هیس! هیچی نگو هیچی ننویس!
احسان ابراهیمی 2 دی 94 ساعت 8:13 صبح صبح دیر از خواب بیدار شدم. نان در خانه نداشتیم. رفتم بربری تازه خریدم. شاطر سعید بربری خشخاشی به من داد. به او گفتم برشتهاش کند. برشتهاش کرد. در راه با مش رحیم، حاج کریم و سید مرتضی سلام و علیک کردم. احوال حسینمان را پرسیدند، گفتم …
احسان ابراهیمی
2 دی 94
ساعت 8:13 صبح
صبح دیر از خواب بیدار شدم. نان در خانه نداشتیم. رفتم بربری تازه خریدم. شاطر سعید بربری خشخاشی به من داد. به او گفتم برشتهاش کند. برشتهاش کرد. در راه با مش رحیم، حاج کریم و سید مرتضی سلام و علیک کردم. احوال حسینمان را پرسیدند، گفتم خوب است. فقط تحت فشاریم. به خانه برگشتم. کره و مربا و پنیر را آماده کردم. چای را هم قبلا گذاشته بودند. صبحانه خوردیم. پنیر زیاد روی نان میگذاشتم. کلا پنیر دوست دارم. مخصوصا این پنیر خامهای ها را. همیشه پنیر خامهای میخورم مگر اینکه پنیر لیقوان تبریز داشته باشیم. البته پنیر لیقوان گران است و برای همین همیشه سر سفره لیقوان نمیگذاریم. ولی وقتی باشد، وعده صبحانه من دو برابر میشود. با بربری داغ صبحانه خیلی میچسبید برای همین دو لپی میخوردم و این شد که اهل منزل هم دعوایم کردند.
ساعت 10:14 صبح
راننده آمد دنبالم که برویم سر کار. از او حال و احوالش را پرسیدم. گفت پریشب شمسی خانم، دختر خاله مادرش آمده بوده منزلشان و دختر او را برای پسرش خواستگاری کرده. پرسیدم جهاز دخترش آماده است یا نه. گفت درشتها را گرفتهاند ولی ریزه کاریها باقی مانده است. گفت درخواست یک وام کرده اگر دریافت کند ریزه کاریها را هم جور میکنند و تمام. گفت تره بار سر کوچهشان سبزیهای خوبی آورده. گفتم برای ما هم بخرد ببرد دم منزل تحویل بدهد. کمی راجع به اوضاع اقتصادی کشور با هم غرغر کردیم. ولی خب چون سانسور میشود راجع به آنها صحبت نمیکنم. قرار شد برای عروسی دخترش مرا هم دعوت کند.
ساعت 13:51 بعدازظهر
چون اوضاع روزنامه خیلی قمر در عقرب است و شرایط بحرانی و بسته است و هر چه بگوییم روزنامه سانسور میکند، (علی رغم اینکه سالهای گذشته قبل از انتخابات فضا باز میشد امسال «بیقانون» استثنائا خواسته تنوع ایجاد کند، برعکس همیشه فضا را بسته)، برای همین اتاق خبری تشکیل دادیم که سوژههای مناسب سانسور نشدنی پیدا کنیم که ستون بچههای «بیقانون» پر شود. داشتیم اخبار را جستوجو میکردیم که حسام تیتری را با این عنوان خواند: «روحانی در تماس تلفنی با رئیس جمهور اکوادور: رفع تحریم ها مسیر گسترش روابط تهران-کیتو را هموارتر میکند.» پرسید: «این چطوره؟» همه گفتند: «خوبه، خوبه، امیدبخشه. مخابره کنید.» پسرک از روزنامه پرسید و خبر داد: «میگن نه! اخباری که برجام رو کارآمد جلوه بده و جوری القا کنه که برجام مفید بوده قابل کار نیست.» جواد گفت: «این چطوره؟ آمریکا باند فرودگاهی را در منطقه کردنشین سوریه توسعه داده.» همه گفتند: «خوبه… خوبه! به ایران هم مربوط نیست دیگه.» از روزنامه تماس گرفتند و گفتند: «هیس! سوریه؟ خجالت نمیکشید؟ بعد هم ما خبری که توش آمریکا کار خوب انجام داده باشه رو چاپ نمیکنیم. آمریکا فقط به کشورهای دنیا ضرر میزنه. اینو هیچ وقت یادتون نره.» نهاوندیان گفت: «این چی؟ عضو شورای شهر تهران گفته: دولتیها نباید اجازه دهند هوا آلوده شود بعد کاسه چهکنم دست بگیرند.» گفتیم: «خوبه دیگه. علیه دولت هم هست. مسئولان غیر دولتی تشویق هم میکنن بیقانون رو. حله؟» از روزنامه تماس گرفتند و گفتند: «نه دیگه. این شکایت خوره. ممکنه خانم ابتکار شکایت کنه.» گفتم: «ای بابااااا… چی کار کنیم پس؟» داداش حسین داد زد: «آهااا! پیداش کردم. حداقل چهار نفر در کولاک شدید در آمریکا کشته شدند. این دیگه عالیه.» همه گفتیم: «آره! آره! صداوسیما پسنده.» از روزنامه گفتند: «خوبه ها! ولی نمیشه کلا سیاسی نباشه؟» گفتم: «ای بابااااا! خب چی بنویسیم کلا؟!» از روزنامه پرسیدند: «در مورد عروسی پسر شمسی خانوم خبر خاصی نداری بشه کار کرد؟»
وقایعنگار 2 دی 94:
1. هیس! هیچی نگو؛ حرف بزنی سانسور میکنند.
179/