مخترع فیلتر کاهش آلودگی: ابتکار به من محل هم نداد!
آلودگی هوا در شهرهای بزرگ حالا چندسالی است تبدیل به مشکل اول کشور در نیمه دوم سال شده است که خسارات این مشکل نه تنها سلامتی محیط زیست و شهروندان جامعه را تهدید می کند. بلکه صدمات ناشی از آن حتی ضربه های اقتصادی زیادی بر کشور تحمیل می کند. در آشفته بازاری که آلودگی …
آلودگی هوا در شهرهای بزرگ حالا چندسالی است تبدیل به مشکل اول کشور در نیمه دوم سال شده است که خسارات این مشکل نه تنها سلامتی محیط زیست و شهروندان جامعه را تهدید می کند. بلکه صدمات ناشی از آن حتی ضربه های اقتصادی زیادی بر کشور تحمیل می کند. در آشفته بازاری که آلودگی هوا هیچ متولی مشخصی ندارد و مسئولین مرتبط هرکدام به نوعی برای درمان این معضل شانه خالی می کنند و دست به دامان دعا برای آمدن باد و باران می شوند تنها راه برای حل کردن این معضل، ساماندهی آلاینده های هوا، به خصوص خودروها است. «سید مهدی موسویان» بازرگان بازنشسته و مخترع امروز با تولید یک فیلترهوای استثنایی این ادعا را دارد که می توان با نصب این فیلتر در خودروها میزان مصرف خودرو را تا ۲۰ درصد کاهش داد. با این مخترع درباره این اختراع استثنایی صحبت کردیم. مخترعی که می گوید تمام راه های قانونی را برای کمک به کاهش آلودگی هوا رفته است اما هیچ مسئولی او را نپذیزفته است.
به جای توجه به اختراعم، به من مجله لحیم کاری دادند
«سید مهدی موسوی نژادیان» متولد ۱۳۴۸ در منطقه ۱۷ شهریور تهران است. علاقه او به اختراع و تولید کردن ابزارهای مورد نیاز باعث شد تا بعد از آنکه خودش را در تجارت و بازرگانی بازنشسته کند دوباره به سمت علاقه های کودکی اش برود و یک مجموعه علمی تحقیقاتی برای تجاری سازی تکنولوژی راه بیندازد: « از بچگی اختراع کردن را دوست داشتم و سعی می کردم کارهای کوچکی را بسازم. مثلا در سال ۱۳۶۳ یک دزدگیری درست کردم که تقریبا پدرجد این دزدگیری های امروزی ریموت دار بود. این دزدگیر کد می خورد و بعد روی ماشین دستگاهی بود که کد را بخواند. اما متاسفانه من هیچ وقت اقبال این را نداشتم که سازمان های دولتی به من توجه کنند. یادم می آید آن زمان متولی این کارها سازمان پژوهش های علمی صنعتی ایران بود. آن موقع رفتم این دستگاه را نشان دادم. آن موقع به من گفتند اینکه چیزی نیست. ما الان داریم روی موشک کار می کنیم. خلاصه آب یخ را روی من ریخت. بعد یک مجله به من هدیه داد که برای لحیم کاری بود. خیلی هم مجله هم پیش پا افتاده ای بود که انگار برای گروه سنتی الف و ب طراحی شده بود. بعد هم فهمیدم اصلا این مجله خیلی وقت است منحل شده است.»
در ۲۵ سالگی وارد بازرگانی شدم
زندگی در یک خانواده روحانی با وضع مالی مناسب باعث شد آقای موسوی بتواند به آرزوهایش فکر کند و حتی اجازه ریسک کردن داشته باشد: « در خانواده ما همه تحصیلکرده بودند و فلسفه می دانستند به همین دلیل دید درستی به می دانند. پدرم یک ماشینی داشت که آزمایشگاه ما بود. من هم با یکی از دوستانم که همپای خوبی برای کارهایم بود هرچیزی را رویش امتحان می کردیم. بعد ها یک آنتن تلویزیون ساختم که امواج دوری را دریافت می کرد. آن موقع ها فکر می کردم جهان بزرگتر از این حرفهاست و من باید همه آن را کشف کنم. ۱۷ سالگی به جبهه رفتم. در آنجا هم هرچیزی دستمان می آمد را دستکاری می کردیم. ولی یکی از چیزهای جالب آنجا، حمام صحرایی بود که با وسیله های جالبی ساخته شده بود. از یک چشمه با قوطی خرج آرپیجی ۷ آب می آوردند و بعد با خاروخاشاک آتش درست کرده بوده بودند تا یک آب گرم فوری بسازند. بعد از جبهه وارد دانشگاه شدم. ۱۹ سالگی ازدواج کردم و الان دوتا فرزند دارم. بعدهم ۲۵ سال بیشتر نداشتم که وارد بازرگانی شدم. اما علاقه به سمت کارهای تحقیقاتی و پژوهشی باعث شد تا ۸ سال پیش خودم را بازنشسته کنم و به کارهای خودم برسم. چون دنبال آرامش می گشتم تهران را رها کردم و برای خودم در کردان یک خانه بزرگ با سلیقه و تکنولوژی های دست ساز خودم ساختم و آنجا حتی مزرعه داری هم می کنم.»
