پرش خطرناک اسکورسیزی و دی کاپریو
کمپانی پارامونت امتیاز تولید این درام شرححالگونه را خریداری کرده و در اولین قدم، ویلیام موناهان، فیلمنامهنویس اسکار گرفته سینما را برای نگارش فیلمنامه استخدام کرده است. موناهان از دوستان و همکاران صمیمی اسکورسیزی است و گفته میشود او به مسئولان پارامونت پیشنهاد کرده اسکورسیزی را برای کارگردانی فیلم دعوت به همکاری کند. اسکورسیزی و …
کمپانی پارامونت امتیاز تولید این درام شرححالگونه را خریداری کرده و در اولین قدم، ویلیام موناهان، فیلمنامهنویس اسکار گرفته سینما را برای نگارش فیلمنامه استخدام کرده است.
موناهان از دوستان و همکاران صمیمی اسکورسیزی است و گفته میشود او به مسئولان پارامونت پیشنهاد کرده اسکورسیزی را برای کارگردانی فیلم دعوت به همکاری کند.
اسکورسیزی و موناهان قبل از این در درام گنگستری و پرفروش «رفتگان» با یکدیگر همکاری کردهاند. لئوناردو دیکاپریو نقش اصلی این فیلم را به عهده داشت.
بلافاصله پس از مطرح شدن نام اسکورسیزی به عنوان کارگردان اول نیول، رسانههای گروهی نوشتند این فیلمساز حتما ایفای نقش بدلکار جنجالی را به دیکاپریو خواهد سپرد و وی گزینه اصلی برای بازی در نقش محوری این درام شرححالگونه است. دیکاپریو بیش از 15 سال است که نقش اصلی اکثر فیلمهای اسکورسیزی را بازی میکند.
اول نیول که خانوادهاش او را با نام رابرت کریگ نیول میشناختند، در دهه 70 میلادی به شهرت بسیار زیادی رسید.
عمده شهرت او به خاطر تواناییاش در پرش با موتورسیکلت بود. کارهای او در رابطه با موتورسواری و بهویژه حرکتهای موزون و ترسناک او در بین اتوبوسها، از دیگر عوامل شهرت و موفقیت نیول بود. نیول در دوران بدلکاریاش بارها مرتکب اشتباه شد و خودش را زخمی کرد.
گفته میشود وی بیش از 430 بار با شکستگی استخوان روبهرو شد و با این حال، باز هم به کار بدلکاری ادامه داد.
شدت جراحات نیول ـ که به زخم معده هم منجر شد ـ او را در معرض خطر مرگ قرار داد. نزدیکانش میگویند وی حداقل 70 بار از خطر مرگ نجات یافته و توانست بدلکاریهایش را با موفقیت به انجام برساند. زمانی که بالاخره نیول سال 2007 و در 69 سالگی درگذشت، جای سالمی در بدنش نداشت!
نیول که رفتاری پرخاشگرانه داشت، چهره چندان خوبی از خودش در رسانههای گروهی ترسیم نکرده بود.
وی چند بار جنجالهایی پرسروصدا به پا کرد و با این کار، نام خود را به تیتر اول رسانهای تبدیل کرد. یکی از این جنجالها مربوط به زمانی میشود که کتاب شرححال وی توسط شلدون سالتمن منتشر شد.
نیول عصبانی که با محتویات کتاب مشکل داشت، در یک مکان عمومی با چوب بیسبال بازوی سالتمن را شکست و با یک دعوای حقوقی روبهرو شد.
ویلیام موناهان فیلمنامه اول نیول را با نظارت اسکورسیزی مینویسد. از کمپانی پارامونت خبر میرسد این فیلمساز رضایت و آمادگیاش برای کارگردانی فیلم را اعلام کرده است.
با این حال، هنوز هیچ قراردادی بین طرفین امضا نشده است. اسکورسیزی شرط قبول کارگردانی فیلم را حضور دیکاپریو در نقش اصلی آن اعلام کرده و این چیزی نیست که با مخالفت مسئولان کمپانی پارامونت روبهرو شود.
به این ترتیب، دیکاپریو طی هفتهها و ماههای آینده باید به کار تحقیق پیرامون شخصیت و نوع رفتار اول نیول بپردازد.
به نظر نمیرسد انجام این کار برای این بازیگر سخت باشد، زیرا وی قبل از این هم چند بار در نقش آدمهای واقعی بازی کرده و برای نزدیک شدن به نقش و این کاراکترها، مطالعه زیادی درباره حالات و روحیات آنها انجام داده است.
نکته جالب این که کارگردان چندتای آنها هم خود مارتین اسکورسیزی بوده است. دیکاپریو سال 2002 در کمدی درام «اگه میتونی منو بگیر» نقش فرانک آبگنیل را بازی کرد.
این مرد شیاد در دهه 50 میلادی کلاهبرداریهای زیادی کرد و اداره پلیس تا مدتها در جستوجوی وی بود.
استیون اسپیلبرگ فیلم خود را با بازی دیکاپریو و تام هنکس (مامور پلیس سمجی که به دنبال کاراکتر دیکاپریو است) ساخت و منتقدان از بازی دیکاپریو در اولین نقش شرححالگونهاش استقبال خوبی کردند.
مارتین اسکورسیزی برای هاوارد هیوز «هوانورد» (2004) خودش سراغ دیکاپریو رفت. او که قبل از آن این بازیگر را در فیلم «دار و دستههای نیویورکی» رهبری کرده بود، احساس میکرد وی توانایی بازی در نقش یکی از جنجالیترین و سرشناسترین چهرههای تاریخ هالیوود را دارد.
هاوارد هیوز در کنار تهیه و تولید فیلمهای سینمایی، دستی هم در هوانوردی و حرفه خلبانی داشت.
دیکاپریو بهخوبی از عهده اجرای نقش هیوز برآمد، ولی موفق به دریافت جایزه اسکاری که علاقهمند دریافت آن بود، نشد.
زمانی که کلینت ایستوود پیشنهاد بازی در نقش جی ادگار هوور، موسس افبیآی اداره پلیس آمریکا را به دیکاپریو داد، وی بلافاصله این دعوت را قبول کرد.
از یکسو، فیلمساز کهنهکاری مثل ایستوود به او پیشنهاد همکاری داده بود و از سوی دیگر، بازیگر احساس میکرد با بازی در «جی ادگار» (2001) یک قدم دیگر به اسکار نزدیک میشود.
اما آکادمی اسکار که طبق یک سنت نانوشته نگاه ویژه و مثبتی به نقشهای شرححالگونه دارد (و معمولا جوایز اسکار بازیگر مرد و زن خود را به بازیگرانی میدهد که در نقش شخصیتهای واقعی ظاهر شدهاند) نیمنگاهی هم به بازی دیکاپریو در نقش شرححالگونهاش نینداخت!
این در حالی بود که خود فیلم هم نه مورد توجه منتقدان سینمایی قرار گرفت و نه توانست در جدول گیشه نمایش سینماها به موفقیتی دست پیدا کند و جی ادگار در جدول گیشه نمایش، شکست سخت تجاری خورد.
«گرگ وال استریت» تفاوتهای عمدهای با بقیه فیلمهای شرححالگونه دیکاپریو دارد. این فیلم هم توسط اسکورسیزی کارگردانی شده و در کنار فروش خوب در جدول گیشه نمایش سینماها، دیکاپریو را نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد کرد.
نکته جالب و متناقض ماجرا این است که بازیگر این بار برای نقش شرححالگونهای، نامزد دریافت جایزه اسکار شد که هویتی ضدقهرمانگونه و حتی منفی دارد.
کاراکتر جردن بلفورث که توسط دیکاپریو اتفاقا خیلی خوب هم بازی شد، یک دلال طمعکار و زبر و زرنگ دنیای اقتصاد است که با بهرهگیری از مشکلات اقتصادی، موفق میشود نردبان ترقی را پلهپله طی کند و ثروتی برای خودش بههم بزند.
گروهی از منتقدان سینمایی عقیده دارند عدم اهدای جایزه اسکار به دیکاپریو، به دلیل همین ضدقهرمان بودن شخصیت بلفورث بوده است.
176/