زنان ایران، پیروز می شوند
روزبه کریمی، سبا حیدرخانی: اگر در تلگرام تان، گروه های سیاسی و خبری دارید حتما پیام هایی دریافت کرده اید مبنی بر این که گروهی زن تلاش می کنند تا «چهره مردانه مجلس» را تغییر دهند یا شاید شنیده باشید که زنان از احزاب اصلاح طلب خواسته اند در فهرست انتخاباتی نهایی شان، 30 درصد …
روزبه کریمی، سبا حیدرخانی: اگر در تلگرام تان، گروه های سیاسی و خبری دارید حتما پیام هایی دریافت کرده اید مبنی بر این که گروهی زن تلاش می کنند تا «چهره مردانه مجلس» را تغییر دهند یا شاید شنیده باشید که زنان از احزاب اصلاح طلب خواسته اند در فهرست انتخاباتی نهایی شان، 30 درصد را به زنان اختصاص دهند. شاید خیال کنید مثل همه انتخابات گذشته، یکی دو کمپین انتخاباتی برای گرم کردن تنور انتخابات، دست به کارهایی می زنند اما اگر به پیشنهاد ما لحظه ای از میدان سیاسی روزمره بالاتر بیایید و در طبقات بالاتر تاریخ و جغرافیای سیاسی جا بگیرید، متوجه می شوید زیر پوست شهر، خبرهایی است.
اگر از طبقات بالاتری به پایین بنگرید پیدا است که زنان سنگر به سنگر، سیاست را فتح کرده اند. تازه آن موقع معنای واقعی کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس» را درخواهید یافت.
ما معتقدیم زنان دهه هاست در پی آنند که سیاست را هم فتح کنند. حالا دیگر فاصله ای نمانده است. آنها همه موقعیت های اجتماعی را که آرزو داشتند، به طرق مختلف، تصرف کرده اند. راهی نمانده به آخرین مرتبه، به فتح سیاست.
در گزارشی که خواهید خواند، ما ضمن اشاره به فتوحات نسوان در ورزش و در خانواده و در پاتوق سازی، مفصلا نشان خواهیم داد زنان ایران چگونه در کمینند تا از پشت تعارفات و البته تعارضات چپ و راست، محافظه کاران و اصلاح طلبان، افراطیون و میانه روها، حامیان دولت حسن روحانی و مخالفانش، جنگ را به سود خویش مغلوبه کنند.
اگر کنار ما در طبقات تاریخ بایستید خواهید دید که می توان (و چه بسا باید) همه تحلیل ها درباره آرایش انتخابات مجلس دهم و آینده سیاست جناحی را به نفع این واقعیت کنار نهاد: «زنان سرانجام پیروز خواهند شد.»
وقتی روزنامه نگار ایرانی مقیم لندن، مسیح علی نژاد، یک صفحه فیس بوکی راه انداخت تا «آزادی» خواهی های «یواشکی» (خصوصا کشف حجاب های دور از دسترس پلیس) برخی زنان و دختران ایرانی داخل کشور را تصویر کند، شمار گمان بردندکه این نوع فعالیت، بیش از رادیکال است و مثلا واکنش هایی افراطی از مخالفان آزادی زن برمی انگیزد که شایداسیدپاشی به صورت دختران اصفهانی از آن زمره باشد اما خیلی زود تب تند اما یواشکی «حرکت رادیکال» جوجه اردک زشت (لقب محبت آمیزی که اهل مطبوعات برای علی نژاد به کار بردند) به عرق نشست. چرا؟
چون میلیون ها زن ایرانی هر روزه برای بهینه کردن سانت به سانت کوتاهی یا بلندی یا گشادی یا تنگی پوشش شان مشغولند، بدون اینکه سایر ابعاد زندگی شان را تعطیل کنند. زنان ایرانی، حتی برای حق انتخاب آزادانه سبک زندگی شان سیاست به خرج می دهند. حاضر نیستند بی خود و بی جهت برای تغییر هنجارهای چند هزارساله قانونی و عرفی، با هیولای موانع و مشکلات چشم در چشم بشوند، آنها تشخیص داده اند سبک زندگی را باید در خانه و خیابان زندگی کرد؛ زندگی محل مبارزه با پلیس نیست اما زنان برای اینکه به این نقطه برسند و در مبارزه بر سر سبک زندگی آزادانه و زندگی راحت تر|، سرد و کول برخورد کنند، راه دور و درازی را طی کرده اند.
فاطمه، فاطمه شد
انجمن های بیداری نسوان در عصر مشروطه، به تأسی از نهادی دفاع از حق آزادی زنان در فرنگ،تشکیل شد. این نهاد، خصوصا برای بهبود سطح سواد میان نسوان تلاش می کرد. مطالبه «زندگی راحت و آزادتر» (مشتمل بر سواد، سلامتی و آزادی تحرک اجتماعی)، پس از عصر مشروطه تا اواسط دهه 50، دستور کار انحصاری فعالان حقوق زنان، چه فرح و اشرف پهلوی در دربار و چه مریم فیروز در حزب توده بود.
