فصل مشار کت زنانه
کمتر از یک هفته تا برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده و حال که تکلیف لیستهای انتخاباتی و تایید و عدم صلاحیتها مشخص شده، چشمها به هفتم اسفند و مشارکت مردم در انتخابات دوخته شده است. در این میان، مشارکت فعال زنان و رای به حضور بیشتر زنان در مجلس از موضوعات مهمی است …
کمتر از یک هفته تا برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده و حال که تکلیف لیستهای انتخاباتی و تایید و عدم صلاحیتها مشخص شده، چشمها به هفتم اسفند و مشارکت مردم در انتخابات دوخته شده است. در این میان، مشارکت فعال زنان و رای به حضور بیشتر زنان در مجلس از موضوعات مهمی است که ماهها درباره آن صحبت شده و اکنون فصل چیدن میوه آن است. دکتر محمدتقی کرمی، مدیرگروه مطالعات زنان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) درباره زمینههای حضور موثر زنان بر این باور است که مشارکت زنان در ابعاد جهانی نیز یک مسئله بوده و هست و در ایران نیز مشکلات ساختاری و زیرساختی تا حدی مانع آن بوده است اما حقیقت اینجاست، در جایی که زیرساختها فراهم بوده نیز زنان ما فعالیت چندانی نکردهاند. در ادامه گفتوگوی «قانون» با دکتر کرمی را میخوانید:
حقیقت این است که زنان ما به نسبت سایر کشورها در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی کمرنگ دیده شدند. دلیل این موضوع چیست؟
این موضوع هم درست است و هم میتواند از طرفی باعث سوء تعبیر شود. به لحاظ نقش آفرینی مشارکت زنان ما در عرصههای عمومی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اصلا مطلوب نیست. باید گفت این وضعیت نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است اما به نسبت موقعیت فعلی اصلا در جایگاه مطلوبی قرار نداریم. دیگر اینکه معمولا تغییرات تدریجی ماندگار و کم پیامد هستند، تغییرات انقلابی ممکن است پیامدها و کج کارکردهایی داشته باشند که ما را در دراز مدت با مشکلاتی مواجه کنند. من این روند تغییرات را مثبت اما ناکافی میدانم، با وجود اینکه معتقدم تغییرات نباید جهشی باشد اما میگویم که تغییرات در زمینه مشارکت زنان تا اندازهای کند و در برخی موارد کسالت بار است. جامعه ما این پتانسیل را دارد که سریعتر از اینها وضعیت زنان در آن بهبود و اصلاح پیدا کند. اما باید گفت چه اتفاقی میافتد که چنین مسئلهای به وجود میآید؟ تعبیرات مختلفی میتوان در این باره بیان کرد؛ یکی از اینها تعبیرها ساختاری است، همان طور که اشاره کردم در بحث رشته مطالعات زنان بسیاری از ساختارها برای ورود این رشته به دانشگاهها فراهم نبود، در مشارکت زنان هم وضعیت همین گونه است. درواقع بسیاری از ساختارها برای نقش آفرینی زنان در جامعه ما فراهم نیست. اولین قدمی که باید به عنوان شرایط مقدماتی مشارکت زنان در نظر گرفت باور جمعی و فرهنگی است که زنان میتوانند. درواقع زنان، مدیران و مردان جامعه باید حضور و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را باور کنند. بحث دوم این است که ما به الگوی مشارکت احتیاج داریم؛ به عنوان مثال زنی که شاغل است در حین کار نگران فرزند، همسر و کار خانه است و میخواهد با مردی وارد رقابت شود که هیچ یک از این دغدغهها را ندارد، واضح است که در عرصه رقابتی و مشارکت مرد، قدرتمندتر ظاهر میشود. قطعا جامعه هم نمیخواهد از بعضی شرایط بگذرد البته پر واضح است که خانواده، مادری، بچه دار شدن و همه اینها در کنار هم مهم است اما زیرساختهای ما در جامعه به گونهای است که الگوهای خاص مشارکت زنان طراحی نشده است، زنان با خود درگیر هستند و مردان هم هیچ تصویری از مشارکت خاص و متمایز زنان در عرصههای اجتماعی ندارند. این مشکلات در جامعه ما وجود دارد حتی موانع حقوقی و فرهنگی نیز وجود دارد. به عنوان مثال در قانون برخی مشاغل صحبتی از مردانه بودن شغلی نشده بود اما سالیان دراز حتی یک زن هم جذب نکردند. این مانع درحقيقت قانونی نبود بلکه فرهنگی و رویهای بود. باید به این مسائل نیز پرداخت مضاف بر اینکه در جامعه ما مشارکت به لحاظ روانی پر تنش است.
این تنش در چه زمینههایی بروز میکند؟
ما جامعهای هستیم که به دلیل محدودیت فرصتها برای تصاحب موقعیتها فقط قابلیتها و استعدادها نقش آفرینی نمیکند بلکه حذف کردنها و تخریبها وجود دارد و همین امر مشارکت را به لحاظ روانی پر تنش میکند؛ این موضوع نه فقط برای زنان بلکه برای مردان نیز پر تنش است. بنابراین افراد جامعه وقتی محاسباتی را انجام میدهند ترجیح میدهند که به سراغ مشارکتهای مدنی، اجتماعی و عام المنفعه نروند، چراکه برای فرد سودی ندارد اما ممکن است در زندگی فرد اختلال ایجاد کند. در مورد مردان برخی الزامات حقوقی و فرهنگی، آنان را ناگزیر از پذیرش مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میکند، اما هم این الزامات در مورد زنان کم رنگتر است و هم زنان در برابر این تنشها شکنندهتر هستند.
در جنبه نظری همه میدانیم که مشکلاتی برای فعالیت زنان در جامعه وجود دارد. اما در مقام عمل باید چه راهی را بپیماییم تا این مسائل حل شود؟
معتقدم که مسائل در جامعه تا حدودی شروع به حل شدن کرده است. به عقیده من در گام نخست باید گفت ما در جامعه خودمان خیلی اهل گفتوگو نیستیم. یک مدیر تصور میکند در مدت زمان مدیریت خود که چهار یا هشت ساله است قدرت مطلق است و بنابر تشخیص درست خود میخواهد اقداماتی انجام دهد تا به آرمانهایی که به آنها باور دارد، برسد اما حقیقت این است که آرمانهای درست وقتی عملی میشوند که اجماع و توافق بر آن مستولی باشد. مدیران ما از یک موضوع غافل هستند؛ اینکه قدرت مدیران مطلق نیست این را تمام جناحها باید بدانند. دیگر اینکه کارهای اصلاحی کوتاه مدت نیستند. در اولین گام هر اقدامی، انسانها باید به اجماع برسند، برنامهریزی کنند و حداقلها را توسعه بدهند. ما در جامعه درباره مسائل زنان، علم، دانشگاه و مدیریت آن، اداره و خیلی موضوعات دیگر گفتوگو نداریم.گاه میبینیم مهمترین تصمیمات مملکتی که به حوزه خصوصی افراد بازمیگردد یک شبه گرفته میشود. اولین نیاز ما فهم جهان ذهنی زنان ایرانی است، ما میدانیم مشارکت زنان ایرانی مشکلات ساختاری و زیرساختی دارد اما مسئله اینجاست در جایی که زیرساختها فراهم است نیز زنان ما فعالیت چندانی نمیکنند.
مثلا همان مشارکتهای سیاسی؟
بله، یا به عنوان مثال حضور در احزاب. البته همان طور که گفتم مشارکت در جامعه ما پر تنش است. اما باید ببینیم در ذهن زنان ما چه چیزی میگذرد، تجربه زیسته و درک شهودی آنها از مشارکت سیاسی و اجتماعی چیست؟ «جین فریدمن» در کتاب «فمنیسم» به این بحث اشاره میکند که مشارکت سیاسی زنان در تمام دنیا یک مسئله است. مشکلی که فمنیستها دارند این است که میگویند وقتی جنبشهای فمنیستی تشکیل میدهیم زنان در دوران مجردی پویا هستند و بعد از ازدواج مشارکت و مبارزه را فراموش میکنند. اینکه مشارکت سیاسی زنان ما کمرنگ است بخشی از آن در مقیاس جهانی در مقایسه با مردان نیز وجود دارد اما حقیقت این است که ما با شاخصهای جهانی هم فاصله بسیار داریم و باید اضطرابها و مسائل مربوط به زنان ایرانی را درک کنیم. یافتههای دانشگاهی که در حین انجام پایان نامهها و پروژههای دانشجویان به دست میآید نشان میدهد تفاوتها وجود دارد و مشارکت زنان فقط به صورت عددی معنادار است نه به لحاظ سطح تاثیر گذاری.
مشارکت زنان در جامعه و به خصوص در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی چقدر میتواند در جامعه موثر باشد؟
حتما منفعت دارد!
مسئله اینجاست که عدهای این حضور را با آسیبهای اجتماعی گره میزنند به این معنا که برخی میگویند حضور زنان در جامعه باعث میشود وی در راستای تربیت فرزند، روابط زناشویی و حفظ خانواده نکوشد. این موضوع تا چه حد درست است؟
مسئله اینجاست که وقتی درباره واقعیتهای اجتماعی حرف میزنیم به خود واقعیت توجهی نداریم. اصلا منظور از این آسیبهای اجتماعی چیست؟ آیا دادههای تجربی این موضوعات وپیوند این آسیبها با مشارکت زنان را تایید میکنند؟ لازم میدانم موضوعی را یادآوری کنم؛ اینکه زنان، اخلاقیتر، دیندارتر و عاطفیتر از مردان هستند و به سوی خشونت نمیروند. قطعا مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان پیامد افزایش آسیب را به دنبال نخواهد داشت و دادههای تجربی نیز این موضوع را تایید نمیکند. کسانی که این اعتقاد را دارند، تصویری از مشارکت سیاسی، اجتماعی و مدنی ندارند و باز تاکید میکنم باید به دنبال فهم جهان ذهنی زنان برویم تا موانع مشارکت زنان را از نگاه خود آنان تبیین کنیم.
می توانیم بگوییم بخشی از این موضوع به نگاه مردسالارانه در جامعه ما بازمی گردد؟
نگاه مردسالارانه در تمام جوامع وجود دارد و خاص جامعه ما نیست، البته ممکن است در جامعه ما به نسبت برخی جوامع کمتر یا بیشتر باشد اما نگاه مردسالاری که گفته میشود مبهم است، اگر هنجارها و فرهنگ جامعه، سازگار با مشارکت زنان در جامعه باشد زنان فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خواهند داشت و از طرف دیگر ممکن است این سازگاری وجود نداشته باشد و شما نام آن را مردسالاری بگذارید اما لزوما معنای آن مردسالاری نيست هر چند به اعتقاد من میتواند بخشی از موانع باشد.
جایگاه زنان کشور ما در مشارکتهای مختلف به نسبت کشورهای همسایه چگونه است؟
برخی آمارهای جهانی که ارائه شده نشان میدهد وضعیت مشارکت زنان در برخی کشورهای همسایه نسبت به کشور ما بهتر است و البته به نسبت برخی، ما وضعیت بهتری داریم. وقتی میخواهیم وضعیتسنجی کنیم باید توجه کنیم خیلی از این شاخصها فرهنگی هستند و وقتی به مشارکت اقتصادی و سیاسی زنان اشاره میکنیم باید به فرهنگ کشورها توجه کنیم. برای مثال برخی کشورها در حوزه اسکاندیناوی دادگاههای خود را محلی کردهاند و اعضای فعال آنان را زنان تشکیل میدهند اما در کشور ما تعریف جرم، قانون و دستگاه قضایی بسیار صلب است و نمیتوانیم کشور خودمان را با آن کشورها قیاس کنیم. برای مثال کشور ما با عربستان بسیار متفاوت است، جامعهای هفتاد و پنج میلیون نفری که بحران نفت و دلار دارد با جامعهای که ۲۵ میلیون نفر جمعیت دارد و در شرایط عادی و آن هم نه در شرایط تحریم چند برابر ما در آمد نفتی دارد، ممکن است در بخشی از شاخصهای توسعه یافتگی یا برخی شاخصهای مشارکت زنان بالاتر از ما باشند. از طرف دیگر برخی مشارکتهای زنان ایرانی در شاخصهای جهانی دیده نمیشود، برای مثال خیلی از خیریههای زنان ایرانی در اطراف مسجدها و حسینیهها شکل میگیرد که در شاخصهای جهانی دیده نمیشود.
179/