گذر از سياست خا تو ني به مشار كت زنانه
گلاره كلانتري: حرفهايي كه از جنس مردانه است و ميخواهند نوع نگاه مردانه در سطح جامعه را تغيير دهند و در برخي از مشاغل كه زنان اجازه ورود ندارند حضور داشته باشند.ديگر حضور زنان در محيط دانشگاه آنها را راضي نميكند بلكه نياز دارند در مناصبي حضور داشته باشند كه در جامعه مختص به مردان …
گلاره كلانتري: حرفهايي كه از جنس مردانه است و ميخواهند نوع نگاه مردانه در سطح جامعه را تغيير دهند و در برخي از مشاغل كه زنان اجازه ورود ندارند حضور داشته باشند.ديگر حضور زنان در محيط دانشگاه آنها را راضي نميكند بلكه نياز دارند در مناصبي حضور داشته باشند كه در جامعه مختص به مردان است.آنها ميخواهند تقسيم بنديها و مرزبنديهايي كه در زمينه برخي از مشاغل شده را بشكنند و وارد شغلهاي حساس كشور شوند. اين زنان فعال ميخواهند به اين مناصب راه يابند تا عملكرد متفاوتي نسبت به مردان از خودشان ارائه دهند.زنان ميخواهند خودشان را به جامعه مردانه اثبات نمایند رئيس انجمن جامعه شناسان ايران و استاد دانشگاه علامه اميني،درباره حضور زنان در عرصه قضاوت ميگويد:« جامعه نياز به تحول جديدي دارد كه زنان در برخي از مشاغل مهم حضور داشته باشند چرا كه در شرايط كنوني كه قرار داریم،جامعه با نگاه عدالت محور اداره ميشود در صورتي كه به نوعي ديگر از نگاه مراقبت نیز در جامعه نياز منديم.نگاه عدالت و نگاه مراقبت بايد در كنار يكديگر باشند.نگاه مردان در جامعه عدالت گونه است و زنان به مسائل پيرامون خود نگاه مراقبت دارند بنابراين در محاكمه قضايي هم اين دو نگاه وجود داشته باشد در صورتي كه در شرايط حاضر در قوه قضائيه براي حكم صادر كردن فقط رويكرد عدالتي است اما مجرم گاهي اوقات نياز دارد كه احساس كند حتي با وجود ارتكاب جرم بخشيده ميشود.بنابراين حضور زنان در عرصه قضاوت ميتواند تاثيرگذار باشد.» .«محمدامين قانعي راد» در گفت و گو با«قانون» در زمينه چرايي حضور زنان در عرصه جامعه بهويژه عرصه قضاوت سخن گفته كه در جامعه به دليل وجود نگاه عقلانيت ابزاري كژديسه يا همان كاركردنادرست مردان حضور زنان بيش از پيش در عرصه قضاوت احساس ميشود.
چرا اينقدر تمايل داريد زنان همانند مردان در جامعه حضور داشته باشند و براي اين مهم تلاش هم ميكنيد؟
انسان با يك دوگانگي زن و مرد مواجه است كه ميان آنها تفاوت به وجود آورده درصورتي كه در برخي موارد با يكديگر پيوند ميخورند و توجه كردن به دو بعد زن و مرد باعث ميشود دستيابي به انسان برايمان آسان شود، بنابراين به جاي دست يافتن به شناخت انسان، اگر هر مسير ديگري را طي كنيم،به ايده انسانيت پشت كرده و ايده انسان را ناديده گرفته ايم.فمنيستها به سرنوشت زنان توجه داشتند.آنها به اين موضوع تاكيد دارند كه زنان به موجودات حاشيه نشين اجتماع تبديل شده اند لذا همين مكتب بود كه ذهن ما را نسبت به بخش مغفول مانده از انسانيت معطوف كرد. اين بخش مغفول مانده همان زنان هستند كه در طول تاريخ هيچگاه نتوانسته اند براي خودشان تصميم گيري كنند،زنان در سياست،فرهنگ و اقتصاد كشورشان نقشي را ايفا نكردند بنابراين يكي از دستاوردهاي فمنيستها ميتواند اين باشد كه مردان را با وجه ديگري از انسان كه همان زنانند ملموس كند، اما فمنيستها به دنبال تك بنيادي كردن و انحصاري كردن زندگي اجتماعي زنان هستند يعني اين مكتب ميخواهد تكقطبي بودن را به شكل ديگري در جامعه اشاعه دهد،به همين دليل در اين بخش تفاوت ديدگاه خودم را با مكتب بيان كرده و معتقدم كه ديدگاههاي فمنيستي را بايد پشت سر بگذاريم و اين پشت سرگذاشتن به اين معناست كه برخي از دستاوردهاي آنها را جذب كنيم اما بايد فراتر از اين دستاوردها حركت كنيم يعني بايد جامعه را از تك قطبي بودن خارج كرده و اين دو قطب را در كنار يكديگر قرار دهيم.به اين معنا كه بايد وحدتي ميان اين دوقطب ايجاد كنيم.بايد در زندگي از بدويت دور باشيم. به عنوان مثال هر انساني در مسير زندگي خود داراي انتخابهاي شخصي است.در ميان مليتهاي مختلف بايد به مليتي تعلق خاطر داشته باشد اما اگر انتخاب اين مليت به معناي آن است كه تمام معيارهاي جهاني را اين مليت دارا باشد لذا و تنها مليتي كه ميتواند رستگاري هر انساني را به ارمغان آورد باعث بدويت گرايي ميشود.همان طور كه گفتم ميان زنان و مردان تفاوت وجود دارد،كه اگر با اين تفاوتها تعامل داشته باشيم باعث غني سازي،توانايي و ظرفيت سازي در اجتماع خواهيم شد،بنابراين بايد به نقش زنان در جامعه توجه كرد.
جناب آقاي قانعي راد، برخي معتقدند اگر زنان را به پس پرده برانيم باعث طغيان آنها ميشود،آيا شما با اين ديدگاه موافقيد؟
زماني كه از ظرفيت زنان در جامعه استفاده نشد و آنها را به حاشيه رانديم، در واقع زن را به ضد ظرفيت تبديل كرديم. اين طور نيست كه زنها در حاشيه نشيني خودشان باقي خواهند ماند مثلا در طول تاريخ حضور زناني را شاهديم كه خارج از عرصه سياست هستند اما همواره سياستهاي خودشان را پيگيري ميكنند،اين پس پرده بودن زنان در سياست باعث شكل گيري نوع ديگري از سياست به نام سياست خاتونها شد،به طوري كه آنها حتي در سياست مداخله ميكردند و چه بساسياستهايشان را اعمال و از طريق مردان اين سياستها را اجرا ميكردند.در صورتي كه نقش زنان حذف نشدني است اما زماني كه حضور زن در روي صحنه بازي است، شرايط براي گفت وگو مهيا ميشود. مواقعي كه نقش زن در پشت صحنه هدايت ميشود احتمال گفت و گو وجود ندارد و حتي ميتواند براي جامعه تاثير منفي داشته باشند.در دهه 60 در چارچوب خانواده هم زنان در پشت پرده قرار داشتند و هيچگاه مرد از همسر خود در مقولههاي مختلف زندگي مشترك شان مشورت نميگرفت بنابراين زنان با سياستهاي خاصي كه در خانه داشتند ممكن بود روي بنيان خانواده تاثير منفي داشته باشند.همان طور كه گفتم اگرانسان را صرف نظر از جنسيت بدانيم خواهان مشاركت و تاثيرگذاري براي زندگي و جامعه خود است.اين تاثيرگذاري را نميتوانيم از زن دريغ كنيم.زماني كه زن را به سمت و سويي ميرانيم ميتواند طغيان كند، در اين صورت هم براي خانواده و هم براي جامعه خود اثر منفي خواهد داشت .در صورتي كه زن ميتواند نيرويي باشد كه مهربانانه با جامعه تعامل دارد كه در صورت راندن زن به حاشيه او را تبديل به موجودي كينه توز ميكنيم.
در صحبتهايتان به سياست خاتون اشاره كرديد آيا اين سياست را در دوره اي قبل و بعد از انقلاب ميتوانيم به صورت ملموس تر مشاهده كنيم يا اينكه نه اين سياست مدنظر شما فقط به دورههاي قبل تر باز ميگردد؟واينكه سياست خاتون همچنان پشت پرده است يا اينكه الان در زمان معاصر روي صحنه آمده؟
در دوره قبل از انقلاب (دوره پهلوي)دو زن نقش سياست خاتون را داشتند. نميتوانيم نقش فرح و اشرف را در زمان خودشان ناديده بگيريم اما اين دو تن هيچگاه در عرصه سياست نقش رسمينداشتند جزاينكه اشرف خواهر شاه و فرح همسرشاه بودند،اين دو تن بيشتر حضورشان در مجالس حالت تشريفاتي داشته اما براي اينكه در جامعه منفعل نباشند، نفش سياستخاتون را در پيش گرفتند.
آيا سياست پس پرده اشرف و فرح در دوره پهلوي براي جامعه نقش مثبت داشته يا منفي ؟
در پاسخ اين سوال نميتوان به صورت مطلق جواب داد چرا كه در بعضي موارد اين نقش خاتونها در پشت پرده مثبت و گاهي هم منفي بوده است.در مورد فرح به دليل تفاوت ديدگاهي كه از نظر فرهنگي و سياسي با شاه داشت تاثير مثبتي داشته است به طوري كه اين تفاوت ديدگاهي فرح با شاه باعث شده بود كه فرح حلقه فكري براي خود تشكيل بدهد كه متشكل از روشنفكرهايي بود كه اين افراد را فرح از دست ساواك نجات داده و آنها را وارد حلقه فكري خودكرده بود.اشرف توانسته بود خيلي از نيروهاي چپ را وارد عرصه سياسي کرده و از تقابل آنها جلوگيري كند .اين دو زن عملكردهايشان به صورت حاشيه اي بوده و وجود سياست خاتون در جامعه نشانگر نگاه مردسالارانه و همچنين به دليل حكومت شاهنشاهي اقتدارگرايانه است.لذا ميبينيم در حكومت شاهنشاهي زن شاه يا خواهر شاه رسما اختياري نداشته و فقط در اين شرايط ارتباط و محافل خودشان را حفظ ميكردند اما به دليل اينكه به رسميت شناخته نميشدند مجبور بودند پشت پرده باشند بنابراين هرگاه صحبتي از اشرف و فرح در پشت پرده است نشان دهنده آن است كه به رسميت شناخته نشده اند.