تلاش برای بهتر زنده ماندن زن بود. از بطن این مطالبه، زن حزبی، زن وکیل و زن وزیر هم متولد شد اما هیچ گاه در خرمن عامه زنان ایران درنگرفت: وضع مردان در آموزش عالی و عمومی، اشتغال و سیاست البته که بهتر بود.
تحقق مطالبه زندگی آزاد و مرفه برای زن ایران، به جای تلاش برای بهبود کیفیت زنده ماندن، تنها زمانی محقق شد که زنان موفق شدند حق بر مرگ را به دست آورند: زمانی که علی شریعتی فاطمه، فاطمه را نوشت و دختران مجاهد و چریکی پرورش یافتند که به جنگ ساواک می رفتند تا زندانی، شکنجه و بلکه کشته شوند. قمار بر سر زندگی، زندگی مناسب و آزاد را برای زنان ایرانی تثبیت کرد.
زن ایرانی پس از انقلاب علیه شاه، به دانشگاه، ادارات و کارخانه جات و حتی ورزش و هنر هجوم برد و به تدریج آمارها را به سود خویش تغییر داد. زن ایرانی، پس از انقلاب وزیر نشده اما حق بر طلاق را از مقرراتی صوری در قانون «حمایت از خانواده» – قانونی حامی زن و محصول فعالیت های زنان حکومتی – به اصلی بدل کرده که دختران خاندان های سنتی نیز دست کم درباره آن حرف می زنند.
گل های داوودی
دختران زینب، واحد خواهران کمیته های انقلاب اسلامی بود. کمیته ها، واحدهای شبه نظامی برای دفاع از انقلاب و حفظ امنیت بودند که بعدها در تلفیق با چند نیروی دیگر، نیروی انتظامی را تشکیل دادند. دختران زینب و واحدهای بسیج خواهران، اسلحه ای را که زن انقلابی دهه 50 در دست گرفته بود حفظ کرده اند. اگرچه خاطره برخوردهای فرهنگی و عقیدتی زنان کمیته با دختران دهه 60، خاطره چندان خوبی از آنان در ذهن طبقه متوسط باقی نگذاشته است ولی حتی همین توان بر عهده گرفتن یک نقش سخت و چه بسا منفی، جایگاه زنان را در ایدئولوژی اسلامی و انقلابی، به عنوان عناصری که الزاما نباید خانه نشین باشند، تحکیم کرد.
اسلام سنت گرایان، زن را خادم خانه می خواست ولی اسلام امام (ره)، زن را عاملی اجتماعی برمی شمرد. البته میان زنان انقلابی حاضر در صحنه و بخش عمده ای از زنان ایرانی قرابتی برقرار نبود. مثلا طبقه متوسط همچنان از کاراکتر زن فیلم عاشقانه «گل های داوودی» استقبال می کند؛ کاراکتر محبوبی که هنوز به اسطوره عشق و خانواده عاشقانه، وفادار است. زن سینمای ایران اگر در دهه 60 به هیات زن انقلابی درمی آمد، شعارزده می شد و از چشم می افتاد.
مادر دوم خرداد
در سال 1367، جنگ ایران و عراق، خاتمه یافت. یک سال بعد هم دولت علی اکبر هاشمی رفسنجانی با وعده توسعه اقتصادی و درهای باز، تشکیل شد. دهه 60 برای ابراز زنانگی در سینما و تلویزیون یک سراشیبی بود: رو به غیبت عشق و زن. اما وزارت ارشاد رییس دولت اصلاحات، در دولت هاشمی، اجازه داد هم پای عشق به تصویر سینما باز شود و هم زن ابراز وجود کند؛ مخملباف، فیلمساز متعهد، پس از «عروسی خوبان»، در نقد آثار جنگ، فیلم های عاشقانه ساخت که اگرچه توقیف شد ولی ناقوس مرگ سینمای دلخواه دست راستی ها را نواخت.
داریوش مهرجویی هم به تصریح از عشق مرد و زن فیلم ساخت. فیلمسازان فرصت یافتند هم نشان دهند بین زن و مرد ایرانی در خانواده چشم و ابرویی رد و بدل می شود و البته چون زن دیگر فرمان پذیر یا نظر کرده کسی نیست بلکه عاشق یا زنی است هم اندازه مرد یا شوهرش، همان خانواده محل کشمکش های روحی و جسمانی است.
سر و کله جوان اول های سینمایی پیدا شد: دختران، به ابوالفضل پورعربِ «عروس» (ساخته بهروز افخمی) ابراز علاقه می کردند و در عین حال «نیکی کریمی» متقدم با عروس و سارا چهره برافروخت. در چهره و بدن او کاراکتر زن عاشق جدید، جلوه بیشتری داشت.
زنِ پایان دهه 60 و اوایل دهه 70، مانتوهای رنگی پوشید یا زیر چادر، روسری اش را گل دار و متفاوت بست. درست مثل کاری که فائزه هاشمی، دختر ارشد رییس جمهور وقت، می کرد. او پس از فترتی، بیش از یک دهه، توانست کاراکتر سیاسی زنِ فعال حامی حقوق زنان طبقه متوسط را احیا کند. او درست مثل فرح دیبا، و البته با ادبیاتی سنتی تر، از ورزش زنان، خصوصا دوچرخه سواری زنان و سبک زندگی رنگارنگ تری دفاع می کرد.
در انتخابات مجلس پنجم، طبقه متوسط پیام ارسالی فائزه شهرداری تهران (همشهری) و برنامه های اقتصادی دولت هاشمی را در انتخابات مجلس پنجم با رأی بالا به فائزه (در رقابت با اکبر ناطق نوری، نماد راست گراها) پاسخ گفت. مردم در انتخابات مجلس، بالاترین نصاب شرکت در انتخابات مجلس را ثبت کردند.
پیروزی رییس دولت اصلاحات بر اکبر ناطق نوری در سال 76، یک بار در سال 74 رخ داده بود. یعنی بیش از یک سال قبل از 76، لااقل مردم تهران از تحولات آتی خبر دادند. یک زن را که بر سر نو شدن جامعه با سنتی ها و افراطیون راست (من جمله انصار) در افتاده بود و می گفت برای رسیدگی به مسائل سیاسی روز جامعه، مسائل زنان و اوضاع ورزش به مجلس می رود، انتخاب کردند.
در دوره جدید حتی ابراهیم حاتمی کیا، سینماگر جبهه و جنگ، با «از کرخه تا راین»، به نقد معضلات بازماندگان جنگ دست زد و مهرجویی با پری به انتقاد از ظاهرگرایی مذهبی پرداخت و رخشان بنی اعتماد، فیلم جسورانه «روسری آبی» را ساخت. اما جوان اول های جدیدی جای پورعرب را گرفتند؛ شاگردان مهران مدیری در برنامه تلویزیونی «ساعت خوش»؛ رادش، اسدی و … دختران نوجوان برای آنها نامه نوشته بودند. حالا مد روز رفتار کردن و تیپ زدن، در میان ستاره های هنری جدی شده بود.
فرزند خصال خویشتن باش!
رسم است که نقطه جدال اصلی راست و چپ را در دهه 70 بر سر جامعه تازه، خرداد 76 می نویسند ولی پیروزی رییس دولت اصلاحات محصول ارزش هایی بود که تحرکات زنان دامن زده بود: زیبایی. کمپین رییس دولت اصلاحات بر خوش تیپی و به روز بودن سکناتش تاکید زیادی داشت.. گویی صاحبان برند رییس دولت اصلاحات می دانستند که زنان، نبض سیاست را گرفته اند و جامعه زیباپسند است.
رییس دولت اصلاحات تلویحا در گفتگو با «روز هفتم»، ویژه نامه آخر هفته همشهری، وعده داد اگر پیروز شود، زنان می توانند وزیر شوند. مشخص بود که زنان چه اندازه فضای سیاسی را در سطح رسمی و غیررسمی متاثر کرده اند. معصومه ابتکار، تنها زن دولت رییس دولت اصلاحات ، وزیر نشد ولی در اولین انتخابات شوراهای شهر و روستا و ششمین مجلس، پرده های سنت مردانه انتخابات یکی از پی دیگری دریده شد؛ زنان نامزد از جذبه زنانه شان بهره بردند، هر چند آن زمان، این واقعیت همچون اتهامی علیه آنها ایراد می شد و آنان هم منکر می شدند که به چنین عنصری دل بسته اند اما اوضاع آشکارا عوض شده بود.
همکلاسی من سال اول دبیرستان، متاسف بود که اراکی ها، در انتخابات مجلس پنجم یک زن را به دور دوم انتخابات فرستادند ولی در انتخابات مجلس ششم، پوستر یک زن روزنامه نگار اصلاح طلب که عشوه واضحی خرج کرده بود، دست به دست شد و بی آن که در فهرستی باشد، رأی وی را تا حد شگفتی، بالا برد.
یکی از بسترهای سیاست در عصر اصلاحات اول، از جمله برآمدن پرخروش جنبش دانشجویی است. آرام آرام دختران در تشکیلات جنبش دانشجویی رشد کردند، چندان که فاطمه حقیقت جو، از دفتر تحکیم وحدت به نمایندگی مردم تهران در مجلس شش برگزیده شد.
سینمای ایران هم روایت گر داستان دخترانی شده بود که پوسته خانواده سنتی را می شکستند؛ شده حتی به فرار. «دختری با کفش های کتانی» یا «زیر پوست شهر» مثلا نشان می دادند که دختر متولد دهه 60، قصد دارد از خانه بیرون بیاید ولی با شهری از ارزش های گذشته روبروست. این دختران نسل جدید، همچنین می کوشیدند درباره سیاست و فرهنگ نظر بدهند و حتی کار سیاسی بکنند. روایت عشق در این فیلم ها، چندین گام از عشق های عرفانی و زن و شوهری اوایل دهه 70، جلوتر آمده بودند: به دگم های سنتی علیه رابطه آزاد دختران و پسران جوان نقد داشتند.
پگاه آهنگرانی، باران کوثری و ترانه علیدوستی، در نخستین سال های بازیگری شان، آرام آرام جای زنان اول سینمای ایران را گرفتند. حالا حتی کاراکتر نیکی کریمی هم در «دو زن» تهمینه میلانی، مجبور است از عشق و مسائل حادتر سیاسی بازی کند اما ظهور تهمینه میلانی، از تغییر فصل خبر می داد.
میلانی فاش می گفت یک فیلمساز فمنیست است. حالا که راهبران سیاست و فرهنگ فهمیده بودند، جمیع زنان، مشتریان گسترده ای هستند، کم کم، توصیف و تفسیر مشکلات زنان از دریچه طرفداری از زنان، به سینمای ایران وارد شد.
جوان اول سینمای ایران در این روزها، هم چهره ای به جدیت رضا فروتن، و هم جوان فان و خوش قیافه ای مثل امین حیایی، بهرام رادان و رضا گلزار. این چهره های اخیر، بیشتر در فیلم های بدنه سینما حاضر بودند. ظهور آنان نشان می داد، دختران جوان به واقع از خانه بیرون زده اند و تیپ شادتری می جویند. اما فروتن، درست در همان فیلم هایی بازی می کرد که فمنیستی محسوب می شدند: دو زن؛ قرمز و … دختر و زن ایرانی، در عرصه اجتماع، از مسئله وزیر یا وکیل شدن، متوجه حقوق و موانع قانونی و عرفی می شدند که آنها را از آزادی بازمی داشت. خصوصا، سرکوب جنبش دانشجویی در تیر 78 و ناامیدی محسوس از سیاست، سرها را برگردند.
اگر فائزه هاشمی، یک چهره سیاسی در اوایل دهه 70، اصرار داشت زنان باید بتوانند ورزش کنند و سالم باشند، تهمینه میلانی و یکی دو چهره هنری، دنبال حقوق دیگری از حقوق زندگی زنان بودند: مثلا حق انتخاب آزادانه شوهر، طلاق، حضانت و … میلانی از ستم ها علیه زن حرف می زد و البته نسبت به فائزه، گفتار خشمگین تری را نمایندگی می کرد.
فائزه به سبب آن که در انتخابات مجلس ششم، کوشید شخصیت پدرش را بر خویش مقدم دارد، به آسانی از راهیابی به مجلس بازماند، او با هواداری طبقه متوسط به مجلس رفته و با دلخوری آنان از مجلس بیرون شد.
کتاب بخوان!
روز گرداندن از سیاست و باب شدن فمنیسم فرهنگی و اجتماعی، ناگهان، جنبش زنان را متوجه تئوری های فمنیستی کرد. همین جا شکارگاه زنان مترجم و شارح فمنیستی بود که غالبا سکولار بودند. نوشین احمدی خراسانی، منیژه نجم عراقی، شادی صدر و … کتب و مقالات فمنیستی را برای دانشجویان و فعالان زن تدارک می دیدند.
با انتخاب مجدد رییس دولت اصلاحات به ریاست جمهوری و تغییر مسیر دولت وی از اصلاحات سیاسی به توسعه اقتصادی، از جذابیت های سیاست روز کاسته شد و فمنیسم حتی دنیای سینمایی را درنوردید: زندان زنان یا کاغذ بی خط محصول همین دوران است؛ فیلم هایی که نه درباره حقوق و مشکلات عامه زنان جامعه که محصول دقت در ابعاد خاص تری از زندگی زنان بود. البته گمان مبرید که زنان سیاست را فروهشته بودند بلکه آن تشکیلات و نهادهای غیردولتی که امروزه زیر عنوان کلی جنبش زنان خوانده می شود، محصول استقلال فعالان زن از گفتمان اصلاحات و نقل مکان به سازماندهی جنبشی بود. فعالان زن در سال 84، و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از چنان اعتماد به نفسی برخوردارند که تجمعی برای اشاره به حقوق و مطالبات خاص زنان در سردر دانشگاه تهران برگزار کردند که با برخورد انتظامی پراکنده شد.
زنان فریاد می زنند!
اصلاح طلبان خصوصا از سال 79 تا 84، همواره از جنبش های اجتماعی می خواستند که مطالبات خارج از چارچوب قانونی و عرفی موجود را برجسته نکنند تا از سوی دشمنان اصلاحات و دست راستی ها، بهانه حمله به اصلاحات قرار نگیرد. این درخواست محافظه کارانه پس از خرداد 76، البته منتفی شد. و دولت جدید راستگرا، از جمله با جنبش زنانی مواجه شد که از دانشگاه تا میان روشنفکران و حتی رسانه ها و مردم عادی، تشکیلاتش را گسترده است و آماده است راهش را ادامه دهد.
«کمپین یک میلیون امضا»، از سوی جمعی از گرایش های مختلف فمنیستی و حتی اصلاح- طلبان تشکیل شده بود تا برای درخواست تغییر قانون های تبعیض آمیز جنسیتی یک میلیون امضا جمع کنند.ب اری، این فعالیت به سرانجام نرسید ولی نشان از آن داشت که فعالان زن، از شیوه پرنشاط دهه 70، به گفتمان پیچیده حقوقی روی آورده اند. این شگرد و شمایل تازه، البته هزینه های زیادی روی دست فعالیت های سیاسی و اجتماعی زنان قرار داد و کمپین یک میلیون امضا به بهانه نداشتن مجوز قانونی با برخورد قضایی شدیدی مواجه شد.
البته که مشخص بود که زنان فعال، خواسته هایی سیاسی چون وزیر و وکیل شدن را به نفع فعالیت سیاسی برای مطالبات مشخص قانونی فراموش کرده اند. چندین تجمع و میتینگ سیاسی در خیابان های اصلی تهران، در حمایت از حقوق زنان و توسط تشکیلات جنبش زنان برگزار شد ولی بیش از هر چیز جنبه نمادین پیدا کرده بود.
وضع خرابه؛ می فهمی؟!
خیلی زود، همه جنبش های اجتماعی متوجه شدند دولت محمود احمدی نژاد، ضمن رویکرد امنیتی با فعالیت های سیاسی و مدنی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی را نیز با بی کفایتی، بیمار کرده است. حتی برخی در دولت نهم می کوشیدند دستاوردهای عادی زنان مثل اشتغال را به اسم کاستن از ساعت کار زنان به نفع خانه و خانواده یا حق تحصیل را به نام نزدیکتر دختران به محل زندگی شان، پس بگیرند. خلاصه وضع خراب بود.
حالا سینماگران زن، از جمله رخشان بنی اعتماد، «خون بازی» را می ساخت که اشاره ای بود به وضع خطرناک اعتیاد میان جوانان و خانواده ها. اصغر فرهادی، چهارشنبه سوری را می سازد تا به بحران اخلاقی جامعه اشاره کند؛ تهمینه میلانی، منادی سینمای فمنیستی، اعلان «آتش بس» می کند، و تذکر می دهد که جامعه مشکل روانشناسانه دارد و با «سوپراستار» یا «تسویه حساب» خواستار اصلاح اخلاق جنسی جامعه می شود.
چنین دغدغه هایی در آستانه انتخابات 88، برای اولین بار زنان اصلاح طلب و حتی اصولگرایان میانه رو متدین را کنار زنان سکولار نشاند و از این پیوند، «جمع هم گرایی زنان» پدیدار شد. همه نامزدهای انتخابات مزبور، لازم دیدند زنان شان را در مرحله مبارزات و تبلیغات همراه کنند و در دیدارهای چند ساعته حضوری به این کمپین جدید زنان، قول دهند پیگیر تصویب کنوانسیون رفع و منع تبعیض علیه زنان باشند. سندی جهانی و جامع برای اصلاحات ساختاری به سود زنان که حتی احتمال پذیرش آن هم هماره، مخالفت خشن سنت گرایان و افراطیون را همراه داشته است، اما حالا جز موسوی و کروبی، نامزدهای جناح چپ، محسن رضایی، نامزد جناح دیگر هم لازم دید با این جمع دیدار کند. چرا؟ چون حالا می دانستند که جنبش زنان امکان بسیج عمومی دارد و تکریم زنان در مبارزات و تبلیغات، پیام مساعدی است برای طبقه متوسط.
وااسفا!
تابستان داغ 88، پاییز طولانی و سرانجام دی ماه عجیب این سال، از جمله به برخوردهای امنیتی با انواع و اقسام نهادها و تشکیلات جنبشی ساخته شده در یک دهه پیش از آن، منجر شد. فعالان زن، بسیاری از جنبش های مختلف و احزاب متفاوت، به زندان رفتند.
دو سه زن و دختر، در اعتراضات خیابانی، جان باختند. تحت عنوان جنبش زنان خبری نبود ولی به گواهی رسانه ها و تحلیگران، شمار زنانی که در جانب اصلاح طلب وقایع سیاسی سال 88 فعال بودند، چشمگیر بود. یک بار دیگر زنان، برای مسائلی عام تر از مطالبات خودشان، با مردان در صدمه دیدن یا زندان رفتن، برابر بودند اما یک سال بعد، تب مجادلات 88 خوابید. طبقه متوسط میل داشت استراحت کند. سینما، خصوصا با اصغر فرهادی و پیروان و مقلدان وی پر شد از اشاره به شکستن مرزهای اخلاقی خانواده و تکثیر خیانت.
اما ناگهان از جایی که فکرش را نمی کردیم، سیاست زنانه بازگشت: از روزهای چینش کابینه محمود احمدی نزاد. او علی رغم مخالفت سنت گرایانه و طرفداران دست راستی اش، اصرار داشت که یک یا دو زن اصول گرا در دولت وزیر باشند. او هم می دانست که افکار عمومی طبقه متوسط را می توان با درگیری در سیاست زنانه تحریک کرد. اما، سیاست زنانه مثل سیاست سایر جنبش های اجتماعی به بازاندیشی رو آورد که آیا برای تحقق حقوق و آزادی ها باید به مصاف نهادهای حاکمیت رفت و اصلا توان آن هست یا نه؟ چرا نکوشیم حقوق مزبور را بی سر و صدا، در زندگی مان وارد کنیم؟
جامعه زنان آرام آرام معیارهای حجاب و پوشش دلخواهش را به دولت ها و جامعه مردان تحمیل کرده است و جامعه مردان، حتی در سطح برنامه 90، را به تضییقاتی چون منع ورودشان به ورزشگاه ها حساس کرده است و …
عقل زنان زودتر روییده است
زنان اصلاح طلب و میانه رو در فاصله سال های 88 تا 92، کمتر از مردان این جماعت، با برخوردهای سنگین امنیتی و قضایی مواجه شده بودند. حالا آنان می دانند لازم نیست برای سوار شدن بر دوچرخه یا ورزش کردن حتما درگیر شوند یا نماینده هایشان را با این درخواست ها به مجلس بفرستند.
حال فائزه هاشمی که زمانی اصرار داشت ورزش زنان را رسمیت بخشد، این حوزه را به زندگی و فرهنگ واسپرده اند و برای فعالیت سیاسی آماده می شوند. آنها حالا نه برای اصلاح طلبان بلکه برای خودشان، دنبال سهمیه سیاسی هستند. شاید از همین رو بود که از نخستین احزاب اصلاح طلب که پس از پیروزی روحانی راه افتاد، احزابی زنانه بود مثل جمعیت زنان مسلمان نواندیش؛ اتفاقا هسته های اصلی این تشکل ها، مشتمل است بر زنانی که پیش تر از اعضای احزاب اصلاح طلب بودند اما حالا حزبی زنانه برپا داشته اند.
استقلال آنها البته تحت عنوان جنبش زنان و برای دنبال کردن مطالبات فرهنگی و اجتماعی نیست (راه پرهزینه و حساسیت برانگیزی که در دهه 80 رفتند) بلکه کنشی سیاسی است. آنقدر سیاسی و بالغ که می دانند اگر زنی زیباست و به خاطر زیبایی رأی بیاورد یا انتخاب بشود، از یک امکان بالقوه بهره برده و جایی برای احساس گناه نیست. شک نداریم جامعه کمتر از هر جناح و جریانی از زنان بدقولی و مدیریت ناکارآمد دیده است و آنها همه پله ها را برای فتح عرصه سیاست، طی کرده اند.
نقشه گنج های قبلی
زنان چگونه در دهه های اخیر جز سیاست سایر عرصه های جامعه را تصرف کرده اند
بازار خرید
به نظر می رسد نظام تولید کالا در داخل، بخش عمده ای از برنامه ریزی های خود را بر اساس انتخاب گری زنان تنظیم می کند. زنان در ذائقه سازی و مدیریت ذائقه نیز، جامعه هدف اصلی تولیدکنندگان را تشکیل می دهند. نمونه نزدیک و ملموس این موضوع را می توان در رابطه فروشندگان و خریداران متروی تهران دید.
تقریبا هم زمان با راه اندازی متروی تهران، پدیده جدیدی به اسم فروشندگان مترویی متولد شد. فروشندگانی که به تدریج یاد گرفتند نیازسنجی کنند. مشتری هایشان را تشخیص دهند و حتی برای کالاهای جدیدشان نیازهایی را در مشتریان ایجاد کنند. هر چند به نظر می رسد در این زمینه آماری تهیه نشده باشد اما شواهد و گفتگوهای رسانه ها با آنها نشان می دهد حجم بسیاری از کالاهای عرضه شده در متروی تهران، بر اساس خواست و سلیقه مشتریان زن تهیه می شود؛ از مواد خوراکی گرفته تا لوازم آرایشی و پوشک و لوازم خانه، اغلب متناسب با نقش مدیریتی بیشتر زنان در کالاهای مصرفی خانواده در این بازارهای متحرک زیرزمینی عرضه می شوند.
دانشگاه – آموزش
خیز برداشتن دختران برای جبران شکاف های جنسیتی در چند سال اخیر تشدید شده است که مهمترین بُعد آن در آموزش است. عباس عبدی در کتاب جامعه شناسی خانوده در ایران، از نسبت حضور دختران به پسران در کنکور سراسری می گوید که در سال 1392 حدود 60 درصد بوده است. به گفته او این نسبت در تعداد دانشجویان هم به نفع زنان تغییر کرده است.
شکاف تحصیلی میان زن و مرد به ویژه طی دهه گذشته به شدت کاهش یافته. حضور زنان در آموزش عالی در دو دهه گذشته نشان می دهد در مقطع کارشناسی ارشد در سال 1390 نسبت به سال 1371 حدود 31.5 درصد و در مقطع دکترای تخصصی 9.5 درصد افزایش داشته است.
اگر تا دو دهه اخیر، مخالفت عمده عموم مردم با تحصیل دختران در دانشگاه به دلایلی مانند نبودن تفکیک جنسیتی در دانشگاهای تلقی برخی از خانواده های سنتی مبنی بر بروز فساد و … بود،مخالفان امروزی حضور دختران در دانشگاه می گویند حضور دختران در این عرصه، جا را برای تحصیل پسران و در نتیجه آن حضور پسران در فضاهای شغلی تنگ کرده است؛ چرا که آنها رأس خانواده را مردها می دانند و موقعیت شغلی برای مرد را واجب تر از زن می دانند.
ورزش و هنر
ورزش و هنر عرصه های دیگری برای اثبات توانایی زنان بودند؛ زنان طی دو دهه اخیر توانسته اند در این دو عرصه پیشرفت های قابل توجهی را به دست بیاورند. شاید بتوان نقش محوری و مهمی که ورزش و هنر در پیشرفت های فردی و ملی دارد از دلایل این پیشرفت ها ذکر کرد. به طور مثال، طبق یک پژوهش ملی در سال 1381، تعداد مربیان زن در سال 1372، سه هزار و 271 نفر بوده که در سال 1382 با افزایش 1000 درصدی، به 32هزار و 466 نفر در رشته های مختلف رسیده است.
973 داور زن هم در رشته های مختلف ورزشی در سال 1372 به کار مشغول بودند که پس از یازده سال یعنی در سال 1382، 16 هزار و 489 داور زن برای امر قضاوت در رشته های مختلف ورزشی، تربیت شده اند.
ورزش و هنر، از پدیده ای اشرافی در سال های پس از جنگ که تنها به طبقه های خاصی از جامعه تعلق داشت، تبدیل به یک خواست و فعالیت عمومی برای زنان شده است. اگر روزگاری، دیدی منفی نسبت به زنان فعال در رشته های ورزشی و هنری وجود داشت، امروز زنان توانسته اند تایید و همدلی جامعه را با خود داشته باشند. از نمونه های اخیر، می توان حمایت مردمی از حضور زنان در ورزشگاه ها و نیز همدلی عمومی با «نیلوفر اردلان» ملی پوش و فوتسال بانوان که به دلیل مخالفت شوهرش فرصت حضور در رقابتی جهانی را از دست داد، نام برد.
اشتغال
اشتغال برای زنان پس از دوره جنگ هشت ساله، تنها برای کسب درآمد نبود؛ شغل موجب مشارکتو حضور اجتماعی زنان می شد، هر چند این مشارکت با تحمل برخی مصائب نیز همراه بود. در حالی که امروز، اشتغال دلایل اقتصادی پیدا کرده و به عنوان وسیله ای برای استقلال مالی زنان به شمار می رود.
طبق آمارها، هر چند پس از انقلاب اسلامی، اشتغال زنان با کاهش روبرو شده اما از دهه هفتاد به بعد مجددا شاهد افزایش این نسبت بوده ایم. البته طی سال های اخیر، به دلیل سیاست های دولت نهم و دهم و نیز پرداختی یارانه ها، اشتغال زنان به ویژه زنان روستایی کمتر شده است. طبق آماری که عباس عبدی در کتاب جامعه شناسی خانواده در ایران از آن یاد می کند، اشتغال زنان شهری در کل کشور از 11.3 درصد سال 1355 و 10.6 درصد در سال 1365، به 12.3 درصد در سال 1390 رسیده است. پس از کاهش کمی در اشتغال زنان پس از انقلاب، شاهد افزایش آن در مشاغل کیفی تر مثل آموزش و بهداشت و در قالب های بادوام تر مثل استخدام و حقوق بگیری و با استفاده بیشتر از نیروی زنان تحصیلکرده بودیم.
ساختار اشتغال در ایران برای زنان در حال تغییر است. عبدی در جایی دیگر می گوید درصد بیکاری زنان 20 تا 24 ساله شهری در سال 1391 حدود 50 درصد است که نشانگر تقاضای بالای شغلی آنان است. اکثر زنان متقاضی دارای تحصیلات کافی هستند که وارد ساختار مدرن شغلی می شوند. مجموعه این مسائل موجب افزایش قدرت اقتصادی زنان در نتیجه قدرت چانه زنی و به توازن رسیدن در ساختار خانواده می شود.
پاتوق
مطالعات نشان می دهد تا یک دهه پیش، فضاها و پاتوق های شهری اغلب در خدمت رفع نیاز به فراغت مردان بوده و زنان به راحتی مردان در استفاده از فضاهای عمومی شهری لذت نمی بردند. «مناسب سازی فضای شهری برای زنان در زندگی روزمره» موضوع یک پایان نامه کارشناسی ارشد در سال 1388 در دانشگاه علوم تحقیقات تهران است که محدودیت های مثر بر استفاده زنان از فضای عمومی را مورد مطالعه قرار داده و آنهارا شامل این موارد دانسته است: محدودیت منابع مالی، احساسات منفی مثل ترس و استرس، مسئولیت های بازدارنده مانند کارهای خانه و مراقبت از کودکان، شرایط و هنجارهای اجتماعی و جنسیتی محدودکننده مانند این که زن باید رفتاری خانم وار داشته باشد.
در طول نزدیک به یک دهه اخیر، نیاز و مطالبه زنان، باعث به وجود آمدن فضاهای شهری عمومی و نیمه عمومی مانند ورزشگاه ها، کافه ها و پاتوق هایی برای گذراندن آزادانه و رها از قید اوقات فراغت شده است که امکان استفاده آنها را در ساعات مختلف شبانه روز فراهم می کند و محیط هایی مردانه مثل قلیان کده ها را به حاشیه می راند؛ چیزی در حد پدیده های جالب و نادر شهر.
خانه و خانواده
نقش های جنسیتی از همان تولد و پس از نام گذاری برای دختران تعریف می شود. می گویند خانواده و محیط با قرار دادن بازی های مخصوص و دخترانه، دختران را بیشتر در نقش خانه داری، مادری و عاطفی آموزش می دهند. هر چند این القای نقش در متون آموزشی نیز انجام می گیرد اما جایگاه زنان در جامعه و خانواده از نظر ایفای نقش دچار تحول شده است. اگر تا دو دهه پیش زنان در خانه و خانواده سلطه پذیر بوده و نقش های تعریف شده ای داشتتند که جایگاه آنها را حتی به کارگران بدون مزد تنزل می داد، امروز این دیدگاه کمرنگ تر شده است و برخی زنان توانسته اند نگاه عرفی و سنتی منفی نسبت به خود را تغییر دهند تا جایگاه و نقشی مستقل برای خود به دست بیاورند.
«عباس عبدی» در کتاب «جامعه شناسی خانواده در ایران» می نویسد از منظر کیفیت روابط میان اعضای خانواده می توان گفت که این روابط دموکراتیک تر شده و به مرور زمان گفتگو جانشین سلطه و اقتدار پدر شده است. در پیمایشی که از سوی دفتر مطالعات فرهنگی – اجتماعی شهر تهران در سال 1390 انجام گرفته، تنها 20 درصد خانوارهای تهرانی گفته اند که تصمیم گیر اصلی در خانواده شان پدر است و 75 درصد آنان تصمیمات را مشارکتی اعلام کرده اند. نظرسنجی دیگری هم که در میان دانشجویان انجام شده، نشان می دهد این قشر نگاه جدیدتری نسبت به نظام تصمیم گیری در خانواده داشته اند؛ طبق آمارگیری که از دانشجویان در سال 1382 انجام شد، 93 درصد آنها تصمیم گیری در مورد بچه دار شدن، 81 درصدشان در خصوص دکوراسیون منزل و 73 درصدشان تعیین بودجه و مخارج خانواده را امری مشترک بین زن و مرد معرفی کرده اند.
در موضوع خشونت علیه زنان نیز عباس عبدی از پژوهشی در سال 1380 یاد می کند که نشان می دهد بالا رفتن سطح تحصیلات زنان و نیز اشتغال آنان موجب واکنش و حساسیت بیشتر زنان در برابر خشونت می شود. طبق این پژوهش، نیمی از زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهزیستی درتهران برای حل مسئله خشونت همسرانشان، دارای سطح تحصیلی دیپلم و بالاتر بوده اند.