حمله شدید الحن حاتمی کیا به روحانی
بخش هایی از گفتگوی حاتمی کیا را در ادامه میخوانید: موبنا- انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمیگردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفتهبازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر …
بخش هایی از گفتگوی حاتمی کیا را در ادامه میخوانید:
موبنا- انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمیگردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفتهبازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموختهاند، با هر باد موافق و مخالفی جابهجا میشوند و رفتارشان پر از تناقضهای مدیریتی است.
*آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمدهاند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصلهای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپهایمان تروتمیز و مرتب است، مثل هم لباس میپوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلماتهایی که به فرهنگ آمدهاند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاههایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
*مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یکبار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همینطور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیفالله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیسجمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا میدهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچوقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه آنقدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
*جنگجویی این دوستان در وزارت ارشاد لازم است. ضروری است که هنر و فرهنگ ذیل سیاست جا نگیرد. بجنگند و جایگاهش را بالا بیاورند.
*مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را اینگونه تعریف کردهاند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواستهاند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی میبینم آقای روحانی یک بار هم در جلسات «شورایعالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمیکند تا لااقل در جریان یک بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه میتوانم بگویم؟ اصلا ایشان بهعنوان رئیس شورایعالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزء بحثهای حاشیهای شده.
*اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از دستاورد رفع تحریمها نصیب سینما نمیشود. مسئولان جوری از بیبودجگی خزانه فرهنگ حرف میزنند، که انگار میخواهند مسئولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمیآمدی بهعنوان مسئول بنشینی یا بابت این صندلیای که رویش نشستهای، باید برای بچههای هنر و سینما بجنگی، خون دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من میبینم این اتفاق نمیافتد. چرا نمیافتد؟ چون مسئولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند؛ متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسیاند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز میگوید، فردا حرفش را عوض میکند. امروز میگوید من مخالف یک چیزی هستم و شب تلکسی میآید و پیامی میگیرد، فردا میشود موافق همان چیز! احتیاجی هم ندارد وارد بحثی شود؛ او برای حرفش نمیجنگد.
*سینمای کاهانی هیچ ربطی به سینمای من ندارد اما کاهانی برای من محترم است. چون پای آنچه میگوید میایستد و مسیرش هم مشخص است و میداند دارد چهکار میکند. حتی آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… هم مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را میروند و این برای من تحسینبرانگیز است. اما در این بین بعضیها هم هستند که فیلم میسازند، یک بار اینوری و یکبار آنوری میروند و اصلا نمیفهمی رنگشان چیست؟ قلمشان چیست؟ خطشان چیست؟ هیچچیزشان را نمیتوان فهمید چون اینها موجسوارانند!
* من الان سه دهه است که فیلم میسازم و میتوانید از هر فیلم من، مرا دنبال کنید. بگویید این مسیرش این است و افتوخیزهایش هم این است. چند فیلمساز را میتوانید اینطوری تعقیب کنید؟ چقدر از فیلمسازهای ما اینطوری کار میکنند؟ یک مردهشورهایی هستند که هر مردهای را به آنها بدهند میشورند و هیچ مسئلهای هم برایشان مهم نیست.
من این شیوه مردهشوری را دوست ندارم. برای همین فیلمسازی که مشی دارد و مردهشور نیست، حتی اگر زمین تا آسمان نظرات و نگاهمان با هم متفاوت باشد، برایش ارزش قائلم، محترم میشمارمش و میگویم بارکالله، آفرین!
*ماجرای جنگ هنوز برایم زنده است، چون جنگ هنوز ادامه دارد. درست است که سیوچند سال از انقلاب میگذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه میافتد، نشان میدهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام میبینم بچهها میگویند ایران یک قلعه است! قلعهها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» میگویند. سرباز آنجا میایستد، پای دیوار قلعه نمیایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچههای ما دارند جلوتر از قلعه میجنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدیتر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همهمان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر میکردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمیگردند به پادگانها و سر زندگیشان مینشینند، اما میبینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمیشود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق میافتد.
*راستش تا به حال خیلی به مجلس توجهی نداشتم، ولی وقتی فریادهای اصولی آرمانگرایان را میبینم که هیچ فریادرسی از دولت برنمیخیزد، تازه به جایگاه مجلس و کمیسیون فرهنگی فکر میکنم. خدا کند در مجلس آینده کسانی در کمیسیون فرهنگی بنشینند که درک آرمانی از فرهنگ داشته باشند، والا همین صدا نیز خاموش خواهد شد.
*مگر جوانها فقط در همین محیطهای مجازی هستند؟ من خیلی خوشبین به این فضاها نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط میدهند. کسانی که به این فضا دل خوش میکنند، عملا از جامعه عقب میافتند. این محیطها حضورشان به اندازه یک فشار دگمه به خاموشکردن دستگاه اینترنت است و من در فیلم «چ» کاملا فهمیدم که این فضا اصلا قابلاعتماد نیست و نباید دل به آن سپرد. اما برای ارتباط با جوانها، راههای حضوری و چشمدرچشم هست که من به حد خودم در آن حضور دارم. ادعای بزرگی هم ندارم، دو پسر جوان دارم که با آنها زندگی میکنم. به اندازه خودم جوانها را درک میکنم؛ به اندازه معاشرت یک مرد ٥٤ساله، با نسل جدید ارتباط دارم. هرچه از جوانها میدانم از زاویه پدر و پدربزرگی است که نوه دارد. البته بهگواه دوستان جوانی که با من همقدم میشوند، روحم بهشدت جوان است و اهل مبارزه.
176/