در دوره بعد از انقلاب نقش خاتونها به چه شكل بوده است؟آيادر دوره اصلاحات كه وزير زن انتخاب شد بیانگر اين است كه ديگر نقش خاتونها روي پرده است؟
انتخاب وزير زن به اين معناست كه او روي صحنه به ايفاي نقش خود بپردازد،نه اينكه در كابينه نقش تشريفاتي داشته باشد.اما از زناني صحبت ميكنيم كه امكان مشاركت در عرصه مختلف را ندارند و در پس پرده فعاليتهاي خود را انجام ميدهند. در ايران از زناني كه در پشت صحنه به ايفاي نقش ميپردازند اطلاعات كميدر دست داريم.به عنوان مثال،آيا همسر امام خميني(س) روي فعاليتهاي سياسي او تاثير داشته است؟يا همسران و خواهران رئيس جمهورهاي كشور تحت تاثير سياست خاتون هستند؟اما در كشور زناني هم هستند كه فعاليتهايشان كاملا آشكار است. به عنوان مثال فائزههاشميفعاليتهايش روي صحنه بوده و جبهه اش كاملا براي همه آشكار است.بايد از فعاليتهاي زناني كه به صورت آشكار است حمايت كنيم تا در سطح كشور تقويت شوند .اگر بخواهيم بخش پنهان جامعه را تقويت كنيم لازمه اش اين است كه براي زنان نقشهاي مشخص شده اي را تعريف كنيم.اگر قرار باشد زنان در جامعه حضور داشته باشند بايد براي عرصه اقتصاد،سياست و فرهنگ تعاريف جديدي ارائه بدهيم.دوگانگياي كه در ذهن انسان به وجود آمده در زمينه اينكه خانواده عرصه خصوصي است و زن بايد در اين حوزه باقي بماند و جامعه حوزه عمومياست و مردان در اين عرصه بايد خودنمايي كنند، بايد تعريف نويي از اين دوگانگي داشته باشيم.
منظورتان اين است ديدگاهي كه درباره حوزه خصوصي است بايد در جامعه شكسته شود؟
عملا اين ديدگاه شكسته شده،تصوركنيد كه جاي زنان در خانه است ولي با وجود رسانههاي اجتماعي و ماهواره كه در خانه وجود دارد،حتي اگر زنان در خانه هم باشند با اين رسانهها در ارتباط اند به اين معني كه جهان وارد خانه شده است و ديگر خانه معناي گذشته خود را ندارد. در گذشته خانه فضايي بود كه یکچهارديواري و نفوذناپذير بوده و زنان جرات بيرون آمدن از محيط خانه را نداشتند.در دوره كنوني زنان از محيط خانه وارد محيط جديدي به نام دانشگاه شده اند محيطي كه كاملا فرهنگي و به نوعي با جامعه در ارتباط است. زنان در محيط دانشگاه تفكر علميپيدا كرده و افق فكري فرهنگي پيدا ميكنند،آيا با اين شرايط زنان را ميتوانيم دوباره به محيط خانه محفوظ كنيم؟ بازگرداندن زنان به وضعيت پيشين بد نيست اما غيرممكن است.برخي مردان تصور ميكنند كه خانه محدود به چهارديواري است، آنها كاملا در اشتباهند ،چرا كه با گسترش ارتباطات زنان با سبك زندگي جديدي آشنا شده اند. زناني كه در محيط خانه هستند با ابزارهاي ارتباطي اي كه در دسترس دارند تمركزشان روي موضوعاتي است كه برايشان امكان انتخاب را فراهم ميكند و به جز حوزه مصرف در حوزه ديگري امكان انتخاب برايشان وجود ندارد.به نوعي با استفاده از اين ابزارهاي رسانه اي براي خود الگوي مصرفي ايجاد ميكنند اين الگو مختص به خودشان است و گاهي اوقات هم آنها براي همسر و فرزندان شان الگو سازي ميكنند،چرا كه تمايل دارند اعضاي خانواده شان را مديريت كنند. بنابراين وقتي مرد وارد خانه ميشود همسرش براي او تعيين ميكند كه فلان مارك براي پيراهنش خوب است.لذا حوزه انتخاب زن محدود به چهارچوب خانه و مصرف ميشود.در اين شرايط زن به موجودي غير سياسي و غير مدني و غير ناطق تبديل ميشود و ديگر زن مصرفگرا پيگير سياست نبوده يا به نوعي دغدغه سياست ندارد.
