پایان مرگبار رابطه پنهانی

دو سال قبل مأموران پلیس باخبر شدند زن جوانی با ضربه چاقو به قتل رسیده‌ است. وقتی تحقیقات پلیس آغاز شد، آنها متوجه شدند مقتول زن جوانی است که با پسر جوانی در همسایگی‌شان رابطه داشت. با بازداشت متهم وی به قتل اعتراف کرد و گفت چون نمی‌خواسته به این رابطه ادامه دهد، دست به …

دو سال قبل مأموران پلیس باخبر شدند زن جوانی با ضربه چاقو به قتل رسیده‌ است. وقتی تحقیقات پلیس آغاز شد، آنها متوجه شدند مقتول زن جوانی است که با پسر جوانی در همسایگی‌شان رابطه داشت. با بازداشت متهم وی به قتل اعتراف کرد و گفت چون نمی‌خواسته به این رابطه ادامه دهد، دست به جنایت زد. مرد جوان که کامران نام‌ دارد گفت: شیما شوهر داشت و من نمی‌خواستم به رابطه‌ام با او ادامه دهم اما او اصرار می‌کرد و به همین خاطر هم مرتب برایم مزاحمت درست می‌کرد. روز حادثه بعد از اینکه با هم بحث کردیم، من ناراحت شدم و درحالی‌که به‌شدت عصبانی بودم با واردکردن ضربه چاقو او را به قتل رساندم.

با توجه به اینکه اولیای‌دم درخواست قصاص کرده‌ بودند، کیفرخواست علیه متهم صادر و روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری شماره یک استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و با توجه به مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای‌دم درخواست صدور حکم قانونی کرد.

در ادامه پدرو مادر مقتول به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.  وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: چند سال قبل از این حادثه من با شیما آشنا شدم و با هم رابطه داشتیم. البته آشنایی ما این‌طور بود که او را یک روز خیلی ناراحت و غمگین دیدم و از او خواستم با من حرف بزند و اگر کمکی از دستم برمی‌آید برایش انجام دهم. او هم سر صحبت را باز کرد و برایم گفت با شوهرش اختلافات شدیدی دارد و شوهرش او را اذیت می‌کند.

در ابتدا همه چیز خیلی عادی بود؛ او برایم یک زن معمولی بود که می‌خواستم کمکش کنم. به حرف‌هایش گوش می‌دادم، کم‌کم این رابطه ادامه پیدا کرد و شیما به خانه من رفت‌وآمد می‌کرد. در این مدت به من علاقه‌مند شده ‌بود و می‌خواست رابطه ما خیلی جدی‌تر شود اما من قبول نکردم. بعد از گذشت مدتی به او گفتم دیگر نمی‌خواهم به این رابطه ادامه دهم و گفتم که این وضعیت درست نیست و ما باید هرکدام پی زندگی خودمان باشیم. اما شیما قبول نمی‌کرد و می‌گفت بدون من نمی‌تواند زندگی کند. از همان موقع بود که اختلافات ما بالا گرفت.

متهم گفت: بی‌محلی به شیما را آغاز کردم به او گفتم دیگر به خانه من نیاید اما او می‌آمد و اصرار می‌کرد به رابطه‌ای که داریم ادامه دهیم. می‌گفت عاشق من شده و امکان ندارد دست بردارد. من هم ناراحت شدم و گفتم نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم شیما داد و فریاد کرد و آبروریزی شدیدی برای من اتفاق افتاد. آن‌قدر عصبانی بودم که اصلا دست خودم نبود چه می‌کنم. با اینکه شیما داشت از خانه خارج می‌شد اما من به سمت آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم و به سمت شیما رفتم و او را زدم. نمی‌دانم چرا این‌کار را کردم من واقعا نمی‌خواستم او را بکشم و قصدم این بود که عصبانیتم را از بین ببرم. وقتی ضربه را به او زدم، بلافاصله پشیمان شدم و سعی کردم کمکش کنم اما نشد و شیما جانش را از دست داد. من از کرده خودم پشیمان هستم، با اینکه می‌دانم پشیمانی سودی ندارد.

متهم ادامه داد: من می‌دانم که نباید این کار را می‌کردم اصلا نباید از اول وارد رابطه با شیما می‌شدم و نباید دلم برای گریه‌هایش می‌سوخت اما نمی‌دانستم عاقبت این کار چیست و این‌طور گرفتار شدم. من اولیای‌دم را درک می‌کنم؛ آنها خیلی ناراحت هستند دخترشان را از دست داده‌اند و نمی‌خواهند من را ببینند و خواهان مجازات من هستند اما درخواست بخشش دارم. با اینکه ضربه چاقویی که من وارد کردم باعث مرگ شیما شد اما اصلا قصدم کشتن او نبود.

باز هم می‌گویم درخواست بخشش دارم اما اگر فکر می‌کنند لیاقت زندگی دوباره را ندارم یا اینکه غمشان آن‌قدر سنگین است که نمی‌توانند من را ببخشند، به آنها می‌گویم تفاضل دیه را نمی‌خواهم و لازم نیست به من پولی بدهند تا بتوانند قصاصم کنند؛ من حکم قصاص را قبول می‌کنم. هر وقت که آنها بخواهند بدون هیچ مقاومتی برای مجازات آماده ‌هستم. فقط درخواست دارم از صمیم قلبشان من را حلال کنند.

بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیل‌مدافع او هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را با توجه به خواسته اولیای‌دم و اقاریر خودش و سایر مدارک موجود به قصاص محکوم کردند.

176/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا