برگزار میشد و به همین خاطر، بااينکه ورزشگاه گنجایش بیش از ۸۰ هزار تماشاگر را داشت، تنها ۱۶ هزار نفر در آن حضور پیدا کردند.
با وجود شمار نسبتا کم جمعیت، وقتی در اواخر بازی عده زیادی از تماشاگران شروع به ترک استادیوم کردند، یکی از آنها در پلههای منتهی به خروجی لیز خورد و به زمین افتاد.
بعد از آن، ازدحام جمعیت باعث شد نفرات پشت سری به جلو هل داده شوند و روی فرد بر زمین افتاده بیفتند. بهاين ترتیب، شمار زیادی زیر دست و پا ماندند. در نتیجهاين حادثه ۶۶ نفر کشته شدند. حادثه استادیوم لوژنیکی مرگبارترین حادثه ورزشی اتحاد شوروی بود.
5-استادیوم آیبروکس
در دومین روز سال ۱۹۷۱ ورزشگاه آیبروکس شهر گلاسگو میزبان ۸۰ هزار تماشاگر دربی معروف اسکاتلند بین سلتیک و رنجرز بود. در لحظات پایانی بازی، در حالی که بازی بدون گل مساوی دنبال میشد و بسیاری از تماشاگران در حال ترک ورزشگاه بودند، ابتدا سلتیک و سپس رنجرز هرکدام یک گل زدند.
هیجاناين دقایق پر افت و خیز باعثايجاد بینظميدر خروج جمعیت شد و در نتیجه آن عده زیادی از تماشاگران در یکی از راهپلهها به زمین افتادند و زیر دست و پای تماشاگران دیگری ماندند که از پشت سر در حال حرکت به سمت خروجیها بودند. دراين حادثه ۶۶ نفر کشته شدند که طبق معمول حوادثی ازاين دست، علت مرگ اکثرشان خفگی بر اثر فشار شدید به قفسه سینه بود.
این دومین باری بود که شماری از تماشاچیانی که به ورزشگاه آیبروکس پا میگذاشتند، با پای خود از آنجا بیرون نمیرفتند. حدود ۷۰ سال پیش از آن، یعنی در سال ۱۹۰۲ هم ۲۵ نفر در اثر فرویختن یکی از جایگاههای تماشاگراناين استادیوم جان خود را از دست دادند.
منبع:روزنامه قانون| منبع: سید داوود حسینی