برخي زنان تمايل دارند در مشاغلي همچون قاضي، رياست جمهوري و… حضور داشته باشند آيا امكان دارد حضور در اين مشاغل هم به نوعي براي زنان حالت مصرف گرايي داشته باشد؟
بله، حتي در عرصه سياسي هم زنان ممكن است فقط به عنوان مصرف گرا وارد شوند يعني داشتن مدرك دكترا، قاضي بودن به عنوان داشتن محسوب ميشود،در منصب رياست جموري هم به نوعي داشتن درنظرشان است . اينها از جنس دارايي و داشتن است و تعهد وجودي را براي فرد ايجاد نميكند. به عنوان مثال براي من به عنوان استاد جامعه شناس زماني كه مصرف گرا هستم تعهدي براي جامعه در من وجود ندارد.پزشكي كه تعهدي را به بيمار خود ندارد و فقط اين شغل را در حكم پول ميبيند و تنها به اين فكر ميكند كه شغلش به داراييهايش ميافزايد اين نوع نگاه كاملا جنبه مادي دارد در صورتي كه بعضي مسائل هستند كه جنبه معنوي دارد.فردي كه ميخواهد شغل قاضي را براي خودش تصرف كند اين تصرف كردن از جنس داشتن است.از جنس كالايي نگاه كردن به مشاغل است.در چند دهه اخير زنان ميخواهند اين مشاغل را كالايي كنند.
فرهنگ غالب كشور كالايي نگاه كردن به شغلهاست اين نگاه مختص به زنان نيست بلكه مردان هم اين نحوه فكري را دارند اما حالا زنان با نگاه مصرف گرايي به پاخاسته اند تا دوشادوش مردان در اين مناصب حضور پررنگ داشته باشند بنابراين نه تنها زنان بلكه مردان هم بايد اين نوع تفكر را تغيير دهند.
بله، حق با شماست.مردانه كردن جامعه به نوعي به ماديگرايانه جامعه منجر شده است.مرد نگاهش ابزار گرايانه است.در صورتي كه زن نگاهش ارتباط گرايانه و همدلانه است از طرفي به دليل اينكه نگاه ابزارگرايانه همان عقل و استدلال است بنابراين براي زندگي انسان مفيد است.از طرف ديگر همدلي همان عقل ارتباطي است كه اين عقل ارتباطي هم براي جامعه مفيد خواهد بود.اما عقل ابزاري و عقل ارتباطي زماني مفيد خواهند بود كه اين دو در جامعه دوشادوش همديگر باشند.زماني كه زنان را از جامعه برانيم عقل ارتباطي در جامعه كاهش پيدا ميكند و عقل ابزاري در سطح جامعه افزايش پيدا ميكند در صورتي اين دو زماني در كنار يكديگر نباشند ميتواند براي جامعه پيامدهاي منفي به ارمغان آورد.به عنوان مثال دولتمردان از طريق عقل ابزاري به فعاليتهاي اقتصادي دست ميزنند اما در دل اين فعاليت فساد مادي به وجود ميآيد.در اصل يك نوع عقلانيت ابزاري كژ ديسه شكل ميگيرد،در اين شرايط زنان در جامعه به پا ميخيزند تا وارد عرصههاي مختلف شوند كه در اين صورت آنها هم دچار عقلانيت ارتباطي كژ ديسه ميشوند.زنان هم در اين جامعه بيمارگونه باعث بيماري شديدي تر در جامعه ميشوند.بنابراين انحطاط بيش از قبل افزايش مييابد. تا ديروز مردان دچار فساد در اقتصاد ميشدند امروز زنان هم ميخواهند درفساد مردان به شكل ديگري نقش داشته باشند.اما چيزي كه از زنان انتظار ميرود حضور متفاوتشان در جامعه است.حضور متفاوت زنان يعني دست گذاشتن روي موضوعاتي كه در جامعه مغفول مانده. زن به عنوان يك عنصر اخلاقي و معنوي غفلت ميكرد.زنان در طول تاريخ به عنوان موجوداتي شناخته شده اند كه تمايل به روابط انساني و صميميت دارند در صورتي كه مردان سعي ميكنند هميشه با فاصله به شيوه عيني با موضوعات برخورد كنند، آنها هميشه طرف مقابل خود را كنترل ميكنند. بنابراين میان ایده زن و ایده مرد تفاوت وجود دارد.زماني حضور زنان براي جامعه مفيد است كه با رويكرد متفاوتي وارد جامعه شوند.
آیا زنان هم ميتوانند در نقش قاضی تاثیر مثبت و منفي در جامعه داشته باشند؟
اگر زنان بخواهند در جامعه قاضي شوند اما به شيوه مردان قضاوت كنند و نگرش مردانه را پيش بگيرند، به مراتب عملکرد آنان بدتر از مردان خواهد بود .اما به دليل اينكه زن در جامعه مظهر اخلاق و محبت شناخته شده است و با مفاهيم همدلي،مسئوليت پذيري آشناست، به همين دليل انديشمندان براي اخلاق دو دسته بندي در نظر گرفته اند كه عبارت است از اخلاق عدالت و اخلاق مراقبت.اخلاق عدالت در اصل اخلاق مردان است و اخلاق مراقبت در وجود زنان نهفته است.به همين دليل وقتی در جامعه جرمياتفاق بیفتد نگاه مردانه صرفا عدالت را برقرار ميکند درصورتی که به مسئله دیگری توجه ندارد.در صورتي كه زن حتي از خود مجرم كه قرباني جرم شده نگاه مراقبت دارد.بنابراین نحوه برخورد زنان و مردان نسبت به مجرم کاملا متفاوت است.در جامعه کنونی ما مردان صرفا روی قانون تاکید ميکنند و هميشه به دنبال اجرای قانون و قانونمند هستند در صورتي كه تاکید زیاد به قانون داشتن باعث ميشود مسائل معنوي در جامعه از بین برود.در صورتي كه بايد شرايط فرد مجرم را در نظر گرفت به اين معنا كه بايد موقعيت مجرم را درك كرد و با او ارتباط برقراركرد چرا كه ممكن است به گونه اي ديگر حكم صادر شود.جامعه ای که صرفا روی عدالت و قانون بنا شده باشد در واقع حقوقدانها جامعه را اداره ميکنند،آنهاداراي ابزارهايي همچون شمشير و ترازو و چشمان بسته هستند.در اين شرايط جامعه ای که صرفا نگاه عدالت محور دارد مکان مناسبی براي زندگي كردن نيست.
به نظر شما نگاه صرفا عدالت گونه داشتن باعث افزایش جرم و جنایت در جامعه ميشود؟
بله، به دلیل اینکه رویکرد قانون محوري باعث نگاه تك بعدي به جرم و جرائم دارد و هميشه ترازو به دست در جامعه قدم ميزند و ميخواهد عدالت را برقرار كند در صورتي كه گاهي اوقات در كشور نياز داريم فرد مجرم بخشيده شود بنابراين بايد افقی فراتر از عدالت را در جامعه جست و جو كنيم.
این فراتر از عدالت رفتن خیلی آرمان گرایانه نیست؟
آرمان گرایانه است اما عدالت هم نوعی آرمان گرایی است و دستیابی به عدالت هم آرمانی است.مسئله اي که ميخواهم به آن برسم شاید همان احسان و عدالت باشد.جامعه نياز به اين دو دارد اين احسان و عدالت بايد در كنار يكديگر قرار بگيرند چرا كه عدالت يك سويه جامعه را ويران ميكند و از طرف ديگر هم احسان به تنهايي جامعه را به ورطه نابودي ميكشاند و اجازه شكل گيري جامعه متعادل را نميدهد.اگر بخواهيم عدالت را در قالب چند جمله معنا كنيم صرفا به دنبال حساب پس گرفتن از مجرم است و مبتني بر صميميت نيست و از خودگذشتي را در جامعه ترويج نميدهد.حقوقدانان در پي قابل سنجش كردن برخي موضوعات اند در صورتي كه مسائلی در جامعه وجود دارد که از جنس سنجش نیست اما براي انسان داراي ارزش است. به عنوان مثال در ارتباط پدر و فرزندی زمانی که فرزند دچار اشتباهی ميشود پدر او را تنبیه ميکند در صورتی که مادر با چشم پوشي از خطاي فرزندش چتر حمایتی خود را برای فرزندش باز ميکند و او را در آغوش ميگيرد،مادر به دليل حس مراقبتياي كه دارد فرزندش را در آغوش ميگيرد.بنابراين حس مراقبت و تنبيه در خانه كنار يكديگر قرار ميگيرند تا بچه در شرايط متعادلي رشد داشته باشد اين موضوع هم در بخش وسيع تري همچون جامعه بايد نمايان شود.همان طور که فردی در زندگی اگر صرفا با نگاه مراقبت رشد پیدا کند،عنصر مفید و شخصیت متعادلی برای جامعه نخواهد بود. همچنين فردی که صرفا با شمشیر عدالت برخورد کند نميتواند شخصیت اجتماعی داشته باشد. اگر به هر کدام بیش از حد بها داده شود باید با لبه ديگر آن را نقد کرد، یعنی اگر در جامعه عدالت ارزش نهاده ميشود،باید ارزش مراقبت را در دیگر ترازو قرار داد تا تعادل برقرار شود به همين دليل است كه مسئله ورود زنان قاضی برای جامعه ميتواند مثمرثمر باشد. قوه قضائیه بعد از انقلاب با مسئله اعتیاد جوانان يكي از مجازاتهايش قصاص است و فقط نگاه عدالت محور دارد آيا با حکم قصاص در جامعه اعتیاد جوانان تاکنون نتیجه مطلوبی را در سطح جامعه مشاهده کردهايم؟ عدالت نگاه کیفری را هم به همراه دارد و شهروندان هم گاهی اوقات در جامعه باید احساس کنند که بخشیده ميشوند و احساس کنند که گاهی اوقات با وجود خطایی که مرتکب شدهاند مورد بخشش قرار ميگيرند. مثلا فردي كه به هر دليلي قاتل شده،هيچكس اجازه ندارد كرامت انساني او را ناديده بگيرد. چند سال گذشته كه اراذل و اوباشها را در سطح شهر تهران ميچرخاندند به نظرم حقوق بشر را نقض کردند درصورتی که پلیس معتقد است كه اصلا این افراد به دلیل این که انسان نیستند، مسئله ای به عنوان حقوق ندارند.اعدام در ملأعام نوع ديگري از مجازات در قوه قضائيه است كه مبتني بر رعب است كه شایددر كوتاه مدت پيامدهاي مثبتي داشته باشد اما آيا اعدامهاي در جلوي چشم مردان و زنان تاثير داشته و از جرم و جنايت در جامعه كاسته شده است.بنابراين برخورد با مجرم بايد با تعادل همراه باشد به اين معنا که زنان در مجموعه تصمیم گیرندگان قوه قضائيه حضور داشته باشند .با حضور زنان در عرصه قضاوت افقهای جدیدی در جامعه شکل ميگیرد که در بلند مدت جامعه ميتواند نتایج حضور آنان را مشاهده کند.لذا حضور زنان در هیاتمنصفه و شوراها باید پررنگ تر شود نهاینکه فقط در دادگاههای معمولی به عنوان مشاوره خانواده مشاركت داشته باشند.
زنان براي اينكه در مقامات قضايي حضور داشته باشند با چه مشكلاتي مواجهند؟
موانع حضور زنان رويكردي است يعني عدالت به احساسات و ظرافت و همدلي و مراقبت نياز ندارد بلکه معتقد است كه با قطعيت قانون را اجرا كند و برقراری عدالت در جامعه فقط با خشونت صورت بگيرد. و زن به لحاظ اينكه از طبيعت و ظرافت برخوردار است نميتواند در فرآيند خشونت مداخله داشته باشد.اين را بايد زير سوال برد كه چرا تحقق عدالت مستلزم خشونت است؟در صورتي كه عدالت ميتواند در فرآيند آميخته با مراقبت پيش برود. بنابراين حضور زنان ميتواند بعد مراقبت رادر جامعه تامين كند.این رویکرد یکی از اساسی ترین موانع حضور زنان در عرصه قضاوت است.درك ما از عدالت باید دستخوش تغییر قرار بگیرد به این معنا که برای برقراری نظم در جامعه نباید از خشونت بهره بگیریم.حوزه عموميو حوزه خصوصي در سطح جامعه باید تعاریف در خور توجهي پیدا کنند و این باورها باید از بین بروند که حوزه خصوصی متعلق به خانه و زن است بنابراین زن دیگر نميتواند برای مشارکت در سطح اجتماع قدمياز قدم بردارد همچنین حوزه عموميمختص مردان نیست و فقط آنها اجازه حضور در جامعه را دارند.
میان عدالت و مراقبت رابطه مستقیميوجود دارد به همین دلیل نميتوان گفت جایگاه مراقبت در خانه است بنابراین زنان همچون زندانیها باید محصور خانه شوند و مردها به دلیل اینکه دارای رویکرد خشونت طلبی هستند ميتوانند پا به جامعه بگذارند و عدالتی که خودشان تعریف کردند را برقرار کنند.بنابراين تمام اين موانع فكري و فرهنگي بايد از جامعه رخت بربندد.حتي دولتمردان در تدوین سياستگذاريها بايد به نحوي عمل کنندكه درك متفاوتي از مقولاتی که در بالا اشاره كردم ،ارائه دهند.در جامعه شناسی اصطلاحی تیپ ایده آل یا نوع آرمانی وجود دارد که همیشه میان مقولههای عدالت و مراقبت، زن و مرد،حوزه عموميو خصوصی ميخواهد جدایی و تفرقه ایجاد کند در صورتی که این مقولهها را نميتوان از یکدیگر جدا فرض کرد.موانعی که در پیش روی زنان وجود دارد موانع فرهنگی نقش پررنگی را ایفا ميکند چرا که فرهنگ دارای دو بعد شناختی و رویکردی است.از یک طرف مقوله شناخت در جامعه باعث قطبی نگاه کردن به زن و مرد ميشود به این معنا که آنها دارای تفاوتهایی هستند که این تفاوت از جنس ذاتی و جوهرگرایانه نیست.و از طرف دیگر مقوله رفتار در فرهنگ،همان هنجارهای جامعه است که شهروندان را به یکسری رفتارهای قطبی نسبت به زن و مرد سوق ميدهد که نتیجه پیامدهای قطبی کردن مقوله زن و مرد این است که زندگیهای شخصی خودمان را نميتوانیم با تمام ظرفیت ساماندهی کنیم.
در جوامع تكثر جنسيت ،قوميت،فرهنگ،زبان و… را ميتوان مشاهده کرد و گاهی اوقات در زندگی از جایگاه جنسیت و… آگاهی نداریم به دلیل نبود آگاهی این تکثر هستی که همان جنسيت و… است را حذف ميکنیم در صورتی که آن قسمت محذوف شده از لحاظ جنسیتی همان زناني هستند که تصمیم ميگیرند انتقام بگیرند حالا امکان دارد این انتقامگیری آگاه یا نا خودآگاه باشد،در کوتاه مدت یا در بلند مدت باشد و در بسیاری از موارد این انتقام گیری پیامدهای منفی هم برای بخش محذوف و هم برای جامعه داشته باشد.زمانی که قصد محذوف کردن نیمياز جامعه را داریم سعی ميشود این حذف شدن را در پوششهای مثبتی نشان داده شود و به نوعی توجیه کردن بخش حذف شده جامعه است و ميگوییم به دلیل اينكه زنان از ظرافت و عواطف برخوردارند،مناسبترین محیط برای زنان خانه است چرا که در محافل قضایی به دلیل وجود خشونت و مجرم برای آنها که از روحیه محبتطلبی برخوردارند خیلی مناسب نیست،تمام این توجیهات در ظاهر زيباست.
منظورتان این است که به صورت آگاهانه در جامعه فریبکاری صورت می گیرد؟
لزوما قصد فريبکاری نیست چرا که فرهنگ آگاهانه نيست و بخش زيادي از فرهنگ ناآگاهانه است مسئله ای كه از طريق باورهاو سنتها به ما به ارث رسيده،به همين دليل مدافعان اين باورها خود زنان هستند. به عنوان مثال با زني صحبت مي كنيد كه وقتی نظرش را جویا ميشوید در این زمینه که چه حسی دارد که اگر یک همجنس خودش در دادگاه نقشآفريني كند؟ در پاسخ مي گويد زنان نميتوانند در جامعه به عنوان قاضی حضور داشته باشند.
آقای قانعی راد، ما با دو طیف مخالف حضور زنان در جامعه به عنوان قاضی مواجهیم،از طرفي زناني كه معتقدند حضور همجنس شان در عرصه قضاوت به صلاح خودشان و جامعه نيست و از طرف ديگر مرداني اعتقاد دارند زنان به دليل احساسات و عواطفي كه دارند حضورشان در دادگاهها نمي تواند مفيد باشد چرا كه احساسات شان روي تصميمگيريهايشان تاثير مي گذارد.
اين فرآيند تغیير علي رغم ميل زنان و برخي مردان در حال رخ دادن است، به عنوان مثال به طور صريح گفته ميشد که دلیلی برای شرکت زنان در انتخابات نیست اما در سال 1920 در اروپا زنها همانند مردان به پای صندوقهای رای آمدند و برای سرنوشت کشورشان نقش آفرینی کردند.
در هند شايد وجود برخی از اديان مثل اديان هندي نقش الهههاي زن و خدايان زن در دستگاه مذهبي قوي تر بوده البته در ايران باستان ميترائيسم توسط مزدک به وجود ميآید این جنبش ایران باستانی به زن جنبه معنوي و اخلاقي مي دهد مزدك برای اینکه زنان در زندگی از امکانات برابر برخوردار شوند مبارزه کرد و این جنبش يكي از جنبههاي كمونيستي بوده که همواره خواسته كه همه ابزارهای موجود و همچنین مال و ثروت به صورت مساوات باید میان زن و مرد تقسیم شود.در دنيا تاثير گذار بوده اما در ايران تاثير گذاری چشمگیری نداشته. اما ادیانی نيز در ایران قوی بوده اند مانند مانويت، که درعصر کنونی تحت تاثیر این جنبش هستیم.چرا که جنبش مانویت به دنبال دوگانه سازی در میان مقولههای زندگی بشر است.دوگانگی بین خیرو شر،ذهن آدميرا در مواردی دیگر همچون زن و مرد،عدالت و مراقبت قرار ميدهد و همیشه در پی طبقه بندی وايجاد سلسله مراتب بین آنهاست .از میان زن و مرد یکی را شر و دیگری را خیر جلوه بدهد.این ذهنیت دوگانگی کنونی ما،ریشه در تفکر مانویت دارد و این تفکر باستانی روی فرهنگ فعلی ایرانیها اثرگذار بوده است.به تدريج علي رغم وجود اين زمينههاي فرهنگي، در ایران به دو دليل شاهد تغيیرات هستیم؛ از یک سو یکسری تغيير ساختاري در حال رخ دادن است که خارج از برنامه ريزيهاي ماست، درواقع مسائل مانند گسترش شهر نشيني ،گسترش اقتصاد،شكلگیری آموزش عالي وساختارهاي مربوط به زندگي جديد همواره باعث دستخوش تغییر نهاد خانواده هم ميشود.این ساختاری که مربوط به سبک زندگی است به نوعی خانواده را دموکراتیزه ميکند به این معنا كه شاید در برخی موارد حضور او را کمرنگ و محدود کند اما نقش بیشتری را برای تصمیم گیری زنان در عرصه خانه فراهم ميکند.زن در محیط خانه نقش تصمیم گیر دارد و در این شرایط او دیگر خاتون پشت پرده نیست بلکه نقش خود را روی صحنه و جلوی تماشاگر ایفا ميکند.از سوی دیگر،يكسري عوامل مربوط به كنشگري زنان و مرداني كه مي خواهند فرآيندهای موجود جامعه را تغیير بدهند شکل گرفته.این کنشگرها همواره به دنبال ایجاد فضای گفت و گو درزمینههای مشارکتهای اقتصادی،سیاسی و اجتماعی زنان هستند.این فعالان اجتماعي و سياسي درگير تغییر رویکردهای قدیميو جایگزین کردن رویکردهایی جدید در جامعه اند.در این رویکردها دیگر زنان جایگاه شان در خانه محصور نیست بلکه ميتوانند در محیط دانشگاه به کسب فرآیند علميپرداخته و مناصب حساس کشور را انتخاب کنند.این روند تغییرات ناشی از تغییر ساختارهای اجتماعی است همچنین وجود فعالان سیاسی و اجتماعی ،خواهان رویکردهای جدیدی هستند تا جامعه را به سمت یکپارچگی میان زن و مرد ببرند.
آیا با سرعت بخشیدن به این فرآیند تغییر موافق اید؟
بايد اجازه داد این تغیيرات در جامعه به صورت متعادل پيش برود چرا كه اگر بخواهيم بيش از اندازه سرعت تغيير يا شتاب را افزایش بدهیم ممکن است واكنشهاي منفي در جامعه ايجاد كند وحتی اين تحول به تاخير بيفتد.اين تغيير نگرشها علي رغم اينكه برايشان برنامه ريزي داشته باشيم يا نداشته باشيم در حال اتفاق افتادن است.ممكن است شتاب براي تغيير نگرشها منفي باشد.اگر قرار باشد به چرخه تغیير نگرش در جامعه سرعت بدهیم،چاره ای جز این نداریم که فرهنگ ایرانی را از بدو پیدایش تا اکنون ارزش زدایی کنیم.به عنوان مثال افرادی در جامعه وجود دارند که به حافظ و سعدی و… توهین ميکنند چرا که در برخی از شعرهایشان درباره زن نگاه مناسبی نداشتند در صورتی که شعرا، محصور در زمانه خودشان بودند و نميتوانستند خارج ازافق پدرسالارانه خودشان بیندیشند.
دولتها مي توانند در زمينه حضور بیش از پیش زنان کمک کنند؟
دولتها نه، تنها کاری که ميتوانند انجام بدهند این است که ازتحولات زمانه عقب نمانند گاهي اوقات دولتها از تحولات عصر كنوني در جامعه عقب ميمانند. به عنوان مثال دولت كنوني به راحتي مي تواند بخش زيادي از مديران و تصميم گيرندگان را از جنس مونث قرار بدهد بدون آنكه واكنش اجتماعي ايجاد شود.وجود خانم مولاوردي و خانم ابتكار بيشتر حالت تشريفاتي دارد در صورتی که آنها ميتوانند نقش پررنگی در حوزه کاری اشان ایفا کنند. رئیس دولت در مقام معاون خودش دست بازتري از نظر قانونی دارد و ميتواند تعداد بیشتری را در مقام خودش تعیین کند در صورتی که ایشان فقط خانم مولاوردی را انتخاب کرده،فعالان اجتماعی به دنبال کمیت نیستند بلکه در پی کیفیت نيز هستند که علی رغم تلاشهایی که در طول سالهای گذشته داشتند نتوانستند در بحث کمیت هم موفقيت چنداني داشته باشند.از دولت یازدهم انتظار ميرفت از ظرفیتهای قانونی موجود در جهت توسعه حضور زنان در جامعه استفاده کند.
دولت احمدي نژاد حداقل یک وزير زن داشت اما از روحاني هم انتظار مي رفت يك وزیر زن را به دو نفر برساند.شایسته بود که 40 درصد لیست نمایندگان مجلس در دوره جدید را زنان تشکیل دهند.
رئیس جمهور اگر در زمینه انتخاب زنان به عنوان وزیر با محدودیت روبه رو هستند ميتوانستند معاونهای خود را از زنان انتخاب کنند.هر وزیر دارای حدود 7 نفر معاون است که ميتواند 2 نفر از این معاونت را براي زنان در نظر بگیرند.روساي دانشگاههای کشور ميتوانند زنان باشند در صورتی که فقط یک رئیس دانشگاه داریم از طرف دیگر در کشور فرماندار و شهردار زن وجود دارد اما تعدادشان به شدت محدود است.در صورتی که رئیس جمهور منع قانونی در انتخاب این افراد ندارد.
براي اينكه زنان در جامعه حضور داشته باشند راهكارهايي را داريد؟
زنان بايد در عرصههاي قضاوت حضور خودشان را اثبات كنند البته به شرط اينكه سياستگذارها بايد براي زنان ميدان فراهم كنند،براي اينكه بتوانند خودشان در جامعه به منصه ظهورر برسند بايد در عرصههاي علمي نظريه پردازي كرده و سعي كنند انديشههاي خودشان را در جامعه مطرح كنند نه اينكه زماني كه فلان جا دارند گوشت تقسيم مي كنند بروند و بگويند پس سهم ما كجاست.زنان نبايد صرفا به عنوان رقيب براي مردان وارد ميدان كارزار شوند بلكه بايد به صورت عام وارد عرصههاي مختلف شوند چرا كه گاهي اوقات ممكن است مردان هم در برخي از عرصهها به حضور زنان ياري برسانند.
179/