۲۰ سال ویزیت و درمان رایگان توسط زوج پزشک
حتما ماجرای بخیه چانه کودکی که در بیمارستان کشیده شد و حواشی پس از آن را به خاطر دارید. بعد از آن هم اتفاق ناگوار دیگری افتاد که خانمی بعد از تصادف در بیست قدمی یک بیمارستان، بیست دقیقه بر روی زمین افتاده بود… در این بین؛ اعتراض پزشکان نسبت به ساخت برنامه تلویزیونی«حاشیه» ساخته …
حتما ماجرای بخیه چانه کودکی که در بیمارستان کشیده شد و حواشی پس از آن را به خاطر دارید. بعد از آن هم اتفاق ناگوار دیگری افتاد که خانمی بعد از تصادف در بیست قدمی یک بیمارستان، بیست دقیقه بر روی زمین افتاده بود… در این بین؛ اعتراض پزشکان نسبت به ساخت برنامه تلویزیونی«حاشیه» ساخته مهران مدیری در ایام نوروز را نیز از یاد نبرده اید. اما اینجا زوجی را به شما معرفی می کنیم که بخش زیادی از عمر خود را صرف خدمت رسانی به مردم کرده اند. دکتر سیدداوود ترابی، پزشک عمومی است که به همراه همسرش محبوبه مشتاق که او هم فارغ التحصیل در رشته مامایی است بخشی از زمان خود را به شکل رایگان در اختیار مردم بی بضاعت و ناتوان قرار داده اند. این زوج، مشتی نمونه خروار در جامعه بزرگ پزشکی هستند. با آنها هم کلام شدیم تا شاید شما نیز در حین خواندن گزارش پزشکان و کادر درمانی بیشتری در میان اطرافیانتان به یاد آورید که از این دست فعالیت های انسان دوستانه انجام می دهند.
ویزیت رایگان از زنجان شروع شده بود
دکتر سیدداوود ترابی سال ۱۳۷۰ از دانشگاه اصفهان در رشته پزشکی فارغ التحصیل می شود. بعد از آن به زادگاهش زنجان می رود و در آنجا کار خود را آغاز می کند. سال ۷۳ با همسرش در مطبی که کار می کرد آشنا می شود و به قول خودشان پس از ۳۷ روز مراسم نامزدی برگزار می کنند و سه ماه بعد از آن هم ازدواج می کنند و به سر خانه و زندگی شان می روند و در حال حاضر یک پسر ۱۸ ساله دارند. آنها به مدت ۱۴ سال در زنجان می مانند و بعد از آن ۶ سالی می شود که به تهران آمده اند. آقای ترابی در یکی از کلینیک های شهرری مشغول به کار می شود و همسرش خانم مشتاق نیز در مطبی در محله نظام آباد کار خود را آغاز می کند. آنها زمانی که در زنجان زندگی می کردند و بعد از ظهرها به مطب مي رفتند؛ در مواقع لزوم ويزيت رايگان هم انجام مي دادند و از آن زمان کلید فعالیت و کمک های خیرخواهانه شان به مردم نیازمند آغاز شده بود.
بخشی از مردم توان پرداخت هزینه های بهداشت مادر و کودک را ندارند
محبوبه مشتاق از سال ۷۳ که در رشته مامایی فارغ التحصیل و با دکتر داوودی آشنا شد می گوید: «همیشه تلاش من بر این بوده با توجه به توانایی و تخصصی که دارم به مردم خدمت کنم. به عنوان مثال در بخش بهداشت مادر و کودک فعالیت های زیادی انجام داده ام. متاسفانه بخشی از اقشار جامعه از آنجایی که توان مالی مناسبی ندارند نمی توانند به این بخش از بهداشت و سلامت خود رسیدگی کنند. من تا جایی که توانسته ام آدرس مطبم را در اختیار همگان قرار دادم تا هر کس احساس کرد نمی تواند از پس مخارج درمانش در این بخش بربیاید به اینجا بیاید و در صورت نیاز از خدمات رایگان استفاده کنند.»
محبوبه مشتاق و همسرش داوود ترابی حتی در بخش نذر فرهنگی که شهرداری تهران آن را به راه انداخته است نیز شرکت کرده اند تا از این طریق هم بتوانند تخصص و توانایی خود را در اختیار نیازمندان بیشتری قرار دهند.
دعای خیر مردم را در زمان رفع خطر حس می کنیم
دکتر ترابی درباره فعالیت هایی که خودش و همسرش انجام می دهند می گوید: «من خودم از وقتی به تهران آمدم چون استخدام تامین اجتماعی هستم در کلینیکی در شهرری مشغول به کار شدم که کلا خدمات آنجا برای کسانی که بیمه تامین اجتماعی هستند رایگان است. اما در این منطقه آدم های نیازمندی که بیمه نیستند و باید ویزیت آزاد پرداخت کنند ولی در توانشان نیست زیاد است. من تا آنجایی که از دستم بربیاید سعی می کنم از ویزیت خودم بگذرم تا فشار کمتری به این دسته از بیماران وارد شود. این کمک ها یک حس روحی و روانی به من می دهد که به دل خودم می نشیند. به عنوان مثال یادم می آید چند شب پیش شیفت بودم و فردی برای درمان به کلینیک آمد. شغلش را که پرسیدم گفت نگهبان است. حقوقش ماهی ۷۰۰ هزارتومان بود. یعنی روزی ۲۵ هزارتومان دستمزدش می شود. ویزیت ۱۹ هزارتومانی را هم پرداخت کرده بود؛ اما ته دلم راضی نبود. گفتم ویزیت را برگردانند. خوشحالی اش حال من را خوب کرد. حتی همسرم از من بهتر است وقتی ببیند کسی نیازمند است هزینه داروی او را هم در اختیارش می گذارد. ما به دعای خیر مریض هایمان خیلی اعتقاد داریم. وقتی از خطر عبور می کنیم بیشتر به تاثیر این دعاها پی می بریم. مثلا در حین رانندگی خطری بوده و خوابم برده اما به موقع هوشیار شده ام. چند هفته پیش داشتم می آمدم به برف خوردیم و از پشت تصادف سریالی شد. یک نیسان با چه سرعتی می آمد و به چند ماشین می زد که به فاصله ۴۰-۵۰ متری من ماشین چپ شد و به من برخورد نکرد. من این اتفاق را به دعای خیر مردم می بینم. از سوی دیگر همین دعاها به پولمان برکت می دهد و همین برایمان کافی است. البته ناسزاهای مریض را هم نوش می گیرم.»
محبوبه مشتاق درباره علت کارهای انسان دوستانه ای که انجام می دهد می گوید: «به هر حال آدم هايي كه واقعا نيازمند هستند به نوعي مي توان حقيقت را از ميان نگاه و صحبت هايشان دريافت كرد. به طوری کلی من هر چه قدر توان مريض هايم باشد ويزيت مي گيرم. كاري به تعرفه هايي كه هر سال اعلام مي شود ندارم.» آقای ترابی می گوید: «همسرم شاید در زنجان کارش بیشتر بود چون منطقه محرومی است حتی زایمان رایگان هم انجام می داد. الان هم که در تهران هستیم همسرم در گروه های کمک به بچه های بی بضاعت هم فعالیت می کند. من فرصت این کارها را ندارم اما همسرم این کارها را هم انجام می دهد.»
همین شماها هستید که بخیه مردم را می کشید!
وقتی از آقای ترابی و خانم مشتاق درباره هجمه هایی که نسبت به پزشکان و کادر درمانی پیش آمده می پرسیم دکتر ترابی اینطور پاسخ می دهد: «در هر حرفه اي بعضي ها هستند كه وجدان كاري ندارند. فقط در حرفه اي پزشكي هم محدود نمي شود. از سوی دیگر آدم هاي خير در هر قشري نیز وجود دارد. همين اتفاقات و البته بزرگنمایی کردن درباره آنها باعث مي شود تا مردم به قشر پزشك و كادر درماني بدبين شوند. من كادر پزشكي در بيمارستاني را مي شناسم كه دو ماه است هزينه يك بيمار بر روي تخت بيمارستان را پرداخت مي كنند. چرا کسی درباره این افراد صحبت نمی کند؟»
او البته برخورد برخی از مراجعان و بیماران را هم چندان خوشایند نمی داند: «برخورد بعضی مريض ها را من با خودم هم ديده ام كه سر يكسري مسائل كوچك بهانه گيري مي كنند. مثلا یک نفر برگه گواهي صحت سلامت ورزشي اش را ساعت يك نصف شب می آورد من پر كنم من به او گفته ام چرا این موقع شب آورده ای؟ به من پرخاش کرده و گفته همين شماها هستيد كه بخيه مردم را مي كشيد! در صورتي كه اصلا وظيفه من امضاي آن برگه نبوده. اين جو رواني عليه پزشكان اصلا خوب نيست. به هر حال چون پزشك ها با سلامتي و جان مردم در ارتباط هستند بسیار پسنديده است كه او كمترين قصور، كوتاهي و اشتباه را داشته باشد؛ اما بزرگنمايي ها هم آزاردهنده است. پزشک ها تا جایی که در توان داشته باشند حتما کارهای انسان دوستانه انجام می دهند. من هم به عنوان یک پزشک عمومی آنچه که در توان داشته باشم را برای مردمم به کار می گیرم.»
176/