ای فرعون ! من فرستاده حقیقی خدا هستم
هارون(ع) به استقبال برادر شتافت و كنار دروازه مصر، با موسي(ع) ملاقات كرد، همديگر را در آغوش گرفتند و با هم وارد شهر شدند. «يوكابد» مادر موسي(ع) از آمدن فرزندش آگاه شد، دويد و موسي(ع) را در بركشيد و بوسيد و بوييد. حضرت موسي(ع) برادرشهارون (ع) را از نبوت خود آگاه ساخت و سه روز …
هارون(ع) به استقبال برادر شتافت و كنار دروازه مصر، با موسي(ع) ملاقات كرد، همديگر را در آغوش گرفتند و با هم وارد شهر شدند.
«يوكابد» مادر موسي(ع) از آمدن فرزندش آگاه شد، دويد و موسي(ع) را در بركشيد و بوسيد و بوييد. حضرت موسي(ع) برادرشهارون (ع) را از نبوت خود آگاه ساخت و سه روز در خانه مادر ماندند و در آنجا با بني اسرائيل ديدار كرد و مقام پيامبري خود را ابلاغ نموده و به آنها گفت: «من از طرف خدا به سوي شما آمدهام، تا شما را به پرستش خداوند يكتا دعوت كنم. »آنها دعوت موسي(ع) را پذيرفتند و بسيار خوشحال شدند.
از طرف خداوند به موسي(ع) خطاب شد: «به همراه برادرتهارون، به سوي فرعون برويد، زيرا او دست به سركشي و طغيان زده و در ياد من و ابلاغ رسالت الهي كوتاهي نكنيد.»
سپس به آنها سفارش كرد تا با فرعون با نرمي و اخلاق نيك سخن گويند، شايد طبع سركشي و طغيان گر او را ملايم ساخته و با سخن دلپذير خود، به قلب او راه يابند و سرانجام از خدا بترسد.
موسي وهارون عرض كردند: « ما از قدرت و خشونت فرعون بيمناكيم كه اين رسالت را به او ابلاغ كنيم، شايد وي خشمگين شده و بر ما تندي كند يا ما را شتابزده كيفر نمايد.»
خداوند به آنها فرمود:« از چيزهايي كه تصور كردهايد از ناحيه فرعون به شما برسد، بيم نداشته باشيد زيرا من با شما هستم و ميشنوم و شما را از شر او نگاه خواهم داشت، به سوي او برويد و … .»
ابلاغ رسالت حضرت موسي(ع)
موسي وهارون دستور پروردگار خويش را لبيك گفته و نزد فرعون رفتند و رسالت الهي را به وي ابلاغ كردند، از جمله مطالبي كه موسي(ع) به فرعون ابلاغ كرد اين بود كه درباره خدا جز حق نگويد و خداوند به او معجزهاي عطا كرده كه گواه بر اين است، وي فرستاده حقيقي خداست و از فرعون درخواست كرد تا اجازه دهد بني اسرائيل همراه او به فلسطين بروند.
فرعون از سخن موسي(ع) كه تربيت يافته سابق خود بود، در شگفت شد و با منت گذاشتن بر او و به دليل اينكه در خانه او تربيت شده، بر وي اظهار فضل و برتري نمود و اين انتظار را داشت كه موسي به او اظهار وفاداري نموده و كاري كه وي را خشمگين كند انجام ندهد. پس از آن فرعون، كشته شدن مرد فرعوني را به دست وي به او يادآور شد و گفت: «كسي كه مرتكب گناه قتل شده باشد گناهكار تلقي شده و از رحمت خداي خويش دور است.» موسي(ع) پاسخ داد: «من قصد نداشتم مرد فرعوني را بكشم، بلكه تنها بر او يك سيلي نواختم و نميدانستم كه او در اثر اين سيلي جان ميدهد و … .»
بحث و جدل فرعون با موسی(ع)
رسالت موسي(ع) فرعون را به شگفتي آورد و در ربوبيت الهي با موسي (ع) به بحث و مناقشه پرداخت و از او پرسيد: «خداي جهانيان كيست؟»
موسي(ع) به فرعون و اطرافيانش گفت: «خداي جهانيان، پروردگار آسمانها و زمين است، اگر راز قدرت الهي را در آنها درك كنيد.»
فرعون متوجه اطرافيان و هواداران خود شد و با تعجب گفت: «الا تستمعون؛ آيا نميشنويد چه ميگويد؟»
موسي(ع) سخن خويش را ادامه داد و گفت: «خداي شما و خداي پيشينيان شماست، يعني زماني كه فرعون هم به وجود نيامده بود.»
فرعون پاسخ داد: « موسي ديوانه است و درباره مسائل عجيب و غريب حرف ميزند و … .»
وقتي موسي وهارون ملاحظه كردند فرعون سخن آنان را نميپذيرد، او را تهديد كردند به اين كه خداوند بر كساني كه دعوت پيامبران را نپذيرند عذاب فرو ميفرستد، در اين هنگام فرعون از حقيقت خداي آنان جويا شد و گفت: «اي موسي پروردگار شما كيست؟»
موسي(ع) گفت: «پروردگار ما هر موجودي را که لازمه آفرينش او بوده، راهنمايي كرده است.»
179/