مرد صدا بردار در یک قدمی اعدام
٢٣ دیماه سال ٩٣ مرد جوانی به کلانتری رفت و از ناپدیدشدن همسرش خبر داد. او به ماموران گفت: «امروز زمانی که با همسرم بیرون بودیم، جلوی یک داروخانه توقف کردم. من پیاده شدم تا از داروخانه دارو بخرم، اما وقتی برگشتم، متوجه شدم که همسرم داخل خودرو نیست. هرچه هم به دنبال او گشتم، …
٢٣ دیماه سال ٩٣ مرد جوانی به کلانتری رفت و از ناپدیدشدن همسرش خبر داد. او به ماموران گفت: «امروز زمانی که با همسرم بیرون بودیم، جلوی یک داروخانه توقف کردم. من پیاده شدم تا از داروخانه دارو بخرم، اما وقتی برگشتم، متوجه شدم که همسرم داخل خودرو نیست. هرچه هم به دنبال او گشتم، فایدهای نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم موضوع را با پلیس درمیان بگذارم.»
با اعلام این شکایت، تیمی از ماموران پلیس مسئول رسیدگی به این پرونده شدند و تلاش برای ردیابی زن ناپدیدشده آغاز شد. درحالی که تجسسها دراینباره آغازه شده بود، ٢روز پس از این شکایت، مرد جوان بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و اینبار پرده از راز جنایت برداشت. او درحالی که دچار عذاب وجدان شده بود، به قتل همسرش اعتراف کرد و به ماموران گفت: «همسرم زن عصبی بود و مدتها رفتار بدی با من داشت. او هربار که عصبانی میشد، بهشدت داد و فریاد به راه میانداخت و کارهای وحشتناکی میکرد. مدتی او را تحمل کردم تا اینکه روز حادثه بهشدت عصبانی شدم. برای همین او را خفه کردم و جسدش را در کانالی در اتوبان آزادگان سوزاندم.» با اعتراف این مرد به جنایت، وی صحنه قتل را بازسازی کرد و پروندهاش برای رسیدگی به شعبه دوم کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز مرد جوان در مقابل هیأت قضائی قرار گرفت. در ابتدای این جلسه خانواده اولیای دم درخواست قصاص کردند. آنها به قضات گفتند: «دخترم و دامادم اصلا اختلافی نداشتند. ما نمیدانیم چرا دامادمان دست به چنین جنایتی زده است. برای همین درخواست قصاص داریم.» در ادامه متهم در جایگاه ایستاده و درباره اتهامش به قضات گفت: «آن زمان من تازه ١٥ماه بود که با همسرم ازدواج کرده بودم. همسرم دانشجوی رشته گرافیک بود و من هم در استودیوی صدا، صدابردار بودم. بعد از ازدواج متوجه شدم که همسرم رفتارهای عجیبی دارد. او مرتب رفتارهای پرخاشگرانه داشت و عصبی بود. هربار سر موضوعات کماهمیت فریاد میزد و حتی خودزنی هم میکرد. من همیشه سعی میکردم، سکوت کنم تا اینکه روز حادثه سوار خودرویمان بودیم. ما در راه با هم دعوایمان شد و همسرم باز هم شروع کرد به داد و فریاد. من هم عصبی شدم و او را خفه کردم. الان هم به اعدام راضی هستم و اشتباهم را میپذیرم.» در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.
179/