چرا رئيس جمهورهاي ايران از اختيارات خود ناراضي اند؟
الهام رستمي: وظايف و اختيارات رياست جمهوري جزو موضوعاتي است كه طي 37 سال گذشته بارها مورد بحث و چالش قرار گرفته است و روساي دولت هاي مختلف از محدوديت اختيارات خود گله مند بوده اند. در دولت اصلاحات،حجت الاسلام محمد خاتمي رئيس جمهور وقت در نهايت به منظور افزايش اختيارات رياست جمهوري لايحه دوقلو …
الهام رستمي: وظايف و اختيارات رياست جمهوري جزو موضوعاتي است كه طي 37 سال گذشته بارها مورد بحث و چالش قرار گرفته است و روساي دولت هاي مختلف از محدوديت اختيارات خود گله مند بوده اند. در دولت اصلاحات،حجت الاسلام محمد خاتمي رئيس جمهور وقت در نهايت به منظور افزايش اختيارات رياست جمهوري لايحه دوقلو را تدوين و به مجلس ارسال كرد. در دوره دولت اصولگرايان، محمود احمدينژاد نيز بارها از محدود بودن اختيارات خود به خصوص در عزل و نصبها گلهمند بود. با توجه به نارضايتي روساي دولتها از عدم توازن ميان اختيارات و وظايفشان مي توان دو ديدگاه را مورد بررسي قرار داد. اول اينكه اين انتقادات برآمده از خصوصيات فردي و رواني روساي جمهور بوده و هست يا از ديدگاههاي اطرافيان و مشاوران ونزديكان آنها نشات ميگيرد. حالت دوم اين است كه حد و مرز ميان جمهوريت و اسلاميت در قانون در رابطه باوظايف و اختيارات رئيس جمهور صريح و دقيق تبيين نشده است.عدم شفافيت در قانون سبب شده از رئيس جمهور انتظاراتي وجود داشته باشد كه اختياري در انجام آن نداشته باشد يا بر عكس. در رابطه با اين سوالات « قانون» درگفت و گو با دكتر خيرا… پروين، حقوقدان و عضو هیاتعلمیدانشگاه تهران ودكتر عليرضا محمد نژاد حقوقدان و استاد دانشگاه به بررسي رابطه جمهوريت و اسلاميت در بحث وظايف و اختيارات رئيس جمهور پرداخته است تا به پاسخ اين سوال اساسي برسد كه دليل انتقاد روساي جمهور به اختياراتشان چيست و آيادر اين راستا نيازمند اصلاح قوانين هستيم يا خير؟
دكتر خيرا… پروين، حقوقدان و عضو هیات علمیدانشگاه تهران در رابطه با اين سوال كه در دورههاي مختلف رياست جمهوري تاكنون، روساي جمهور از اختياراتشان ناراضي هستند، اين اختيارات كم يا زياد است؟ يا به چه صورت است؟ به «قانون» گفت: نظام حقوقي ما نه نظام حقوقي رومي- ژرمني است و نه نظام حقوقي «کامن لاو» و نه نظام حقوقي بعضی كشورهاي اسلامي بلکه يك نظام حقوقي است كه بر اساس فقه اماميه كه در شيعه وجود دارد به وجود آمده است.
هر كدام از قوا اختيارات و وظايفي دارند كه ساير قوا نبايد در آن دخالت كنند
اين حقوقدان عنوان كرد: وقتي به مقدمه و خود قانون اساسي مراجعه ميكنيم ميبينيم كه در اصل 4 قانون اساسي عنوان شده است كه «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی،اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر برعهده فقهای شورای نگهبان است ». طبق اين اصل تمامي آن چيزي كه در اين نظام حقوقي قابليت اجرا پيدا ميكند بايد براساس موازين اسلامي باشد یا با آن مغایرت نداشته باشد هرچند برخي اشتراكها با ساير نظام هاي حقوقي دنيا داريم ولي مبناي آنچه در كشور و در قانون اساسي ما ايجاد شده اسلام و فقه اماميه است.
پارلمان اختيار عزل و بركناري رئيسجمهور را ندارد
وي افزود : به طور كلي در دنيا يك تفكيك قوا وجود دارد. قواي سهگانه به صورت مطلق يا نسبي تقسيم شدهاند. در كشورهايي كه قواي سه گانه به صورت مطلق است ظاهر امر اين است كه هر كدام از قوا اختيارات و وظايفي دارند كه ساير قوا نبايد در آن دخالت كنند. پروين تصريح كرد: در كشوري كه نظام تفكيك قوا به صورت مطلق است. رئيس جمهور( رئيس كشور و منتخب مردم و امور اجرايي در دست ايشان است) نه رئيسجمهور اختيار انحلال پارلمان را دارد و نه پارلمان اختيار عزل و بركناري ايشان را دارد. قوه مقننه قانونگذاي ميكند و قوه قضاييه به منازعات مردم و اختلافات رسيدگي ميكند اما بايد گفت در عمل اينگونه نيست؛ در عمل در همان نظام تفكيك مطلق قوا، قواي سهگانه در برخي موارد همديگر را قطع ميكنند. از طرفي هم يك نظام ديگري كه نظام پارلماني و بهطور نسبي است وجود دارد. معمولا دولت از داخل پارلمان بيرون ميآيد يعني اكثريتي كه پارلمان را در اختيار دارند دولت را هم تشكيل ميدهند و به نوعي با تفكيك مطلق قوا تفاوت دارد.
تفكيك قوايي را پذيرفتهايم كه در چارچوب مباني شرعي و فقه اماميه است
اين استاد دانشگاه خاطر نشان كرد: ما تفكيك قوا را پذيرفتهايم اما كدام تفكيك قوا را ؟ بايد بگوييم ما تفكيك قوايي را پذيرفتهايم كه در چارچوب مباني شرعي و فقه اماميه است و در رأس نظامي كه اين تفكيك قوا را پذيرفته يك ولي فقيه قرار دارد. فلذا ولي فقيه فراتر از اين سه قوه است و در رأس اين سه قوه قرار دارد. پس تفكيك قواي ما نه تفكيك قواي رياستي است و نه پارلماني بلكه تفكيك قوايي است كاملا متمايز از آنچه در دنياست .
رئيس جمهور مادامي كه رهبري رياست جمهوري او را تنفیذ نكند اختيار اجرايي ندارد
وي ادامه داد: به استناد اصل 113 قانون اساسي پس از مقام رهبری، رئیس جمهور عالی ترین مقام رسمی کشور است .پس رئيس جمهور مقام دوم را دارد. علاوه بر اين رئيس جمهور ضمن اينكه منتخب مردم است و از جانب مردم انتخاب ميشود ولي به استناد اين وضعيتهاي ديني و شرعي كه در قانون اساسي ما حاكم است و مبناي مشروعيتي كه براي نظام ما در نظر گرفته شده زماني رياست جمهوري ايشان مبناي اجرايي پيدا ميكند كه توسط مقام رهبري كه فوق قواي سه گانه است تنفیذ شود. اين حقوقدان افزود: مشروعيت اين نظام در مجموع با رهبري است و رئيس جمهور هم مادامي كه رهبري رياست جمهوري او را تنفیذ نكند اختيار اجرايي ندارد. نقش بنيادي بر عهده مقام رهبري است كه بالاترين جايگاه را دارد. اما به طور كلي رئيس جمهور داراي اختيارات و وظايفي است.
رئيس جمهور مسئول اجرا و پاسدار قانون اساسي است
اين استاد دانشگاه عنوان كرد: قانون اساسي براي رئيس جمهور جايگاه اختیارات و وظایف تعيين كرده است اولين وظيفه و اختيار رئيسجمهور اداره امور عاليه كشور است. رئيس جمهور به استناد ماده 113 و 121 قانون اساسي مسئول اجرا و پاسدار قانون اساسي است يعني نحوه پاسداري و صيانت از قانون اساسي بر عهده رئيس جمهور بوده و در اين راستا رئيس جمهور ميتواند به خوبي ايفاي نقش كند و وظيفه خود را انجام دهد. رئيس جمهور پاسدار قانون اساسي و در مواردي هم در قانون اساسي آمده است كه رئيس جمهور ميتواند در موضوعاتی ورود پيدا كند، اخطار دهد و توضيحاتي را از قواي سه گانه خواستار شود. پروين تصريح كرد: همان طور كه ميدانيم رئيس جمهور نميتواند هرطور كه اراده كرد عمل كند. چون برخي محدوديتها براي او وجود دارد. يكي از اين محدوديتها موازين شرعي است كه ايشان بايد مطابق با موازين شرعي عمل كند و محدوديت ديگر اين است كه بايد مطابق با قانون عمل كند.
