مهارتهاي سخن گفتن
لحن گفتار، چه تاثيري بر مخاطب ما ميگذارد؟ كلام، در چه صورت بر دلها مينشيند و مقبول طبع قرار ميگيرد؟ اصلا درباره چه چيزهايي بايد سخن گفت و از چه گفتاري و چگونه گفتاري بايد پرهيز كرد؟ چه روشي بر محبت و محبوبيت ميافزايد و چه شيوهاي ايجاد تنفر ميكند؟ اينها همه، سوالهايي است كه …
لحن گفتار، چه تاثيري بر مخاطب ما ميگذارد؟ كلام، در چه صورت بر دلها مينشيند و مقبول طبع قرار ميگيرد؟ اصلا درباره چه چيزهايي بايد سخن گفت و از چه گفتاري و چگونه گفتاري بايد پرهيز كرد؟ چه روشي بر محبت و محبوبيت ميافزايد و چه شيوهاي ايجاد تنفر ميكند؟ اينها همه، سوالهايي است كه به «ادب و آداب گفتار» مربوط ميشود و شيوههاي كاميابي در كلام را بايد آموخت تا از طريق رابطه گفتاري، هم دانستهها و خواستههاي خويش را بهتر بيان كرد، هم بر ديگران تاثير مثبت گذاشت و هم كلام را پل ارتباطي با ديگران ساخت.
پرهیز از پرحرفی
اگر از پرحرفي ديگران خسته ميشويد، لابد ديگران هم از پرچانگي شما دچار خستگي ميشوند و به ستوه ميآيند. پس، بايد از تكرار ملالآور و پرحرفي آزاردهنده پرهيز كرد و ظرفيت طرف و اشتياقش را براي شنيدن در نظر گرفت.
تندی در گفتار از آفات کلام است
بد حرف زدن، زشتگويي، تندي در گفتار، هتاكي و بيحرمتي، از آفات كلام به شمار ميآيد. بسياري از دوستيهاي ديرين و روابط صميمي، گاهي به خاطر كلامينسنجيده و اهانت آميز و تحقيركننده يا دلآزار، بر هم ميخورد. اگر جواب «هاي »، «هوي» است، جواب سخن مودبانه هم پاسخ احترامآميز است. حضرت علي (ع) فرموده است: «اجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الخطاب »؛ زيبا سخن بگوييد و خطاب كنيد، تا جواب زيبا هم بشنويد.
رازداری نشانه کمال است
قدرت رازداري و حفظ اسرار، نشانه كمال است. آنان كه هيچ حرفي را نميتوانند نگاه دارند و حتي آنچه را نيز كه سفارش شده «به كسي نگوييد»، در نخستين فرصت «لو» ميدهند، قابل اعتماد نيستند و از «محرم راز» بودن درميآيند و وجهه خودشان را از دست ميدهند. خيلي «حرفهاي مگو» وجود دارد كه بايد در صندوق سينه محبوس باشد و به بيرون درز نكند، چه رازهاي شخصي، چه امور مربوط به حيثيت و آبروي ديگران، چه اسناد طبقهبندي شده، چه اسرار محرمانه يك نظام و تشكيلات، چه پروندههاي قضائي و… پس، بايد تمرين كرد كه هر حرفی را نزد. تازه، بعضي از حرفها هم بياساس و شايعه است و بازگو كردن آنها، نوعي دامن زدن به شايعات دروغ است و اين گناه به شمار ميرود و به آلوده شدن فضاي جامعه ميانجامد. باز هم كلامي از حضرت امير(ع) كه فرموده: «لا تحدث الناس بكل ما تسمع »؛ هرچه را ميشنوي، براي مردم بازگو مكن.
فضیلت گفتار سنجیده
حرف هم مثل غذا، بايد بپزد، دم بكشد، وقتي پخته شد «عرضه» شود. پختگي سخن به آن است كه در وراي آن، انديشه و درنگ و مصلحت انديشي و عاقبتنگري باشد. وقتي حرفي نسنجيده از دهان بيرون پريد، ديگر نميتوان عوارض و عواقب و پيامدهاي آن را جمع كرد. خيليها پشيمان ميشوند كه فلان سخن را چرا گفتند، يا با فلاني چرا آنگونه حرف زدند. آرزو ميكنند كه كاش كمي فكر كرده بودند. ولي اين «حسرت بعدي»، هرگز جاي آن «انديشه قبلي » را نميگيرد. در حالي كه با لحظهاي تدبر، ميتوان جلوی بسياري از پشيمانيها را گرفت. پس، «اول انديشه وانگهي گفتار» را از ياد نبريم.
