محكوميت واليباليستها و مسأله اخلاق
ولي هنگامي كه نيك بنگريم، شايد بيتوجهي به همين اخبار به ظاهر كوچك است كه موجب اين مشكلات بسيار بزرگ ميشود. درواقع رفتارهاي مبتني بر خشونت و زور يك فرهنگ عمومي است كه در برخی مقاطع در حوزه سياست نيز نمايان ميشود. چنين نيست كه در ساير حوزهها آرام و صلحطلب و منطقي باشيم و …
ولي هنگامي كه نيك بنگريم، شايد بيتوجهي به همين اخبار به ظاهر كوچك است كه موجب اين مشكلات بسيار بزرگ ميشود. درواقع رفتارهاي مبتني بر خشونت و زور يك فرهنگ عمومي است كه در برخی مقاطع در حوزه سياست نيز نمايان ميشود. چنين نيست كه در ساير حوزهها آرام و صلحطلب و منطقي باشيم و فقط وقتي كه به سياست ميرسيم در مقام حذف و رد و آتش زدن يكديگر به هر روش و قيمتي برآييم. يكي از مواردی كه مصداق اين فرهنگ خسارتآفرين است، ميدانهاي ورزشي است.
اتفاقاتي كه اين روزها در زمينهای واليبال كشور رخ ميدهد، نمونهاي از اين بحران است. در مسابقه اخيري كه ميان دو تيم مهم ليگ واليبال رخ داد، اوضاع بازی چنان به تشنج كشيده شد كه اكثريت اعضاي دو تيم و حتي مربيان آنها محروم و محكوم شدند. ١٢ نفر از دو تیم ٦ نفره محکومیت انضباطی یافتند!! وقتي كه نگاه ميكنيم محروميت بیشتر متوجه بازيكنان مهمتری است كه عضو تيم ملي هم هستند که نیمی از آنان را تشکیل میدهند و اين ميرساند كه شدت مشكل رفتارهاي ناهنجار، ارتباط مستقيمي با سطح بازيكن داشته است. جالب است كه اين گروه كه تا اين حد خشن و توهينآميز روبروي هم قرار میگیرند، چگونه ميتوانند در تيم ملي رفاقت و دوستي را با يكديگر حفظ كنند؟
مشكل وقتي مهمتر و برجستهتر ميشود كه ميبينيم تنش ميان بازيكنان دو تيم بسيار عميق و بيادبانه نيز بوده است. در حالي كه ميدانيم به صورت سنتي ورزش واليبال نسبت به برخي ورزشهاي ديگر مثل فوتبال و كشتي از فضاي فرهنگيتري برخوردار بوده است؛ هم به لحاظ بازيكنان و هم از زاويه تماشاگران مسابقات واليبال، از منظر فرهنگي يك سر و گردن بالاتر از برخي ورزشهاي ديگر بودند. به علاوه ارتقاي جايگاه واليبال در كشور و در سطح جهاني موجب ميشود كه بازيكنان بيش از پيش زير ذرهبين مردم و رسانهها قرار گيرند و همين نظارت نيز بايد موجب حساسيت بيشتر آنان در انجام رفتارهايي شود كه از طريق دوربينها ثبت ميشود. از سوی دیگر افزايش دستمزدها و درآمد واليباليستها نيز ميتواند به بهبود رفتارهاي آنان كمك كند. زيرا اين عرف اقتصاد ورزشی است كه اگر بازيكني بداخلاق باشد و با حركات ناپسند خود براي تيم و خودش ايجاد مشكل كند، از اين طريق به ضرر اقتصادي و اعتباري تيم خواهد بود؛ لذا كمتر تيمي حاضر به خريد او ميشود. به همين دليل بازيكنان خوبي كه ميخواهند قيمت آنها همچنان بالا باشد و بالاتر برود، به لحاظ رفتاري در داخل و خارج زمين خيلي از ملاحظات را رعايت ميكنند. نمونه اخير دروازهبان تيم پرسپوليس مويد اين ادعاست كه يك بازيكن، چگونه با انجام رفتارهايي كه خلاف عرف يا قانون و فرهنگ جامعه است، خود و تيم را به حاشيه ميبرد و چه بسا ممكن است تيمي را كه درحال اوجگيري است با نزول كيفي و رواني مواجه كند. طبيعي است كه هيچ تيمي حاضر نميشود روي چنين بازيكني سرمايهگذاري كند؛ حتي اگر به لحاظ فني بازيكن خوبي باشد.
با اين ملاحظات اين پرسش طرح ميشود كه چرا چنين اتفاق ناگواري در زمين واليبال رخ ميدهد؟ اگر اين مشكل حل نشود، آیا نباید انتظار بروز اتفاقات ناخوشايند مثل آنچه كه در آفريقا (مدتي پيش در مصر) و آمريكاي لاتين در زمينهاي ورزشي رخ ميدهد را در ایران نیز داشته باشيم؟ اتفاقاتي كه به كشته شدن تعداد زيادي از جوانان منجر شده است. پاسخ به اين پرسش را نميتوان به خصايل اخلاقي تكتك بازيكنان ربط داد؛ علت هم اين است كه در ميان محكومشدگان حتي مربيان حال و گذشته تيم ملي نيز حضور دارند. بازيكناني در دو طرف ماجرا هستند كه با هم دوست و رفيق هستند و ميدانند كه در تيم ملي بايد همراه و همبازي باشند. به نظر ميرسد كه علت اساسي ساختار شکننده و غیرمنعطف حاكم شده بر ورزش ازجمله واليبال است؛ در كنار آن قطع ارتباط ميان رفتارهاي خلاف شئون با هزينههاي مادي براي ورزشكار و باشگاه است. درواقع از يكسو حساسيت و فشار فراواني به بازيكن وارد ميشود و از سوي ديگر نظارت و حتي آموزش چگونگي خودكنترلي و مشاوره كافي به آنان داده نميشود؛ در نتيجه ميبينيم كه بازیکن وسط بازی زمين را ترك كرده و با عصبانیت وارد جمعيت تماشاگر طرفدار رقيب ميشود تا دعوا كند.
مشكل ديگر فقدان نظارت بر رفتارهاي تماشاگران است. از اين رو آنان ميتوانند با تحريك بازيكنان عصبانيت را به بازي تزریق كنند. اين فرآيند موجب ميشود كه تركيب تماشاگران نيز به مرور تغيير كند و افرادي كه براي تشويق تيم مورد علاقه و نيز گذران اوقات فراغت به ورزشگاه ميآيند كمكم عطاي رفتن به ورزشگاه را به لقاي آن ببخشند و تركيب تماشاگران هر روز نسبت به گذشته خشنتر و بيفرهنگتر شود و اين ويژگي را به بازی و فضای ورزشگاه و بازيكنان و تيم نيز منتقل كنند.
وقتي كه با اين پديدهها از ابتدا برخورد نشود، كمكم چنان ابعادي پيدا ميكند كه حل آن از عهده هيچكس برنخواهد آمد. پیشنهاد میشود که مدعیان ورزش به جای كوشش براي فرهنگسازي که جواب نميدهد، ساختارهاي بازي واليبال و ساير ورزشها را چنان طراحي كنند كه نه براي ورزشكاران و نه مربيان و نه باشگاهها و نه تماشاگران وارد شدن به چنين رفتارهايي مقرون به صرفه نباشد و خودشان يكديگر را كنترل كنند. اين قاعده براي همه ورزشها و همه رفتارها صادق است. در این مورد میتوان برحسب هر مورد اظهارنظر كرد.
179/