کیف انگلیسی در انتخابات
محافظهكاراني كه در دولت مهرورز طي هشت سال خربزهاش را خورده و به جاي آنكه پاي لرزش بنشينند پوستش را ديوانهوار به هر سو پرتاب ميكنند. اصلاحطلبان آنقدر با تجربه و آبديده شدهاند كه مواظب همه تلهها باشند تا در زميني كه ديگران برايشان صحنهآرايي كردهاند بازي نكنند. اما تناظر يكي به يك بين پديدههاي …
محافظهكاراني كه در دولت مهرورز طي هشت سال خربزهاش را خورده و به جاي آنكه پاي لرزش بنشينند پوستش را ديوانهوار به هر سو پرتاب ميكنند. اصلاحطلبان آنقدر با تجربه و آبديده شدهاند كه مواظب همه تلهها باشند تا در زميني كه ديگران برايشان صحنهآرايي كردهاند بازي نكنند.
اما تناظر يكي به يك بين پديدههاي سياسي اجتماعي اعم از آرزوها و اعمال مردم يا نخبگان سياسي با پديدههاي خارجي و ارتباط برقرار كردن بين تحركات داخلي با كشورهاي خارجي هم كارساز نيست و هم زيبنده يك نظام مقتدر و مستقر نيست كه ميتواند با نشان دادن الگوهاي فكري و رفتاري صحيح از خود در صحنه منطقهاي و جهاني الگوي ديگران و تاثيرگذار در روند آزاديخواهي مردم منطقه باشد.
انتساب مسائل داخلي كشور به خارجيها يادآور نفوذ روس و انگليس در ايران و تقسيم كشور به قسمت شمالي و جنوبي بين خود طي قرارداد ١٩٠٧ سنپترزبورگ و سپس انعقاد قرار داد ١٩١٩ وثوقالدوله در دوران اضمحلال قاجاريه است كه در رژيم بعدي نيز به گونهاي ديگر با امريكا به عنوان قدرت نوظهور ادامه يافت. اگرچه قدرتهاي پنهان داخلي و خارجي بدشان نميآيد براي افزايش ابهت خود مردم همهچيز را زير سر آنان بدانند اما واقعيت امر اين است كه اين روش قديمي بيشتر براي ملكوك كردن و از ميدان به در كردن رقيب بهكار ميرود.
به عنوان مثال داستان سريال موفق و جذاب كيف انگليسي در زمستان ١٣٧٩ پخش و مورد استقبال عمومي قرار گرفت و به وقايع سياسي دهه ١٣٢٠ ايران پرداخت كه از جهت شكلي نشانه مزدوري براي اجانب و از نظر محتوايي نشان از اضمحلال يك آدم در مناسبات سياسي وقت كشور دارد. اين فيلم روايتگر غارت اخلاق فردي و سياسي و آرمانهايي است كه صرفا پيش از دستيابي به قدرت سياسي، مقدس هستند و به محض قرار گرفتن در حلقه قدرت و سياست و وارد شدن به بازار بدهبستانهاي سياسي و اقتصادي، رنگ ميبازند.
زمان داستان مضمون تاريخي يكي از مهمترين و حساسترين مقاطع تاريخي كشور است كه نطفه بسياري از تحولات سياسي اجتماعي و حتي حكومتي ايران در آن منعقد شد؛ يعني پايان جنگ دوم جهاني و توازن قواي جديد بينالمللي با قوانين خاص آن دوران، سقوط رضاشاه و جانشيني محمدرضا پهلوي، ظهور جريانهاي سياسي سهگانه ملي، مذهبي ماركسيستي در جامعه، نفوذ تدريجي امريكا در كشور، مضاعف شدن اهميت اقتصادي نفت در معاملات سياسي، غائله آذربايجان، آغاز دومين دوره طلايي احزاب و مطبوعات، نوزايي و نوسازي جامعه ايراني و… كيف انگليسي به درستي وضعيت رقباي داخلي را بيان ميكند كه در جوامع در حال توسعه تا قبل از پيروزي در كارزارهاي تبليغاتي و انتخاباتي عليه يكديگر دست به تخريب از طرق گوناگون ميزنند و با فرشته نشان دادن خويش به محض وارد شدن در حلقه قدرت خود تبديل به شبكهاي از اعمال سياستهاي ارعاب، تهديد، تطميع و تحديد از مجراهاي مالي، حيثيتي، عاطفي و جنسي ميشوند.
اما واقعيت امر آن است كه اصليترين ويژگي يك سيستم زنده كه هوشمندانه نيز عمل ميكند خاصيت خود ترميمي يا بازسازي نظاممند آن سيستم است. اين اصلاح نظاممند يا سيستماتيك تضمينكننده تداوم كاركرد سيستم و اصلاح سازمان دروني آن شده كه بهبود عملكرد، پايايي، ماندگاري و مفيد بودن آن سيستم را به دنبال خواهد داشت.
اين گزاره هم در مورد دولت و حاكميت صدق ميكند و هم گروههاي سياسي. به محافظهكاران ديگر اميدي نيست. هم انديشهشان پاسخگوي حل مشكلات كنوني نيست و هم آنقدر در دولت مهرورز تختهگاز رفتهاند كه الان موتور سوزاندهاند و حتي با دوپينگ هم نفسنفس ميزدند و نهتنها هيچ برنامه و ايده سازندهاي ندارند و ليستهاي لگاريتميشان طرفداران خودشان را نيز سردرگم كرده است!
بلكه با شيوههاي ٧٠ سال گذشته دست به تخريب رقيب را آغاز كردهاند!اما سه عنصر ديگر اين معادله نيز بايد در كنار توجه به اوضاع منطقهاي و بينالمللي خيلي نسبت به شرايط كنوني هوشيار باشند. ناهنجاريهاي سياسي- اجتماعي كشور و تهديدات خارجي كم نيستند. خاورميانه دوران گذار را طي ميكند و آبستن حوادثي است. با روشهاي سابق و گفتار درماني و انتساب و برچسبزني ديگر نميتوان همه مسائل را حل كرد و تغيير روشها در سياست از بديهيترين و اساسيترين اقدامات براي اداره جامعه است. روشهاي قبلي هم عملي نيست و هم هزينهزا است. فقط هم نبايد انگشت را به سمت دولت و حكومت گرفت همه بايد از خود آغاز كنند.
176/