سارق سابقه‌دار با طلاهای دزدی داخل تونل مترو به دام افتاد

فرهاد تازه دستگیر شده؛ آن هم به اتهام سرقت. داخل مترو بود که شک مامور مخفی پلیس را برانگیخت و این آغاز یک تعقیب و گریز جنجالی آن هم داخل تونل مترو بود. فرهاد با سرعت در تاریکی تونل می‌دوید و هریک گامی که برمی‌داشت، از داخل کیسه‌اش انگشتر و گردنبند و گوشواره به بیرون …

فرهاد تازه دستگیر شده؛ آن هم به اتهام سرقت. داخل مترو بود که شک مامور مخفی پلیس را برانگیخت و این آغاز یک تعقیب و گریز جنجالی آن هم داخل تونل مترو بود. فرهاد با سرعت در تاریکی تونل می‌دوید و هریک گامی که برمی‌داشت، از داخل کیسه‌اش انگشتر و گردنبند و گوشواره به بیرون پرتاب می‌کرد. سایه مامور مترو لحظه‌ای از پشت سرش دور نمی‌شد. درنهایت ورود قطار به این تعقیب و گریز ١٥دقیقه‌ای خطرناک پایان داد. تعقیب و گریزی که باعث مجروح‌شدن متهم و مامور پلیس شد. پس از آن پسر جوان تحویل ماموران کلانتری ١٠٧ فلسطین و سپس ماموران پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران شد. فرهاد حالا در مقابل بازپرس ایزد موسی قاضی شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت نشسته و به سوالات او پاسخ می‌دهد. این مجرم درگفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» از جزییات ماجرای سرقت‌هایش می‌گوید:

چند ‌سال داری؟
١٨‌سال
کجا زندگی می‌کنی؟
در کرج زندگی می‌کنم.
چی شد که دستگیر شدی؟
داخل مترو بودم که در دام مامور مخفی مترو افتادم و دستگیر شدم.
به چه اتهامی؟
به اتهام سرقت.
از کجا سرقت کرده بودی؟
من و دوستم با هم به سرقت رفته بودیم. ساعتی قبل از دستگیری، به خانه‌ای درخیابان استاد معین رفتیم و آن‌جا را تخلیه کردیم. بعد از آن به متروی ایستگاه دروازه دولت رفتیم اما آن‌جا مامور پلیس به من مشکوک شد و چون طلاها پیش من بود، مجبور شدم فرار کنم.
چرا وارد تونل قطار شدی؟
در آن لحظه هیچ راه فراری نداشتم و تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که به داخل تونل بروم. برای همین روی ریل قطار پریدم، اما چند دقیقه بعد از این‌که وارد تونل شدم با قطار تصادف کردم و مجروح شدم.
با طلاهای سرقتی چکار کردی؟
همان لحظه هنگام فرار آنها را یکی‌یکی به داخل تونل انداختم تا وقتی دستگیر می‌شوم، چیزی همراهم نباشد. آن لحظه آن‌قدر ترسیده بودم که نمی‌دانستم باید چکار کنم.
هنگام دستگیری خودت تنها بودی؟
نه همدستم هم با من بود. ولی طلاها پیش من بود و همدستم توانست در آن شلوغی متواری شود، ولی من باید فکری به حال خودم می‌کردم. نمی‌دانم چه شد که در آن میان مامور مخفی مترو به من و دوستم مشکوک شده بود. شاید به‌ خاطر کیفم و طلاهایی که داخل آن بود، تصمیم گرفت ما را بازرسی کند. او اول به سراغ من آمد و خواست تا کیفم را به او نشان بدهم، ولی من باید فرار می‌کردم برای همین او هم به تعقیب من پرداخت.
نخستین‌بار بود که دست به سرقت می‌زدی؟
نه قبلا هم دزدی می‌کردم. چند سالی است که این‌کار را می‌کنم. اما این‌بار پس از آزادی از زندان توبه کرده بودم که باز هم دوستم وسوسه‌ام کرد.
یعنی باز هم به سراغ دزدی رفتی؟
تازه از زندان آزاد شده بودم که دوستم پیشنهاد داد همراه او به دزدی بروم، اما من قبول نکردم. با این‌حال او از من خواست که با هم به آن خانه برویم. وقتی رسیدیم من دم در منتظر ماندم و او از دیوار بالا رفت. بعد از آن از طریق بالکن وارد خانه شد و پس از گذشت چند دقیقه از خانه بیرون آمد. کلی طلا هم در دستانش بود که آنها را به من داد. او گفت این طلاها را برایش نگهدارم و بعد از آن با هم به مترو رفتیم، ولی من دستگیر شدم.
بعد از آزادی از زندان این نخستین‌بار بود که دزدی کردی؟
نه. پیش از آن هم یعنی چند ماه قبل با همدستی همین دوستم به نام خلیل اقدام به سرقت از خانه‌های غرب تهران می‌کردیم.
چرا دزدی را انتخاب کردی؟
بیکار بودم. پول نداشتم و نمی‌توانستم خرج خودم را تأمین کنم. چند‌ سال پیش بود که یک‌بار به پیشنهاد دوستم دست به سرقت زدم. بعد از آن به‌ خاطر پول خوبی که گیرم آمد، از این‌کار خوشم آمد و دیگر به یک دزد حرفه‌ای تبدیل شدم، اما الان پشیمانم. من اصلا نمی‌خواستم که دوباره به سمت دزدی بروم. این‌بار هم اصلا به آن خانه پا نگذاشتم و در این دزدی هیچ نقشی نداشتم.
همدستت هنوز دستگیر نشده؟
نه او دزدی کرد، ولی حالا من به دام افتاده‌ام حالا پا به فرار گذاشته است.
روی بدنت عکس دو گرگ را خالکوبی کردی، این‌کار دلیل خاصی دارد؟
این گرگ‌ها برای من معنای خاصی دارند. همیشه گرگ را دوست داشته‌ام و برای همین چند ‌سال پیش عکس این دو گرگ را روی بدنم خالکوبی کردم. من عکس دو گرگ را روی سینه‌ام خالکوبی کرده‌ام.

179/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا