بزن باران که سربها حمله کردن
احسان ابراهیمی 28 آذر 94 ساعت 9:01 صبح داشتیم میآمدیم دفتر که رانندهام کنار یک دکه روزنامه فروشی ایستاد و گفت: «من صبحونه نخوردم، برم یه کیک شیرکاکائو برای خودم بخرم؟ اشکال نداره؟» گفتم: «نه پسر جان برو. بیزحمت یه های بای هم برای من بخر.» او که پیاده شد در ماشین تنها شدم. کمی …
احسان ابراهیمی
28 آذر 94
ساعت 9:01 صبح
داشتیم میآمدیم دفتر که رانندهام کنار یک دکه روزنامه فروشی ایستاد و گفت: «من صبحونه نخوردم، برم یه کیک شیرکاکائو برای خودم بخرم؟ اشکال نداره؟» گفتم: «نه پسر جان برو. بیزحمت یه های بای هم برای من بخر.» او که پیاده شد در ماشین تنها شدم. کمی آسمان را نگاه کردم. هوا ابری بود و به سرخی میزد. گویی که قرار است ببارد. با موبایلم هواشناسی را چک کردم. خبری از بارش نبود. آفتابی آفتابی! خیلی تعجب کردم. چند تا سایت خارجی را هم چک کردم. باز هم هوا آفتابی بود. ولی این ابرهای سرخی که در آسمان میدیدم پیام بارش سنگین برف را به من میداد. کنجکاو شدم و پنجره را پایین کشیدم و سرم را بردم بیرون. هیچ وقت شامه من اشتباه نمیکند. بوی باران و برف را بهتر از هواشناسی میفهمم. برای همین نفس عمیقی کشیدم و هوا را به داخل ریههایم فرستادم. در ریهها، از هوای موجود نمونه برداری کرده و نمونههای مهیا شده را به بخش بیوپسی ریهام فرستادم. اما قبل از آنکه جواب آنالیز بیوپسی بیاید، خودم فهمیدم چه خبر است. چون بعد از آن دم و بازدم عمیق، مثل چی به سرفه افتادم و داشتم خفه میشدم! فهمیدم آسمانی که من آن را سرخ و ابری میدیدم و حس رمانتیکی به من داده بود، در واقع آسمانی قهوهای و دودآلود بوده! همینطور که داشتم فرتوفرت سرفه میکردم، رانندهام پرید توی ماشین و با خوشحالی گفت: «آقا مژده؛ آسمان رفع توقیف شد.» وسط سرفههای پیاپی گفتم: «فع… فعلا که… فعلا که… فعلا… فعلا که انگار… انگار آسمان توقیف شده!» گفت: «نه نه! همین الان خبر دادن که آسمان رفع توقیف شده.» گفتم: «خانم ابتکار خبر داد؟» با تعجب پرسید: «به خانم ابتکار چه ارتباطی داره؟ من توی خبرها دیدم.» گفتم: «یعنی حالا دیگه برف و بارون میاد؟» با استرس گفت: «چرا این طوری شدین؟ چه ربطی به برف داره؟» همینطور سرفه میکردم. پرسید: «سرفه برای چیه؟!» به سختی و با ایما و اشاره به او فهماندم که نفس کشیدنم باعث این سرفهها شده. منتها متوجه منظورم نشد و با نگرانی گفت: «حالتون خوبه؟ مسموم اینا نشده باشین؟ چیز تاریخ مصرف گذشته ای استفاده نکردین؟ آخ آخ آخ نکنه این خوراکیای که زیر صندلی بود رو استفاده کردین؟ این تاریخش گذشته بودا!» بعد انگار چیزی را که میخواست پیدا کرد و گفت: «وا! اینم که سر جاشه! پس چی شدین؟» سرفهام که بند آمد گفتم: «بابا میگم هوای آلوده رو تنفس کردم. تو چی میگی؟ آسمان رفع توقیف شد یعنی چی؟» گفت: «من منظورم روزنامه آسمان بود که رفع توقیف شد.» گفتم: «خب، مبارک کارگزاران. آسمون کی رفع توقیف میشه؟ دو روز دیگه اینجوری نفس بکشیم تعدیل جمعیت میشیم ها!» راننده گفت: «مثل اینکه امروز عصبانی هستید. من میرم یه دوری میزنم بعدا مزاحمتون میشم» .
وقایعنگار 28 آذر 94:
1. مسئولان اقدام کارآمدی برای حل معضل آلودگی هوا نیافتهاند؛ آلودگی هوا از حد تحمل فراتر رفته است.
2. روزنامه آسمان رفع توقیف شد.
179/