کمی به دور و برمان نگاه کنیم!

مهدی مالمیر روزنامه نگار بیشتر داوری‌ها بر مدار بی‌اخلاقی برخی ورزشکارانی می‌گشت که از ظرفیت نگهبانی از شهرت و ثروتی که بدان رسیده‌اند، بی‌بهره‌اند و هر از گاهی با «گاف»‌های بزرگشان وجدان جامعه را می‌آزارند. به‌عنوان نمونه: مادری در صفحه فیسبوکش از رواج بی‌اخلاقی در عرصه ورزش نوشته بود و در آخر هم متذکر شده …

مهدی مالمیر روزنامه نگار
بیشتر داوری‌ها بر مدار بی‌اخلاقی برخی ورزشکارانی می‌گشت که از ظرفیت نگهبانی از شهرت و ثروتی که بدان رسیده‌اند، بی‌بهره‌اند و هر از گاهی با «گاف»‌های بزرگشان وجدان جامعه را می‌آزارند. به‌عنوان نمونه: مادری در صفحه فیسبوکش از رواج بی‌اخلاقی در عرصه ورزش نوشته بود و در آخر هم متذکر شده بود که دیگر فرزندش را برای ورزش به باشگاه نمی‌فرستد! دیگری از بی‌عفتی و ناوفاداری شماری از ثروتمندان گلایه کرده بود و این‌که گویا قبح زندگی‌های موازی برای برخی از ما رفته رفته رنگ می‌بازد و نداشتن زندگی‌های پنهانی تعبیر به بی‌عرضگی و پخمگی می‌شود و….
باری، نگرانی از بی‌اخلاقی‌هایی که هر روز چه در پهنه ورزش چه در سیاست و اجتماع، وزن اضافه می‌کنند البته امری بجاست؛ اما پرسش مرکزی اینجاست: وظیفه اخلاقی کردن جامعه بر دوش کدام شخص یا نهاد است؟ آیا الگوهای اخلاقی تنها از طریق ورزشکاران حرفه‌ای یا بازیگران عرصه سینما و تلویزیون منتقل می‌شود؟
در گذشته‌های دور به سبب فقدان نظام آموزشی جدید، فضیلت‌های اخلاقی بیشتر از طریق پهلوانان و جوانمردان به جامعه گوشزد می‌شد. پهلوان اکبر خراسانی یا پهلوان یزدی بزرگ، فقط به خاطر بازوان در هم پیچیده و کت و کوپال ستبرشان یا اجرای ماهرانه فنِ «اِشکل گربه» و «بُزکش» محبوب‌القلوب نبودند، مردم‌داری، وفاداری، دستگیری از فقرا و درماندگان نیز در محبوبیتشان کم تأثیر نداشت!
با این همه اما، با پا گرفتن سیستم آموزشی نو که بر پایه گسترش ارزش‌های جدید بنا شد، اشاعه ارزش‌های اخلاقی به نظام آموزشی سپرده شد و بار مسئولیت گوشزدهای اخلاقی از شانه ورزشکاران تا حدود زیادی برداشته شد. به عبارت دیگر، این سیستم آموزشی جدید بود که میانجی آشنایی شهروندان با فضیلت‌هایی مثل بردباری، عقلانیت انتقادی، رَواداری و… شد.
شاید یکی از دلایلی که سبب شده ما از ورزشکاران افزون بر مدال‌آوری، انتظار رفتار اخلاقی داشته باشیم یکی این باشد که همانند آن ستاره‌شناس سعدی در نظراندازی‌های دور دستمان از آنچه بیخ گوشمان می‌گذرد، بی‌خبریم! اگر اخلاقیات در جامعه ورزش کشور رو به سستی می‌نهد، اگر برخی ورزشکاران همانند گذشته، پروای زندگی اخلاقی ندارند، جملگی برآمده از سامان اجتماعی و آموزشی است که شهروندان را مجاب به زندگی اخلاقی نمی‌کند. ورزشکاران نیز مانند سایر شهروندان ناگزیر در مدارسی درس خوانده‌اند که در آموزش فضیلت‌های زندگی به دانش‌آموزان (به هزاران دلیل) کامیاب نبوده است. در نظام اقتصادی‌ای پول درآورده‌اند که گویی راستگویی و صداقت کسب و کار را کیفر می‌دهد.
در حال و هوایی چنین، البته می‌شود از بازار داغ بی‌اخلاقی در ورزش گله‌مند و از فردای پس از امروز نگران شد؛ اما شگفت‌زده نه! برخی ورزشکارانی که امروز به سبب شهرتشان تیتر رسانه‌ها شده‌اند، زیر همین آسمانی بالیده‌اند که اخلاق در افق آن تقریبا ناپیداست. به جای نظراندازی به دوردست‌ها و تکرار‌ هزارباره آیین جوانمردیِ پوریای ولی‌ها و جهان پهلوان تختی‌ها، بهتر است کمی به دور و برمان نگاه کنیم!

179/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا