ميوه توافق راچگونه بچينيم؟
علی طجوزی : روسيه هم كه قرار بود s300 بهايران بفروشد اما بخاطراينکه آنها را راضی کند در حالی که پولش را نیز گرفته بود، گفتاين قرارداد با تحریمها تناقض دارد. آنچه که عامل نفوذايران در منطقه شده، حوادثی است کهايران را وارد کشورهای منطقه کرده، نهاينکه درایت و کیاست باشد. در انتخابات مجلس …
علی طجوزی : روسيه هم كه قرار بود s300 بهايران بفروشد اما بخاطراينکه آنها را راضی کند در حالی که پولش را نیز گرفته بود، گفتاين قرارداد با تحریمها تناقض دارد.
آنچه که عامل نفوذايران در منطقه شده، حوادثی است کهايران را وارد کشورهای منطقه کرده، نهاينکه درایت و کیاست باشد.
در انتخابات مجلس به نظرم باید گروههای نسبتا همسو بیایند. ما وحدت استراتژیک نداریم. دولت هر دو طرف را تایید ميکند.
فضای به وجود آمده از توافق وبسته شدن ابعاد نظاميپرونده فعالیتهای هستهاي ،ایران را در آستانه فرصتی تاریخی قرار داده است که ميتواند با استفاده از آن جایگاه خود در منطقه وحتی جهان را از نظر اقتصادی – سیاسی محکم تر کند. اما پیشتر نیز ازاين گونه فرصتها برایايران به وجود آمده است که به عقیده برخی کارشناسان وتحلیلگران سیاسی – اقتصادی نتوانسته است چندان از آنها سود ببرد. یکی ازاين تحلیلگران ،داود هرمیداس باوند است. با او درباره شرایط فعلی کشور واین که چگونه ميتوانیم ازاين شرایط بهترین استفاده راببریم وهمچنین چگونگی از بین رفتن فرصتها به گفتوگو نشستهايم.
با توجه به وضعیت پیش آمده وبسته شدن ابعاد نظاميپرونده هستهايايران ،کشور در موقعیت مناسبی قرار گرفته است وميتواند ازاين فرصت برای بهبود شرایط سیاسی – اقتصادی اش در سطح جهان ومنطقه استفاده کند. اما شما معتقدید کهايران پیش ازاينها نیز فرصتهایی مانند 11 سپتامبر داشت که از آن بهره برداری نکرد. ميخواهم بپرسم کهايران چگونه ميتوانست ازاين فرصت و موارد مشابه آن استفاده کند ؟
برای توضیحاين مسئله باید کميبه گذشته برگردیم وبرای فهم بهتر چند مثال تاریخی نیز بیان ميکنم.
در روند تاريخ خيلي پيش ميآيد كه مصالح قدرتهاي فرامنطقهاي با منافع كشوري كه در گذر زمان مورد بهره برداري همين كشورها بوده است همسو ميشود. به خصوص اگر در حال تخاصم هم باشند. مثلا در پايان جنگ جهاني اول منافع انگلستانايجاب ميکرد که دولتی مقتدر درايران وجود داشته باشد. چون حفظ منافع نفتياش درايران بود. همچنین جنگ ،ارزش نفت را براي آينده بشر نشان داده بود، بنابراین وجود دولتی مقتدر که با خرج خودش منافع آنها را تامین کند واجب بود به خصوص انگلستان بعد از جنگ با مسائل مالي مواجه بود. نكته دومايجاد كمربند بهداشتي از نظر سیاسی بعد از انقلاب اكتبربود.این مسئله اقتضا ميكرد كه يك حكومت مركزي مقتدري در همسايگياين حكومت انقلابي ايجاد شود كه امنيت مناطق نفتي را به هزينه خودش تامين كند. بنابراین ازاين جهت هم لازم بود که ترکیه ،ایران وعراق یا همان همسايههاي شوروي با آن قدرت انقلابي دارای يك حكومت مركزي مقتدر باشند. ازسوي ديگر حكومت انقلابي روسيه براين باور بود كه جامعه روسيه بر اساس نگرش ماركسيستي پروسه متكامل بورژوازي را طي نكرده است.بنابراین آنها معتقد بودند انقلاب اكتبر به منزله جرقهاي است براي آتش كردن انقلاب پرولتاريا در كشورهاي صنعتي اروپا مثل آلمان و انگليس.براي همين وقتي تروتسكي براي انعقاد قراردادهايی مابین دو کشور به آلمان ميرفت ،بين سربازهاي آلماني اتريشی، برگههايي پخش ميكرد بااين مضمون كه انقلاب گريزناپذير است.ولياين انتظار تحقق پيدا نكرد.بعد از پايان جنگ 1919 جنبش اسپارتاكوسها در آلمان سركوب شد،امثال رزا لوگزامبورگ و لايپنيخت كشته شدند؛ قيام بلاكون درمجارستان سركوب شد و بنابراين انقلاب پروتاليا كه آن را ناجي انقلاب اكتبر ميدانستند تحقق پيدا نكرد.
چه راهی در پیش گرفتند؟
به جاي صدور ارزشهاي انقلاب يك استراتژي دفاعي درونگرا در پيش گرفتند. از طرفي دراين نگراني بودند كه كشورهاي همسايه چون ضعيف هستند احتمال زيادي وجود دارد كه براي حكومت انقلابيون تبدیل به پايگاههاي ضد انقلاب بشوند. مثل پرومتيانها، روسهاي سفيد، داشناكها، مساواتيها و امثالهم. آنها هم منافعشانايجاب ميكرد كه در كشورهاي همسايه حكومتهاي مركزي مقتدري بيايد كه اجازه ندهد پايگاه ضدانقلاب بشوند. حركت سوميهم دراين بين شكل گرفته وآن تفاهميبود که بين حكومت انقلابي شوروي و بريتانيا صورت گرفته بود. البتهاين تفاهم به صورت علنی نبود، اما در هر صورت شورويها متعهد شدند از صدور ارزشهاي انقلابي به شبه قاره هند و كشورهاي همسايه جنوبي خودداري كنند. نهضت آزاديبخش شرق را كهايجاد كرده بودند، متوقف كردند. رهبران كمونيست هند مثل رائو بركت ا… را به كلي كنار گذاشتند. از طرفي انگلستان متعهد شد با توجه به نفوذي كه دراين كشور دارد اجازه ندهد كه پايگاه ضدانقلاب شود. دو امتياز در عهدنامه 1921، ماده 56 دادند و آناين است كه اگر يك جنبش در داخلايران امنيت شوروي را تهديد كند و دولتايران اقداميبراي سركوب آنها نكند يا توانايي اش را نداشته باشد، آنها مجازند نيرو واردايران كنند.اين تضميني بود كه انگلستان به طرف مقابل داد.
با توجه به تضاد شدید دیدگاههای سیاسی وايدئو لوژیک که با هم داشتند چرااين کار را انجام دادند؟
هردوطرف منافع آينده شان اقتضا ميكرد حكومتهاي مركزي مقتدر وجود داشته باشد. مثل کمک بهايجاد حکومت آتاتورك در تركيه؛ لنين در عهدنامه 1921 كه با آتاتورك منعقد كرد، دوايالت قارس و اردهان را به تركيه که پس از شكست تزارها ازدست داده بودند، بازپس داد. يعني دراين زمينه تصادفااين موضع مشترك انگليس و شوروي كه بايد حكومت مركزي مقتدر وجود داشته باشد به نفعايران هم شد. بعد از 11 سپتامبر، تنها كشوري كه از فرايند منتفع شد جمهوري اسلاميايران بود.
به چه صورت؟
جمهوري اسلاميدر افغانستان خلع جايگاه شده بود، طالبان بر آنها مسلط شده بود و متصف به ارزشهاي سلفي بود. سلفيها و وهابيها هم شيعه را كفر مطلق ميدانند. به همين دليل وقتي آمدند رهبری جنبش شيعيان را از بين بردند،ايران هم كاري نميتوانست بكند چون به طور كلي پاكستان قدرت مسلط در آنجا شده بود. بنابراين حمله آمريكا به طالبان و سركوب كردن آنها كهايران هم مشاركت ضمني داشت، سبب بازگشتايران و ديگران به افغانستان شد. مثال دیگر از بین رفتن رژيم بعثي عراق بود. با ازبین رفتن حکومت بعث واز بین رفتن قدرت صدام حسين ، زمينه نفوذايران در عراق بدون استفاده از گلوله شد.حضوری که هم اکنون نیز برای حفظ امنیت عراق و منطقه ضروری است وآمریکا نیزاين مسئله را به خوبی ميداند. از طرف دیگر آمريكاييها برآن شدند كه جلوي نفوذ و گسترش القاعده را بگيرند. يعني القاعدهاي كه در پاكستان، افغانستان، چچن، آسياي مركزي، شرق آفريقا و حتي بعضا در بلوچستانايران رسوخ كرده بود (چون هر 15 روز يك لنج از عربستان پول نقد به روستاهاي بلوچستان توزيع ميكرد. تعدادي هم كه براي ارزشهاي سلفي به افغانستان رفته بودند، بازگشت كرده بودند. البته وزارت اطلاعات باايجاد سوانحاينها را بدون هياهو و يكي پس از ديگري از بين برد.اينها براساس رسالهاي ميگویم كه یک سرتيپ ارتش درباره نفوذ سلفي گري در بلوچستان نوشته بود.اين فرصتي كه به وجود آمد وايران به افغانستان و عراق بازگشته بود و نفوذ داشت وهمچنین آن سلفي گري که در سالهاي اول مهار شده بود، ميتوانست فرصتي براي حل مشكلاتايران با آمريكا باشد.
اما استفاده نشد؟
چوناين فرآيند با روی کار آمدن دولت اصلاحات تقارن پيدا كرد. حتي آمريكا از رويداد انساني زلزله بم استفاده كرد و هیاتي را براي كمك به زلزله زدگان اعزام كردند. به دنبال آن يك هیات بلندپايه به رياست سناتور دويل كه نامزد رياست جمهوري بود و به نفع بوش صرفنظر كرده بود واردايران شد. ولي چوناين جريان به نفع دولت اصلاحات بود برخی جریانهای قدرتمند درون نظام موافقت نكرد و گفت شرايط براي چنين ديداري مهیا نیست. بعد هم كه كلينتون آمد دولت اصلاحات سياست تنش زدايي و گفت وگوي سازنده و گفتوگوي تمدنها كه همه جا از آن استقبال شده بود را در پیش گرفت. آمريكا هم براي استقبال چند ازاين سیاست اقدام به برداشتن برخی تحریمها کرد که ميتوان به برداشتن تحریم خاويار ، فرش و پسته اشاره کرد. از سوی دیگر خانم آلبرايت از مردمايران به خاطر نقش آمريكا در كودتاي 28 مرداد و حمايت آمريكا از عراق در جنگ هشت ساله عذرخواهي كرد. حتی آنها در مجمع عموميسازمان ملل نیز پای صحبتهای رئیس دولت اصلاحات نشستنداين در حالی است که معمولا روساي جمهور كشورهاي بزرگ از مجمع عموميبيرون ميروند ولي دقيقا چون آن روز رئیس دولت اصلاحات صحبت ميكرد كلينتون نشست و بعد از سخنرانی نیز دست هم زد. برای ملاقات خصوصي بين رئیس دولت اصلاحات و كلينتون نیز توافقی صورت گرفته بود ولي از تهران دستور دادند كه چنين چيزي را نپذيرد. قرار بود که وی به صورت تصادفی در كريدور با هم ملاقات داشته باشند كه رئیس دولت اصلاحات رفت دستشويي و بيرون نيامد.
در همان زمان به خاطر اقداميكه طالبان در مزارشريف كرده بود، شوراي امنيت كميسيوني تشكيل داده بود كه مسئلهايران در آن اولويت داشت .
در چه زمانی ؟
زمانی که رئیس دولت اصلاحات در مجمع عموميبه عنوان رئيس جمهور و آقاي خرازي بعنوان وزير خارجه در آنجا حضور داشتند ولی بازهم همان جریان غالب از تهران دستور دادند چون خانم آلبرايت شركت ميكند، آقاي خرازي شركت نكند، آقاي ظريف كه رئيس هیات نمايندگي بود شركت كند. حالا رئيس جمهور و وزير خارجه آنجا هستند، شوراي امنيت مسئلهاي دربارهايران را بررسي ميكند، به هر حال رئيس جمهور نفر دوم است وطبق قانون اساسي در مقابل پارلمان، مردم و تاريخ مسئوليت دارد. خيلي آسان ميتوانست بگويد مسئلهاي مربوط بهايران است. اوباما كه آمد، در مبارزات انتخاباتياش دو مورد را مطرح كرد. يكي برقراري رابطه با كوبا و دوميتلاش براي رفع مشكلاتايران وآمريكا.ايراني كه از 11 سپتامبر منتفع شده بود و فرصتي براي گفتوگوي سازنده با آمريكا داشت، ازاين مسئله نیز استقبال نكرد. حتي براي اعزام هيات بلندپايه هم گفت شرايط مساعد نيست.
این مخالفتها به چه دلیل بود؟
چون موفقيتي براي دولت اصلاحات تلقي ميشد. برخي از شخصيتها وجناحها برخوردي شخصي وبخشی نسبت به دولت اصلاحات داشتند. چون يك پايگاه با 20 ميليون راي براي دولت اصلاحات وجود داشت، يك فيگور مردميشده بود. دربرخی نظامها جریانهایی وجود دارند که قابل قبول نيست حزب، شخصيت ویاگروهي مقبوليت مردميپيدا بكند. صدام حسين بعد از جنگ هشت ساله دو شخصيت نظاميمعروف كه يكي از آنان عدنان عبدا… بود را از بين برد. چون از نظرش ديگر حضورقهرمان قابل قبول نبود. يا استالين ژوكوف فاتح استالينگراد را بعد از جنگ برای نظارت بر کارخانه تراکتورسازی به قزاقستان فرستاد و به كلي از صحنه محوش كرد. بنابراين برايشان قابل قبول نبود كه وی امتياز جديدي در حل مشكل آمريكا كسب كند. احمدی نژاد نیز ميخواست چنین کاری را انجام بدهد وآن را به نام خود ثبت کند. اتفاقا چند نامه به آمريكا داد كه دستاوردي را كسب كند كه واكنش مثبتي نديد. دولت احمدي نژاد را به دليل مواضعش جدي نگرفتند. بنابراين در واکنش بهاين عمل يك موضع واستراتژي تهاجمي، مقاومتي و همكاري بر اساس نگاه به شرق يعني روسيه ،چين و هند شکل گرفت. هند همان اول حسابش را جدا كرد. در شوراي حكام در رايي كه به قطعنامه داد موضعش متفاوت بود. ولي بقيه مانند هند رفتار نکردند و ازايران استفاده ابزاري كردند. بااين حال در هر 6 قطعنامه شوراي امنيت به نفع غرب راي دادند. البته روسيه با استفاده ازايران امتيازاتي هم گرفت. مثلا قرار بود پايگاه سپر موشكي در لهستان و جمهوري چكسلواكي به وجود بیاورد، ولي چون روسيهاين را تهديد علیه خودش ميدانست با استفاده ازايران کاری کرد که آنها آنجا اصلا پايگاه نداشته باشند. امتیاز دیگر تقاضای ورود به ناتو از سوی کشورهای عضو گروه گوام يعني گرجستان، جمهوري آذربايجان و اوكراين متقاضي ورود به ناتو بودکه به خاطر مخالفت روسيه در دستور كار ناتو قرار نداد. امتیاز دیگر اقدام نظامي روسیه عليه گرجستان كرده بود که طی آن روسیه آبخازيا و اوستياي جنوبي را روسيه مستقل اعلام كرد، ولی غرب باز هم سكوت كرد و واکنشی نشان نداد.
روسیه چه امتیازی به آنان داد؟
روسيه هم كه قرار بود s300 بهايران بفروشد اما بخاطراينکه آنها را راضی کند در حالی که پولش را نیز گرفته بود، گفتاين قرارداد با تحریمها تناقض دارد. در صورتی که پیشتر از آن در تجاوز عراق بهايران، دولت فرانسه با ریاست جمهوری فرانسوا میتران ،بااين ادعا که قراردادها مربوط به قبل از جنگ بوده هواپیماهای پیشرفته را به عراق منتقل کرد.
چین چطور؟
وقتی قطعنامه شورای امنیت بازرسی در دریای آزاد را مطرح کرد به خاطر کره شمالی مخالفت کردند، ولی هم چین و هم روسیه نه تنها در مورد بازرسی در بنادر و فرودگاهها، بلکه درباره بازرسی در دریای آزاد را هم وقتی مطرح شد هیچ مخالفتی نکردند. بنابراینايران از فرآیند 11 سپتامبر تا حدودی استفاده کرد، ولی استفاده بهینهاي برای بهبود رابطه با آمریکا نکرد.
در حال حاضرشرایط را چطور ارزیابی ميکنید ؟
مذاکراتی که به قولی 12سال طول کشیده است و طولانی ترین مذاکرات قرن 21 بوده وبه عنوان یک توافق تاریخی از آن نام برده ميشود ، بعد از 2 سال فراز و نشیب، به یک برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) رسید.اين توافق برایايران چند حسن داشت؛ یکیاينکه از لحاظ اقتصادی و مالی، به دلیل سوء مدیریت 8 ساله آقای احمدی نژاد از یک طرف و افزایش پی در پی تحریمها ،که نه تنها در مسائل هستهاي بلکه در سیستم موشکی بالستیک و حتی سیستم دفاعی متعارف نیز گسترش پیدا کرده بود. تحریمهای یکجانبه آمریکا که انگلیس و کانادا و استرالیا نیز از آن حمایت کردند.اين مسئله تحریمهای یکجانبه اتحادیه اروپا را نیزدر بر ميگرفت. بنابراین مشخص شد که استراتژی مقاومتی و تهاجميو نگاه به شرق نافرجام بوده است. به همین علت به نظرم دولت آقای روحانی گفت وگوی سازنده با هرکس و در هر مکان و در هر زمان را پی گرفت.اين توافق برایايران از یک نگرانی که محدودیتهای اقتصادی به وجود آورده بود و ادامه تحریم و افزایش آنها جلوگیری کرد. چون رایی که به آقای روحانی دادند برای برنامه سیاستهای خارجی بود. نکته دوم، احتمال استفاده سخت افزاری، گواينکه خیلی بعید بود، اگر تمام و کمال از بین نبرد، تا حد زیادی بی رنگ کرد. سوم، اکثر مردمايران انتظارشاناين بود که ازاين مذاکرات که بیشتر محور گفت وگوهایايران و آمریکا بودند، زمینهاي برای بهبود روابط بینايران و آمریکا به وجود بیاید.
به چه علت؟
به چند عامل نگرانی را تشدید ميکرد. یکیاينکه انتقال استراتژی مسلط آمریکا از خاورمیانه به خاور دور و آسیای شرقی. دوم، آمریکا که 20 درصد نیاز انرژی اش به خارج منجمله خاور میانه بود، با استفاده از نفت شل نه تنها نیازمندی اش رفع شد، بلکه به صادر کننده هم تبدیل شد. بنابراین وابستگی اش کاهش فاحشی پیدا کرد. نگرانی سوم، انتظاراين بود که در برخورد با مسئله سوریه، آمریکاییها از یک استراتژی سخت افزاری استفاده کنند. حتی وقتی اوباما اعلام کرد خط قرمز ما استفاده هر کس از سلاحهای شیمیایی و کشتار جمعی است و ما اقدامات تنبیهی خواهیم کرد، در مسئله سوریه و داعش اوباما ازاين مسئله استفاده نکرد. از سوی دیگرعربستان هم انتظار داشت آمریکا وسرنگونی دولت اسد آنها را همراهی کند که چنین نشد. تلاش ترکیه و عربستان و قطر و دیگران برای واژگونی سوریه و رژیم اسد تا امروز تحقق پیدا نکرده است. مجموعهاين حوادث سبب شد عربستان براين باور شود که استراتژی آینده حضور در منطقه آمریکا برمحوریتايران قرار دارد.
کشورهایی که ازاين اقدام نگران بودند چه واکنشی نشان دادند؟
دراين راستا سه قدرت به سرعت شروع به کار کردند؛ پوتین شروع به اعاده نفوذ وافزایش تسلط در آسیای مرکزی و قفقاز کرد. تشکیل اتحادیه اروپا-آسیا، که هسته اولیه اش بلاروس و اوکران و قزاقستان هستندو قراردادهایی هم که روسیه بااين کشورها منعقد کرد وهمچنین تشکیل کنسرسیوم بین آنها در همین راستا صورت گرفته است.واکنش بعد از سوی گروه شانگهای و احیاکردن نفوذش است.البته چین که در عرصههای مختلف قدرت رو به گسترش دارد. هند هم سعی ميکند خود را به اندازه چین بالا بکشد.ايران بیناين سه قدرت در شرق قرار گرفته است.ايران قدرت عایق بیناين سه است. منافعايران و آمریکا اقتضا ميکنداين کشور مقتدر باشد، چون در غیراين صورت کشیده ميشود به سمت شرق. بعد از بحران اوکراین، روسیه توانش را روی کشورهای شرقی است. بنابراین منافع غرب هم دراين است کهايران مقتدر باشد. ضمناينکهايران دراین میان اقتدار و نفوذ خوبی در کشورهای عربی دارد. یکی از خواستههای عربستاناين بود که پل هلال شیعی را بشکند. بنابرایناينها در یک حالت استیصال قرار گرفتند. وقتی عربستان به عنوان عضو غیردائم شورای امنیت انتخاب شد، اعلام کرد حاضر نیستاين عضویت را بپذیرد، چون شورای امنیت سیاست یک بام و دو هوا را پیاده ميکند که منظورش آمریکا بود. به خاطر همین کری مدام برای اطمینان دادن به عربستان سفر ميکند.
ایران همچنان مهم ترین کشورمنطقه به شمارميرود؟
فضایی مناسب برایايران درست شده است. با تمام تهدیدهای غیرمستقیميکه ميشود، با توجه بهاينکه کنگره آمریکا ، عربستان و رژیم صهیونیتی بسیج شده اند، ولی بازهم جایگاه ژئوپولتیک و اکونوميایران است که آن را تبدیل به کشوری بسیار مهم در منطقه کرده است. البته گاهی حوادث بدون خالی کردن گلوله به کشور کمک ميکند ولی به نظرم آنچه که عامل نفوذايران در منطقه شده، حوادثی است کهايران را وارد کشورهای منطقه کرده، نهاينکه درایت و کیاست باشد. نکته دیگراين که همسویی در برخی زمینههاايران و آمریکا را به وجود آورده بروز وظهور گروههایی مانند داعش و بوکوحرام و سایر گروههای افراطی هستند که به نظرم همهاين تجلیات سابق القاعده است. بانیانش هم خود عربستان و قطر و دیگران بودند. بنابراین مجموعهاين حوادث پیش آمده، چند فرصت بوده که یکی از آن فروپاشی شوروی بود ودیگری 11 سپتامبر که از آنها در عرصههایی استفاده بهینه کردیم ولی برای رفع مشکلات نه.
با توجه به ثباتايران وشرایط منطقه وجهان چگونه ميتوانیم عمل کنیم ؟
الان با توجه به شکست بهار عرب، آشفتگی منطقه و اوضاع آشفته اقتصادی کشورهای اتحادیه اروپا مثل پرتغال وايتالیا و اسپانیا و یونان، به کشوری مثلايران که توانایی جذب سرمایه خارجی و جمعیت داشته باشد نیاز دارند. بنابراین فکر ميکنم با توجه به مجموعه حوادث پیش آمده ،ما باید مقداری از مواضع شعاري به خصوص جناح اصولگرا در پیش گرفته بکاهیم و ازاين فرصتها استفاده بهینه کنیم. یعنیاين توافق تمام نشده وعرصههای دیگر مانده است. برخی مسائل کنگره، حقوق بشر و غیره باقی مانده که سعی ميکننداين را جا بیندازند.
چه اقداميباید انجام داد؟
این یک وحدت استراتژیک ميخواهد، ما در هنگام شروعاين امر باید عرصههای دیگر را هم تقویت کنیم. باید همه همصدا باشند، نهاينکه همه با هم مخالف باشند. وقتی شما در بالاترین راستا موضعی که اتخاذ ميکنید یک موازنه منفی است، کجدار و مریز برخورد ميکنید. وحدت یعنی در عرصههای دیگر هم در جهت تقویت تیم مذاکره کننده عمل کنند. کاری کنند که آنها با دست پر و اعتماد قوی تری وارد مذاکره شوند. کنگرهاي که اکثریتش تحت تاثیر رژیم صهیونیستی و لابی آنهاست بهاين آسانی برخی تحریمها را برنميدارد. اتحادیه اروپا مصالح و منافع خودش را دارد. ژاپن هم که دنباله رو آمریکاست و طبیعتابا ملاحظه رفتار ميکند. اصولگرایانی هم که براساس مسائل جناحی اتخاذ موضع ميکنند، سعی ميکنند فضای داخلی را تنگ تر کنند که فکر نکنید فضا باز خواهد بود. البتهاين کوتاه مدت است و گروهی که با رویداد نامطلوبی از نظر خودشان مواجه ميشوند، سعی ميکنند به دیگران نشان بدهند که فکر نکنید در عرصههای دیگر هم دستاورد خواهید داشت، که همان طور که اشاره کردماينها به نظرم کوتاه مدت است. ولی دیر یا زود رفع نسبی مشکلات مالی تاثیر خودش را در شرایط اجتماعی خواهد داشت و مشکلاتی که جامعه با آن دست به گریبان شده مثل بیکاری، فحشا، افزایش جرائم و فرار مغزها و. .. پیامد مشکلات اجتماعی بوده است. دیر یا زود آن طرف مجبور است ازاينکه به دنبال تنش وايجاد دشمن باشند دست بردارند.اينها همه نگراناين پیامدها هستند. خودشان اعلام کردند هرسال حدود 38 میلیارد دلار قاچاق ميشود. یک خط هم خط ترانزیت است، که از آن آنچنان که باید و شاید استفاده نميکنیم. باید بهاين مسائل رسیدگی شود.
بهبوداين شرایط چگونه حاصل ميشود؟
شرط بهبوداين رابطه در ورود سرمایههای خارجی است. ما 27 حوزه فعالیت مشترک داریم. تکنولوژی پیشرفتهاي که قطر و دیگران دارند ما نداریم. بنابراین سرمایه گذاری خارجی یک سال و نیم یا دو سال طول ميکشد تا به بازده برسد. بنابراین یک سری مشکلات دراين فاصله برای دولت هست. آقای روحانی حرفهای خوبی ميزد و لی کاربرد داخلی نداشت. یکی از درآمد کشورها اکوتوریسم است. اسپانیا در سال 88 میلیون توریست داشته و فرانسه 84 میلیون. ترکیه 40 میلیون توریست و 38 میلیارد درآمد داشته است.ايران از نظر جذب توریست جزو 5 کشور جهان و از نظر تنوع اقلیميجزو10 کشور جهان است. ما از نظر رقابت توریستی به گفته سازمان تجارت جهانی نود و هفتم هستیم. یعنی وقتی شما نهی از منکر دارید یعنی نفی صنعت توریسم. درآمد سالانه ما از توریست اصفهان و تخت جمشید 38 میلیون دلار است.
مسائل زیست محیطی روز به روز بدتر ميشود. زمین ارزش پیدا کرده است. جنگلها دچار آتش سوزی ميشوند. مردم به طرف ارتفاعات و جنگل حرکت کرده اند. مثلا جنگلی آتش ميگیرد بعد از مدت 6 ماه از آتش سوزی برخی ارگانها اقدام به شهرک سازی ميکنند .
دولت یازدهم چه کارباید کند؟
دولت مجبور است عطف توجه بکند. در انتخابات مجلس به نظرم باید گروههای نسبتا همسو بیایند. ما وحدت استراتژیک نداریم. دولت هر دو طرف را تایید ميکند. گاهی از نظر زمانی اظهار نظرهایی که ميشود تاثیر منفی دارد. همه استناد ميکنند به گفتههای روزهای اخیر. یک کشوری وقتی مشکل اساسی دارد و به جایی رسیده که جلوی ضرر را هرجا بگیرند منفعت است. توافق با تمام اما و اگرها به نفعايران است. انتظاراين است که ازاين به بعد خط مشی ویژهاي اتخاذ شود و شرایط زمانی را درک بکنند.
چه کسانی بااين امر مخالفت ميکنند؟
کسانی هستند که ازاین شرایط منتفع شده اند، طبیعی هم هست که دوست دارنداين وضعیت تغییر نکند، چوناين مسائل به هم مرتبط هستند. به نظرم آنها مایل اند شرایط عوض شود. منافع ملی برایشان اهمیت ندارد. حداقلشاين است که موازنه خوبی بین منافع ملی و ارزشی داشته باشید. نميتوان که از دو آبشخور متافیزیک و انقلاب استفاده کنیم و هرکدام که به نفع مان باشد از آن استفاده ابزاری کنیم. منافع ملی وقتی شما سرحدات جغرافیایی دارید بالاخره وجود دارد. حداقل بیناين مواضع موازنه کنید. نهاينکه منافع ملی تمام و کمال در خدمت حزبی و جناحی باشد. وقتیاين بیانات از دست اندرکاران باشد، دلیل براین است که اهمیت منافع در دنیای امروز ، یا پیامدهای گفتارشان را تشخیص نميدهند. به جای پرداختن ورفع مشکلات کشور وکمک به بهبود شرایط اقتصادی واجتماعی یا وارد عرصه بساز بفروشی شده اند، یا با رقمهای نجوميآن هم با دلار و یورو اقدام به سرمایه گذاری ميکنند، آن هم نه در داخل کشور.اين در حالی است که در بسیاری از جاها تولید وکشاورزی ما از بین رفته است. مثلا در زاهدان اقتصاد کشاورزی نداریم، صنعت شیلات نداریم، اقتصاد دریایی نداریم. بنابراین تنها عامل بقای بسیاری از مردم آنجا اقدام به قاچاق است. متاسفانه توجه به فعالیتهای تولیدی اشتغالزا فراموش شده و اقتصاد به دلالی وابستگی پیدا کرده است.
179/