رئيس جمهور بايد با رهبري هماهنگ باشد
وي ادامه داد: در قانون اساسي برخي اختيارات با رهبري است و رئيس جمهور بايد با رهبري هماهنگ باشد . اساسا رهبري برخي اختيارات از قبيل تعيين سياستهاي كلي نظام را بر عهده دارد. سياستهاي كلي نظام را رهبري تعيين ميكند اين موضوع در اصل 110 قانون اساسي عنوان شده است. رئيس جمهور در چارچوب اين سياستهاي كلي نظام ايفاي نقش میكند. بنابر اين بايد گفت علاوه بر رئيس جمهور، قوهمقننه و قوهقضاييه هم بايد در چارچوب اين سياستهاي كلي ايفاي نقش كنند . هر فردي كه كانديداي رئيس جمهوري ميشود از قبل بايد بداند كه در اين چارچوب بايد كار كند چون تمامي اين مسائل در قانون اساسي مطرح شده است.
مردم سالاري در كشور بايد بر مبناي دين باشد
اين حقوقدان در رابطه با اينكه آيا جمهوريت و اسلاميت مكمل هم هستند يا خير، عنوان كرد: مطابق اصل اول قانون اساسي، حکومت ایران جمهوری اسلامی است. در اينجا دو ويژگي وجود دارد؛ يكي جمهوريت و دوم اسلاميت است . جمهوريت ويژگي شكلي و ظاهري و اسلاميت ويژگي ماهوي اين حكومت است. همانطور كه ميدانيم جمهوري يعني يك ساختاري و چارچوبي دارد كه بر اساس مشاركت مردم صورت گرفته يعني تفاوتي با حكومتهاي ديگر از نظر شکلی ندارد اما در كشور ما جمهوريتی مطرح است كه كه ماهيتش اسلامي است. يعني مبناي قوانين بر اساس اسلام است. در اينجا بحث مردمسالاري وجود دارد اما مردمسالارياي كه بر مبناي دين باشد چون ماهيت اين نظام ديني است. رئيسجمهور قبل از ورود به سمت خود تمامي اين مسائل را ميداند .
ايفاي وظايفرهبري هم در چارچوب موازين اسلامي است
پروين خاطر نشان كرد: در راستای این اختیارات قانون اختیارات و وظایف رئیس جمهور وجود دارد . در ماده 13 قانون اختيارات و وظايف رئيس جمهور در سال 1365 بيان شده به منظور پاسداري از قانون اساسي و در راستاي اصل 113 قانون اساسي رئيس جمهور از طريق نظارت، كسب اطلاع ، بازرسي، پيگيري بررسي و اقدامات لازم مسئول اجراي قانون اساسي است. بنابراين رئيسجمهور از طريق نظارت و كسب اطلاع و بازرسي يا از راه هماهنگ ساختن اقدامات ضروري و اتخاذ تدابير لازم ميتواند براي پاسداري از قانون اساسي ايفاي نقش كند و به اجراي قانون اساسي بپردازد. اين استاد دانشگاه افزود: در رابطه با ايفاي نقش رئيس جمهور بايد گفت طبق اصل 4 قانون اساسي نه تنها رئيس جمهور بلكه خود رهبري هم ايفاي وظايفشان بايد در چارچوب موازين اسلامي باشد. درست است ميگوييم ولايت مطلقه فقيه، اما وليفقيه در اينجا قيودي هم دارد يعني ايشان وظايف و اختياراتش را بر اساس موازين اسلامي و منافع و مصلحت مردم اعمال ميكند. وي گفت: يكي از چارچوبهايي كه رهبري در آن اعمال وظيفه ميكند موازين اسلامي است ديگري منافع و مصالح مردم است، اما در كشورهاي ديگر که اسلاميت مطرح نيست اقدامات مسئولان فقط در راستاي منافع مردم صورت ميگيرد و ممكن است كه این منافع و مصالح گاهي به ضرر كشور هاي ديگر هم باشد . اما رئيس جمهور ما چنين اختياري ندارد چون بحث اسلاميت مطرح است و اسلام چنين اجازهاي نميدهد. پس بايد گفت موازين اسلامي شرايطي را براي رهبري و رئيس جمهور تعيين كرده است. پروين در پايان خاطر نشان كرد: رئيس جمهور در ارتباط با امور بينالملل اختياراتي از قبيل امضاي استوار نامههاي سفيران، پذيرش سفيران خارجي و امضاي قرار دادهاي بين المللي را دارد. رياست شواري عالي امنيت ملي بر عهده رئيس جمهور است.از ديگر اختيارات رئيس جمهور ميتوان عضويت در شوراي موقت رهبري، عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي، رياست شوراي عالي انقلاب فرهنگي ، امضاي قوانيني مقررات ، انتخاب وزيران و… را نام برد.
رئيس جمهور پس از رهبري عاليترين مقام رسمي كشور است
عليرضا محمد نژاد، حقوقدان و استاد دانشگاه در رابطه با وظايف و اختيارات رئيس جمهور به «قانون» گفت: مطابق اصل 113 قانون اساسي نص صريحي در اين مورد وجود دارد كه پس از رهبري رئيس جمهور عاليترين مقام رسمي كشور است. همين قانون دو وظيفه براي اجراي امور را براي رئيس جمهور برشمرده است كه رئيس جمهور مسئوليت اجراي قانون اساسي و رياست قوهمجريه را جز در اموري كه مستقيما به رهبري مربوط ميشود را بر عهده دارد كه از همين جا نقطه اختلافي كه در طول دورههاي رياست جمهوري بعد از پايان جنگ تحميلي وجود دارد شروع شد . اين حقوقدان عنوان كرد: رئيس جمهور با توجه به سوگندي كه ميخورد مسئوليت اجراي قانون اساسي را متوجه خود ميداند كه مسئول اجراي قانون اساسي و پاسدار آن باشد. در رابطه با رياست قوه مجريه هم اگر آن را با اصل 60 قانون اساسي بسنجيم، ميبينم كه در اين اصل آمده است: «اعمال قوه مجریه جز در اموری که در این قانون مستقیما برعهده رهبری گذارده شده، از طریق رئیس جمهور و وزراء است.» كه در اين اصل يك تعارضي وجود دارد . در حقيقت براي قوه مجريه هم اختيارات رهبري ذكر شده است. به طور كلي بايد گفت اختيارات و وظايف رئيس جمهور با توجه به نصي كه وجود دارد، پس از مقام رهبري عالي ترين مقام كشور و دومين مقام عالي كشور است . محمد نژاد خاطر نشان كرد: همچنين در نظريه شوراي نگهبان به مورخ 8بهمن 58 تصريح شده كه رئيس جمهور با توجه به اصل 113 ، حق اخطار و تذكر را دارد و منافاتي با بند 3 اصل 156 ندارد. اصل 156 هم به اختيارات رئيس قوه قضاييه اختصاص دارد كه بند 3 نظارت بر حسن اجراي قوانين را در اختيار قوه قضاييه قرار داده اما شوراي نگهبان هم معتقد است كه رئيس جمهور اين اختيار خود را در نظارت بر حسن اجراي قوانين (كه ديگر اينجا اجراي قانون اساسي را بيان نكرده) هيچ منافاتي با اختيارات قوه قضاييه ندارد و ميتواند اخطار و تذكر دهد.
رئيس جمهور مسئول اجراي قانون اساسي است اما شوراي نگهبان مخالف است
وي ادامه داد: شوراي نگهبان در 31 خرداد91، يك نظريه ديگري داد كه مستفاد از اصول متعدد قانون اساسي آن است كه مقصود از مسئوليت اجرا در اصل 113 قانون اساسي، امري غير از نظارت بر اجراي قانون اساسي است. اگر به اصل 113 نگاه كنيم ميبينيم رئيس جمهور مسئوليت اجراي قانون اساسي را دارد اما نظر شوراي نگهبان خلاف اين است. مسئوليت رئيسجمهور در اصل 113 شامل مواردي نميشود كه قانون اساسي تشخيص، برداشت، نوع و كيفيت اعمال اختيارات و وظايفي را به عهده مجلس خبرگان رهبري، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس شوراي اسلامي، قوهقضاييه و هر مقام و دستگاه ديگري كه قانون اساسي به آنها اختيار يا وظيفهاي محول كرده است. اين حقوقدان عنوان كرد: يعني در مواردي استثنا وجود دارد كه رئيس جمهور نميتواند در مورد اين نهاد هاي سياسي، نظارت بر اجراي قانون اساسي داشته باشد. در بند سوم هم گفته مي شود در مواردي كه به موجب قانون اساسي رئيس جمهور حق نظارت و مسئوليت اجرا ندارد حق ايجاد هيچگونه تشكيلاتي را هم ندارد؛ يعني هياتي كه رئيس جمهور اصلاحات تشكيل داده بود از نظر شوراي نگهبان بلاوصف است. اين هيات در دوره احمدي نژاد در دوره نهم و دهم برچيده شد اما در اواخر دوره آقاي احمدي نژاد به دنبال احياي اين هيات بود كه در حال حاضر خبري از اين هيات نيست.
براي اختيارات رئيس جمهور نيازمند يك قانون كاملا شفاف هستيم
اين استاد دانشگاه خاطر نشان كرد: با توجه به اختياراتي كه در اصل 113 وجود دارد بايد بگوييم نيازمند يك قانون كاملا شفاف و واضح و بازنگري در تمامي اين قوانين در اين حوزه هستيم كه اختيارات رئيس جمهور با الهام از قانون اساسي تبيين شود . به نظر بنده رئيس جمهور ميتواند با توجه به اصل 113 ناظر بر اجراي قانون اساسي باشد. اگر قانون اساسي در مواردي اجرا نشود رئيس جمهور بايد پاسخگو باشد كه اين پاسخگويي يكي رهبري است چون اختياراتش را به عنوان انتساب از رهبري ميگيرد دوم مردم چون منتخب مردم است و سومي مجلس شوراي اسلامي است چون اعتبار هيات وزيران را از مجلس ميگيرد.
جمهوريت و اسلاميت در مقابل هم نيستند
وي در رابطه با اينكه آيا بحث جمهوريت و اسلاميت در اختيارات رئيس جمهور دخيل است يا خير، گفت: بايد به اصل اول، دوم وچهارم قانون اساسي برگرديم؛ چون نظام جمهوري اسلامي همانطور كه مشخص است مطابق قانون اساسي اين نظام مبتني بر جمهوري است چون بر پايه حق تعيين سرنوشت و اعمال آن توسط مردم از طريق انتخابات تعيين ميشود . اصل 56 قانون اساسي هم در عين حال كه ميگويد حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است هیچکس نمیتواند اینحق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد وملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید اعمال می کند. محمد نژاد عنوان كرد: پس ميتوان گفت جمهوريت شرط مهمي در نظام جمهوري اسلامي است و اسلاميت آن هم به اصل چهارم قانون اساسي مربوط ميشود كه کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد.این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگرحاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است. بنابراين جمهوريت و اسلاميت در مقابل هم نيستند و طبق قانون اساسي كه با خواست مردم ايران شكل گرفته اين دو مكمل هم هستند و در تضاد با هم نيستند . وي در پايان تصريح كرد: قانون اساسي تصريح دارد كه به بهانه استقلال كشور نميتواند آزاديهاي مصرح را كه در قانون اساسي به رسميت شناخته شده ازبين برد. يعني ما بخواهيم بهخاطر اسلاميت جمهوريت را خدشه دار كنيم يا بالعكس امكان پذير نيست . پس هيچ وقت اختيارات رئيسجمهور از طريق جمهوريت يا اسلاميت مسدود نخواهد شد. مشكل اين است كه قانون شرح وظايف در اين موارد را نداريم پس در كشورمان نيازمند يك قانون شفاف و كامل براي اختيارات رئيسجمهور هستيم .
ضرورت شفاف سازي در حدود اختيارات رئيسجمهور
براساس اين گزارش بايد توجه داشت كه نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردم سالار دینی، بعد از سپری کردن دوران استقرار و تثبیت خود، برای نیل به توسعه همه جانبه سیاسی، فضاهای مناسبی را برای حضور حداکثری مردم فراهم آورده است، كه پس از مقام رهبری رئیس جمهور عالیترین مقام رسمی کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سه گانه و ریاست قوهمجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط می شود، بر عهده دارد . هرچند حقوقدانان معتقدند قوانين كلي و بهدور از شفافيت، تفاسير و تعابير مختلفي را در رابطه با حدود اختيارات و وظايف روساي جمهور ايجاد كرده اند. بنابراين انتظار مي رود جامعه حقوقي براي شفافسازي قوانين و ارائه تفاسير درست و اصولي مبتني بر قانون اساسي و مباني شرعي و فقهي در اين زمينه گامي بردارند تا مسائل مربوط به تفكيك قوا در قانون اساسي با شفافيت بيشتري مورد توجه قرار گيرد.
179/