از دشوارگويی بپرهیزید
اگر قلمبه گويي، سخت گفتاري، پيچيده سخن گفتن و سنگين حرف زدن، سبب شود كه گوينده با شنونده نتواند «رابطه» برقرار كند، از اين سخن گويي چه سود؟ تازه، بعضيها به اين شيوه ميبالند! راحت و روان حرف زدن، يك هنر است، بويژه آنجا كه مخاطبان عام و عوام اند يا كودكان، يا كمسوادان پاي كلام به گوش نشستهاند. پس بايد تمرين كرد روان و آسان حرف زد، سخنراني كرد، تدريس نمود، سوال كرد، جواب سوال داد، خاطره گفت و مقاله نوشت. يعني اين سهولت در گفتار، در كار معلم و نويسنده و خطيب و واعظ و پرسشگر و جوابگو، يك «هنر» به حساب ميآيد. البته با تمرين هم ميتوان به اين مرحله رسيد، مثل هنرمند شدن و مهارت در هر رشته و حرفه ديگر.
موقعیتشناس باشید
مگر هر حرف را، در هر جا، با هر گروه و در هر شرايط بايد گفت؟ شناخت اين نكته و رمز و راز كه در كجا و با كه، چه سخني و با چه لحني و به چه مقدار بايد گفت، چيزي است كه در علوم ادبي به آن «بلاغت» گفته ميشود، يعني مراعات مقتضاي حال! مثلا در مجلس عزا و ختم، شوخي كردن يا در محفل جشن، سفره دل و غم و غصه را باز كردن، يا با كسي كه كمحوصله است به جر و بحث نشستن، يا نزد داناي فرزانهاي، پرحرفي كردن و توضيح واضحات دادن، يا با آدم ناشناس و غريبه، اسرار را در ميان گذاشتن و… همه اينها البته هر كدام به نوعي نشانه «موقع نشناسي» است و اين، يعني پاشيدن بذر در زمين شورهزار، يا آب دادن به درخت خشكيده. باز هم كلام امام علي (ع): «لا تتكلمن اذا لم تجد للكلام موقعا» اگر زمينه و جاي سخن نيافتي، حرف مزن.
شرم و حیا در گفتار
شرم و حيا نسبت به كارهاي زشت و گناه، بسيار خوب است. اما درباره كارهاي شايسته و حرفهاي خوب و سوالهاي مفيد و پاسخهاي لازم و اعتراضهاي تكليفي، نه تنها خوب نيست، بلكه عامل عقب ماندن و مانع خير و سبب محروميت است. ريشه اين خجالت، يا تربيت خانوادگي و نوع تربيت است، يا احساس حقارت و كمبود است، يا ترس از ريخته شدن آبروست، يا نداشتن تمرين قبلي است، يا هر عامل ديگر. بايد اين مشكل را به نحوي حل كرد. داشتن اعتماد به نفس و دل به دريا زدن و سد را شكستن، موفقيتهاي بعدي را در پي دارد. سختي در همان «نوبت اول» است. پس بايد تمرين كرد. هر چند سخت است، ولي با اقدام، آن هراس دروني فرو ميريزد و تمرين، سبب ميشود كه مثلا حرف زدن در جمع يا سوال در كلاس يا خواندن متني در يك مراسم يا كنفرانس دادن در حضور ديگران و… براي انسان عادي شود. حرف زدن، اين كار به ظاهر ساده كه همگان با آن سر و كار داريم، آن هم از صبح تا شب، در خانه و بيرون، با آشنا و ناآشنا، براي خود فوت و فن خاص دارد. آموختنش هم لازم و مفيد نيست. از اين روش سود بجوييم تا كلام، پل ارتباطي ما و ديگران شود.
179/