گیاه پردردسر کشور به کار ما آمد
اختراع فیلترهوای آقای موسوی از خواندن اتفاقی یک مصاحبه در روزنامه ایران آغاز می شود: « در سال ۸۶ اتفاقی مصاحبه ای را در روزنامه ایران دیدم. در این مصاحبه دکتر ثابت رفتار در رابطه با گیاه «آزولا» که در تالاب انزلی مشکلات زیادی را برای آن منطقه به وجود آورده بود. صحبت می کردند. حتی گفته بودند اگر کسی دام دارد بیاید و این گیاهان را جمع کند و به دام هایش بدهد. من چون دام داشتم همیشه دنبال انجام یک کار متفاوت می گشتم. پیگیر این آقا شدم و در آخر در صومعه سرا پیدایش کردم. به دکتر ثابت رفتار گفتم که می خواهم روی این آزولا کار کنم. چطور می توانم پیدایش کنم. یادم هست که گفت می توانی یک قایق کرایه کنی و با یک دبه بروی این گیاه را از سطح مرداب جمع کنی. من رفتم و آوردم و در منطقه کردان که زندگی می کردم. پرورش دادم تمام شرایط نور و گرما را نیز رعایت کردم. فهمیدم که این گیاه به چندشکل تازه، سیلو شده و یکی هم خشک شده استفاده می شود. از خشک این گیاه چیز زیادی باقی نمی ماند چون بیشتر این گیاه از آب است. اما من به خودم می گفتم باید یک روش چهارمی اضافه کنم. آنها عصاره گیری از این گیاه است. مثل گلاب عصاره این گیاه را گرفتیم و به کاه و یونجه زدیم و بعد به دام هایم دادیم. شاید باورتان نشود این گوسفندها با اینکه کمتر علوفه می خوردند. خیلی زود چاق شدند آنقدر که تاثیرش را می شد این موضوع را با چشم خیلی خوب فهمید.»
آزولا برای کشاورزان شمال یک دردسر محسوب می شود
نامه ام به احمدی نژاد ۵۰۰ هزارتومان جریمه شد
چاق و چله شدن دام های آقای موسوی بهانه ای شد تا ماده جادوییش را به آزمایشگاه ببرد تا بفهمد اوضاع از چه قرار است و این ماده چه چیزی درون خودش دارد که توانسته گوسفندهایش را چاق کند: « به آقای ثابت رفتار تماس گرفتم و ماجرا را شرح دادم. وقتی هم که مخلوطی را که از علوفه و عصاره ساخته بودیم به آزمایشگاه دادم به من گفتند تو شیمیدانی؟ گفتم نه گفتند پس چیکار کرده ای؟ گفتم هیچی. بعد گفتند انرژی خام این ماده یا همان کف انرژی اش به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده است. در صورتی که ماده اولیه اصلا چنین چیزی نیست. ولی ترکیب این دو باهم خیلی خوب است.» بعد از این اختراع جالب، آقای موسوی تصمیم می گیرد این ماده بنیادی را در تولید دام ثبت کند. اما مشکلاتی سر راهش قرار می گیرد: « کشورما در زمینه دامداری بسیار سنتی است. ما تحقیقات زیادی کردیم و می خواستیم که در این زمینه فعالیت جدی کنیم؛ اما از ما رشوه خواستند. خیلی از این اتفاقات ناراحت کننده سر راهمان قرار گرفت. تا اینکه به آقای احمدی نژاد رئیس جمهور وقت نامه نوشتم و گفتم که فلان جا از ما برای جلوبردن کارمان رشوه خواستند. همان نامه را داخل پاکت دیگری قراردادند و ما را راهی همان حراست سازمانی کردند که از ما رشوه می خواست. ما هم بردیم گفتیم شاید این بار تفاوت داشته باشد. اما در آخر ما به جرم تهمت و افتراه متهم شدیم. در آخر دادگاهو قاضی وقتی دید جانباز هستم و سوء سابقه ای ندارم. فقط ۵۰۰ هزارتومان جریمه ام کرد.»
این فیلترهوا تا ۲۰ درصد مصرف سوخت را کاهش می دهد
ماده بنیادین ساخته شده توسط آقای موسوی منجر به چندین اختراع زنجیره ای شد. در یکی از این اختراعات آقای موسوی نژاد تصمیم گرفت از این ماده برای کاهش آلودگی هوا استفاده کند: « آزمایشات اولیه مان را در موتور بچه هایم امتحان کردم. این مایع سرشار از انرژی و کالری بود و باید آن را از طریق هوا به سوخت اضافه می کردیم. یعنی سیم رابط انرژی ما هوا شد. گفتیم هوا از کجا وارد موتور می شود؟ از راه فیلتر، یعنی فیلتر هوا می تواند میزبان خوبی برای ماده بنیادین باشد. آن ماده بنیادین را به فیلتر اسپری می کنیم و بعد از مدتی خشک می شود. اما یک منبع انرژی فوق العاده است و بعد از آن یک بهسوزی بهتری به شما می دهد. در نتیجه با این بهروری، میزان سوخت مصرفی کاهش پیدا می کند. قدرت در این کار تا ۲۹ درصد افزایش و در نتیجه سوختی که تبدیل به توان کاری می شود تا ۱۹ درصد کاهش پیدا می کند. میانگین مصرف روزانه ما ۷۰ میلیون لیتربنزین است و با این فیلتر هوا به طور میانگین ۷ میلیون لیتر صرفه جویی می شود یعنی روزانه ۷ میلیاردتومان صرفه جویی می شود. حتی این اتفاق استهلاک موتور هم کاهش پیدا می کند. حالا حساب کنید چقدر از آلودگی هوا کمتر می شود. ما دیگر از آزولا گذر کردیم الان ماده بنیادین ما از کمپوست و زباله تامین می شود.»
نمونه گراف ها و نمودارهایی که افزایش توان و کاهش مصرف خودرو را تایید می کند
هیچ کدام از ارگان های مرتبط با یک موضوع، همدیگر را قبول ندارند
اختراع آقای موسوی در حال حاضر در بازار موجود است اما هیچ قیمت اضافه تری نسبت به سایر فیلترها ندارد. آقای موسوی نژاد می گوید که تمام هزینه های تولید را که حدود ۵ میلیارد تومان شده است را خودش به طور شخصی پرداخت کرده و هیچ ارگان و سازمانی از او حمایت نکرده است: « من حتی نخواسته ام بابت تکنولوژی که در این فیلتر هوا استفاده شده پول اضافه ای بگیرم. صدایش را هم در نیاوردم که به مشتری بگویم فلانی این فیلتر هوا معجزه می کند. چون اساسا اینجا به این حرفها اهمیت نمی دهند. من اگر بگویم این فیلترهوا یک اختراع بزرگ است و می توان با این کار به کاهش آلودگی هوا کمک کرد و مصرف سوخت را کاهش داد. نمی توانم بگویم اگر به جای اینکه سه سانت پدال را فشار دهید سرعت به ۱۲۰ برسد با این فیلتر هوا با یک سانت و نیم فشار به این سرعت می رسید. من اینجا فقط می توانم بگویم اتومبیل شما خوش نفس تر می شود و مصرف سوختتان کاهش پیدا می کند. می دانید اگر واقعین را بگویم چه اتفاقی می افتد؟ اول از همه کلی آدم پیدا می شود که می گویند از کجا این حرفها را می زنی؟ اصلا مدارکت کجاست؟ حالا بیا و ثابت کن. چون هیچ کدام از ارگان های مرتبط کار همدیگر را قبول ندارند. پارک علمی فناوری یک محصولی را تولید می کند که سازمان بهینه سازی مصرف سوخت قبول ندارد. وزارت نفت هم بهینه سازی قبول ندارد. حالا اگرهمه این راه ها را برویم باید یک کارشناسی کار شما را تایید کند. اما مگر جرات می کند؟ باور کنید من همه این راه ها را رفتم نشد. ترجیح می دهم بی سروصدا کار کنم تا دردسری نشود.
سازمان حفاظت از محیط زیست مرا دست انداختند
آقای موسوی نژاد از راهروها و نامه نگاری با ارگان های محیط زیستی کلی خاطره تلخ دارد و هنوز سند تمام این نامه نگاری ها و رفت و آمدها را نگه داشته است: « پارسال اوایل تابستان محلولمان را سازمان حفاظت از محیط زیست بردم تا به آقای دکتر رشیدی سرپرست مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت از محیط زیست نشان دهم و باهم حرف بزنیم. برای این قرار یک پرونده ای را با تمام اطلاعات و آزمایشات و مستندات تشکیل دادم. آن روز که از ایشان وقت ملاقات گرفته بودم. یک لحظه دیدم خانم ابتکار هم آنجاست و از بقیه واحدها بازدید می کند. من دیدم بهترین فرصت است که خودم و اختراعم را معرفی کنم. رفتم جلو و خودم را معرفی کردم یک توضیح کوتاهی دادم اما ایشان گفتند: « بله بله خواهش می کنم حالا شما با کارشناسان ما صحبت کنید.» با همین بله بله مرا رد کرد. خیلی به من برخورد. مرا را دوباره هل دادند سمت اتاق آقای رشیدی. چندساعت نشستم. انقدر نشستم که بقیه دلشان برایم سوخت. به من گفتند شرمنده ایم وقت ناهار شد یا کلا برو یا برو کتابخانه؛ رفتم کتابخانه و داشتم کتاب می خواندم که گفتند بدو که آقای رشیدی آمد اما داخل اتاق نمی آید. بیرون در حرف بزنید. من هم رفتم سمت آقای رشیدی، هرچه توضیح دادم. گفت باشه باشه من باید بروم جلسه هیئت دولت بعد با شما تماس می گیرم. هنوز تا الان آقای رشیدی رفته تا به من زنگ بزند. بعد هم با آن سازمان به اختلاف خورد و کلا رفت. حالا فکر نکنید خانم ابتکار به من توجه می کرد اتفاق خاصی می افتاد. نه بابا آلودگی هوا اصلا متولی ندارد و کلا مرا دست انداختند!»
با کمپانی های آلمانی وارد مذاکره شدیم
خاطرات آقای موسوی از نامه نگاری با ارگان های متولی تمامی ندارد و پای پارک علمی فناوری و وزیر کشور هم وسط می آید: « شب عید سال گذشته آقای رحمانی فضلی گفت در زمینه آلودگی هوا از هر طرحی استقبال می کنیم. من هم فورا نامه زدم. بعد که پیگیرشدیم ما را ارجاع دادند سازمان «بهیاری ها و شهرداری کشور» در خیابان کارگر، آنجا هم کلی پاس کاری شدم. یعنی دستور آقای وزیر نافذ نبود و بازهم تلاشم فایده ای نداشت.اما دردناک ترین قسمت ماجرا آنجاست که یک آقایی که مسئول کارآفرینی کشور است و مسئولیت رده بالایی دارد وقتی در این رابطه با او صحبت کردم معتقد بود که من نه تنها حرف الکی می زنم. بلکه حتی حاضر نشد این فیلتر را داخل ماشینش قرار دهد چون معتقد بود که من به او تلقین می کنم. من حتی یک بار نامه نوشتم به معاونت ریاست جمهوری و گفتم که پارک علمی فناوری ایکس تخلف کرده است و به ما ضرر زده است. بعد از چند وقت با من تماس گرفتند و گفتند این پارک وابسته به ما نیست وابسته به وزارت علوم است.» تمام این تلاش های بی ثمر آقای موسوی را نا امید کرد تا برای نتیجه دادن اختراعش با معتبر ترین کمپانی های خودروسازی جهان کار کند. « چند وقت پیش به ترکیه رفتم، مدیر یکی از کمپانی ها پورشه اش را آورد تا فیلترهوا را داخل خودرویش قرار دهم. بعد با خودرویش حرکت کرد و بنزین زد. داشت پرواز می کرد. بعد هم آزمایش نشان داد مصرف سوختش ۲۵درصد کاهش پیدا کرده است و قرار شد برای کار باهم همکاری کنیم. اما اینجا حتی یک نفر نخواست این فیلتر هوا را امتحان کند. حالا ما محصول را تولید کردیم. اصلا من با کاهش مصرفش کاری ندارم. اما آلایندگی هوا را کم می کند. این محصول را امتحان کنند اگر دیدند خوب است که ما هیچ چیزی نمی خواهیم. اما اگر خوششان نیامد ما را ببخشند بضاعتمان بیشتر از این نبود. اما حتما امتحان کنند.»