فقر یک جامعه را فرو میریزد
شادی خوشکار: چهرهای است که از فقر به ذهنمان میآید. آن روی سکهاش چیست؟ خیابانهای شمال شهر است حتما و رفاه. نابرابری و فقر که در مباحث جامعهشناسی در کنار هم بیان میشوند و حس تبعیضی به وجود میآورند که خود موجب تبعات اجتماعی مختلف این پدیده است. تبعات اجتماعی فقر در جوامع مختلف اگرچه …
شادی خوشکار: چهرهای است که از فقر به ذهنمان میآید. آن روی سکهاش چیست؟ خیابانهای شمال شهر است حتما و رفاه. نابرابری و فقر که در مباحث جامعهشناسی در کنار هم بیان میشوند و حس تبعیضی به وجود میآورند که خود موجب تبعات اجتماعی مختلف این پدیده است.
تبعات اجتماعی فقر در جوامع مختلف اگرچه بهطور بنیادی تفاوت ندارد اما کاملا متفاوت است. در یک جامعه کمبود موادغذایی است که منتهای فقر را نشان میدهد، حتما تصویر کودکان کشورهای آفریقایی را به یاد داریم. آنجا غذا که مهمترین عامل حفظ بقای انسان است دچار کمبود میشود و امکان باقیماندن را از افراد جامعه میگیرد. در برخی دیگر از جوامع فقیر کسی است که کارش را از دست داده و در منزل کوچکی، در شرایط حداقلی زندگی میکند و باری به هر جهت روزگارش را میگذراند. اما تصویر فقر در ایران با این دو تصویر متفاوت و بیش از همه با نابرابری در هم آمیخته است.
قرن اخیر قرن مادیات است و تأمین آن تمام ذهنیت فکری و زندگی مردم را دربرگرفته است. این جمله را امانالله قراییمقدم، جامعهشناس میگوید و آن را در ادامه تئوری جامعهشناسانی چون سوروکین میداند که قرن ١٦به بعد را قرن حاکمیت ذهنیت حسی و مادی نامیدهاند. در زمانی زندگی میکنیم که تمام مشغله ذهنی افراد را مادیات گرفته است چون هدفهای متعددی برایشان بهوجود آمده که همهشان نیاز به پول دارند. در این شرایط اگر افراد به منابع مادی دسترسی نداشته باشند و به اصطلاح فقیر باشند چه خواهند کرد؟ قراییمقدم میگوید، آنها از اهدافشان دست نمیکشند بلکه راهشان را کج میکنند به سمتی که به ثروت برسند. یعنی دزدی، قاچاق، فحشا. زیرا مادیات اصل است: «مارکس این مسأله را مطرح کرد که مادیات زیربناست بنابراین وقتی مردم جامعه فقیرند به هر کاری دست میزنند. در مباحث دینی هم داریم که وقتی فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج میشود. وقتی مردم از لحاظ مادی گرفتاری دارند از هیچچیزی ابا ندارند و به همهچیز رومیآورند. بهخصوص در دنیای امروز که ذهنیت حسی و مادی حاکم است و همهچیز با پول سنجیده میشود و اشیا سرور شما و بنده شدهاند. شیءسروری در جامعهای که دچار بیکاری و فقر است، بلاست.» او با این مقدمات ریشه تمام آسیبهای اجتماعی را مادیات میداند چراکه در این جامعه سیاست، و همه مظاهر جامعه تحتتأثیر قرار میگیرند و راههای فساد به وجود میآید. در این شرایط دیگر آداب و رسوم و اعتقادات و باورها و سبک زندگی هم به مادیات بستگی دارد.
افسر افشارنادری، جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید: فقر سنجیدنی نیست، چشیدنی است. برای همین تعریف مشخصی ندارد. او میگوید که در ایران فقر مقایسهای داریم: «هیچوقت نتوانستهایم در جامعه ایران فقر را اندازهگیری کنیم. در کشورهایی مثل ما که ثروتمند هستند اما فاصله طبقاتی در آنها زیاد است یعنی توزیع نابرابر ثروت. در این شرایط افراد از طریق مقایسه با هم احساس فقر میکنند. در آفریقا چهره بچههایی که دارند از گرسنگی میمیرند نشان فقر آنهاست. اما در ایران فقر به آن معنا نداریم بلکه فقر ما ناشی از نابرابری است، نه فقر ناشی از معیشت. یعنی کسی که پراید دارد و کسی که در جنوب شهر زندگی میکند احساس فقر میکند. تبعات این شکل از فقر این است که وقتی من میشنوم فلان آقا میگوید آنکه پراید ندارد آدم نیست، دزدی میکنم که خودروام را بتوانم عوض کنم و شأن اجتماعی خود را بالا بکشم و برای این مسأله به هر دری میزنم.» به هر دری زدن آن چیزی است که افشارنادری میگوید، باعث تبعات فقر میشود و آن ایجاد فساد در جامعه است: «یعنی ما راه را باز میگذاریم که افراد برای به دست آوردن ثروت دست به نوآوری بزنند. اگر راه قانونی و راه کار کردن حلال به کسب ثروت منتهی نشود، دست به حرامخواری میزنند که آنها را یکروزه به ثروت برساند. نه اینکه یک عمر کار کنیم و یکمیلیون تومان حقوق بگیریم. نابرابری ثروت در جامعه دست مردم را باز میگذارد که به هر راهی دلشان میخواهد دست بزنند تا ثروتاندوزی کنند.» جامعهای که از دو بخش تشکیل شده است و مرزی همیشه افراد آن را از هم جدا میکند. جامعهای با تقسیمبندی مشخص بالا و پایین شاید شبیه اتوبوس دو طبقهای که مسافران هر طبقه، با طبقه دیگر بیگانهاند. یک طبقه در ثروت و طبقه دیگر فقری است که بین افرادش تقسیم شده است. وقتی بحث فقر و تبعات اجتماعی آن را با منوچهر آشتیانی، جامعهشناس مطرح میکنیم ابتدا از تصویری میگوید که در جامعه امروز ما بهخصوص در شهرهای بزرگ زیاد دیدهمیشود، تصویر بالاوپایین شهر: «جنوبشهر و شمالشهر قابلمقایسه نیستند و فقر مادی را در قسمتهایی از تهران بهچشم میتوان دید.
البته در بعضی کشورهای پیشرفته هم این فقر وجود دارد اما بهطور جزیی و در مناطقی آن را مشاهده میکنید اما در ایران فقر عام است. وقتی تهران را به سمت جنوب، شهرری و پایینتر بروید در اکثر جادهها و خیابانها حتی از طرز لباس پوشیدن بچهها، غذاخوردنشان و مغازهها و رستورانها میتوانید ببینید که چقدر تفاوت وجود دارد. چیزهایی که اگر در شمال تهران بود همه از آن اجتناب میکردند اما خود آن افرادی که در این شرایط زندگی میکنند متوجه نیستند. از همه مهمتر این است که استمرار فقر مادی تا مغزاستخوان را پوک میکند. یعنی پیر و جوان در یک خانواده بهطورکلی فروریختهاند. هم از لحاظ بدنی ضعیفاند و هم از لحاظ ابتلا به بیماری مقاومت پایینتری دارند، از نظر تغذیه عقبماندهترند و از لحاظ مراقبتهای روانی هم وضع مناسبی ندارند.»
رابطه فقر و آسیبهای اجتماعی را نیز بیشتر جامعهشناسان باور دارند، فقر آن چیزی است که پایههای زندگی را سست میکند و فرد را وامیدارد تا برای تأمین زندگیاش دست بهناهنجاریهای اجتماعی بزند و خود و جامعه را دچار آسیباجتماعی کند. مارکس میگوید، فقر مادر کلی نابسامانیها و تذبذبهای اجتماعی است که به گفته آشتیانی، به آنها ناهمنواییاجتماعی گفته شود: «عامل اصلی این ناهمنواییها عدم امکانات مادی است که بتواند شما را ارتزاق کند تا از لحاظ غذا و مسکن و خانواده و تحصیل شرایطی پیدا کنید که جلوی خیلی از ناهمواریهای جامعه گرفته شود.
منبع تمام بحثهای نابسامانیهای اجتماعی فقر است.» منوچهر آشتیانی میگوید، همانطور که همه جامعهشناسان گفتهاند فقر رابطه مستقیمی با آسیبهای اجتماعی دارد و برای اثبات این مسأله کافی است به زندانها رجوع کنید: «سهچهارم افراد به علت فقر زندانی شدهاند. فقر افراد را به دزدی، جنایت و تجاوز، اعتیاد و بیماریهای روانی میکشاند. این مسالهای است که دستگاه قضایی هم آن را قبول دارد و از نگاه جامعهشناسی حقوقی بسیاری از مسائلی که به دادگاهها کشیده میشود اصلا جنایی نیستند بلکه به دلایل اقتصادی ایجاد شدهاند. بنابراین اگر بتوانیم مقدمات حقوقی و غیرحقوقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را معالجه کنیم تعداد کسانی که پایشان به دادگاه کشیده میشوند به یکهزارم تقلیل پیدا میکند. دستگاه قضایی هم قبول دارد که خیلی از مرافعات حقوقی که به دادگاه کشیده میشود، در اصل مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که حاد شده و به یکحادثه نابهنجار حقوقی کشیده میشود.»
فقر معنوی
و از میان رفتن آرمانهای یک جامعه
فقر یک جامعه را فرومیریزد. وقتی افراد مولد یک جامعه دچار وضعیتی شوند که نتوانند برای آیندهشان برنامه و هدفی داشتهباشند، وقتی کودکان و جوانان به دلیل فقر از امکانات برای زندگی، تحصیل و سلامت بهره نداشتهباشند، یکنسل از یکجامعه از بین میرود یا به گفته منوچهر آشتیانی، پژوهشگر فلسفه و جامعهشناس، فقر یک جامعه را فرو میریزد که البته تالی معنوی آن بدتر است: «زیرا شخص تا حد برده و بنده سقوط میکند. کلا فقر مادی در جوار فقر معنوی است و میتوانید این را در سبک زندگی مردم ببینید.»
او در ادامه به تبعات معنوی فقر در کنار جنبههای مادی آن اشاره میکند. جایی که فقر، افراد یک جامعه را از درک مفاهیم ساده زندگی بازمیدارد. میگوید: «جنبه مادی فقر بهطور خیلی مشخص امکانات و شرایطی را که انسان برای رشد خود به لحاظ ادامه زندگی، مسکن، تحصیل و امکانات دیگر لازم دارد متوقف یا مختل میکند و جلوی رشد طبیعی مادی را در زندگی اجتماعی میگیرد. این به طورمشهود در جامعه دیده میشود، کافی است به اقشار فقیری که در حاشیه جامعه زندگی میکنند توجه کنید و ببینید از همه امکانات بهداشتی و تحصیلی و… محروم هستند. این سادهترین، ابتداییترین و مشهودترین نماد پدیده فقر است. یعنی از بین رفتن امکانات واقعی و لازم برای وجود زندگانی فرد در جامعه که فقر آن را کاملا مختل میکند.»
آشتیانی سپس بحث فقر معنوی را در مقابل فقر مادی به این شکل مطرح میکند: «عموما تمام جوامعی که دچار فقر مادی هستند، با فقر معنوی هم روبهرو میشوند. یعنی افراد فقیر که به لحاظ مادی محروم هستند به همین نسبت از نظر دسترسی به منابع و امکانات معنوی محرومند و در نتیجه رشد معنوی آنها عقب میافتد و نهتنها از درک ایدهآلهای عالی که از درک مفاهیم ساده زندگی مثل ارزش و حیثیت و شخصیت انسان، وجود، آزادی و حق برای فرد محروم هستند. درواقع آنها به دلیل فقر مادی، امکان اینکه اینها را به دست بیاورند، ندارند. بنابراین بخش عظیمی از جامعه که دچار فقر شدهاند و طبق گفتههای مسئولان ٨٠درصد مردم را دربر میگیرد، دچار فقر معنوی هم میشوند. این مسأله ٢٥٠٠سال است که در این سرزمین وجود دارد بنابراین با فروریزی کامل تمدن مادی و معنوی نزد این ملت روبهرو میشوید. قانون عمومی در ایران فقر است و به تعبیری ٥درصد مردم دارند از ٩٥ منابع مادی استفاده میکند.»
فقر معنوی آن چیزی است که بهگفته این جامعهشناس، افتفرهنگی را در کل جامعه پیش میآورد، سطح ایدهآلها و آرمانهای جامعه پایین میآید و افراد آرمانها و اهداف سطحپایینی دارند، زیرا در چنین جامعهای حکومت مطلق خرد انسانی وجود ندارد: «به قول جامعهشناسان بزرگ مقدسترین چیزی که یک جامعه ایجاد میکند، آرمان است که آن جامعه را حفظ میکند. ارزش جامعه بستگی به آخرین حد آرمان آن جامعه دارد. این یکی از مهمترین تبعات فقر است.
آشتیانی میگوید: «فقر معنوی، فقر مادی را تشدید میکند و فقر مادی هم نمیگذارد که فقر معنوی برطرف شود. یعنی عدمامکانات مادی برای اینکه شما خودتان را جلو ببرید باعث کمشدن امکان فکری میشود و عدم امکان فکری وجود متخصصانی را که بتوانند فقر مادی را از بین ببرند کم میکند.» اماناله قراییمقدم نیز از جنبههای دیگر فقر غافل نیست و آنها را فقر فکری و فرهنگی میداند که به دنبال فقر مادی ایجاد میشود: «فقر مادی اصل است و فقر فکری و فرهنگی به دنبال آن میآید و این مسأله روی طبقات پایینتر بیشتر تأثیر میگذارد.
البته در برخی مواقع مذهب و تربیت خانواده میتواند باعث شود که افراد کمتر به دنبال خلاف بروند اما درنهایت افراد تا اندازهای میتوانند در مقابل ناداری و بیچیزی مقاومت کنند، بعد از آن به هرچیزی روی میآورند. فقر زندگی را نابود میکند و تمام جرایم از فقر و نداری نشأت میگیرند.»
نابرابری، عامل زنانه و سالمندیشدن فقر
دیگر تصویرشان برایمان تکراری است. زنها و بهویژه پیرزنهایی که دستفروشی میکنند و سعی دارند از این طریق بخشی از زندگی را بگذرانند. خیلیهایشان از همسران از کارافتاده و بچههای بیمارشان میگویند و جعبه آدامسهایشان را برای فروش به مسافران مترو یا اتوبوسها تعارف میکنند. فقر بیشتر از هرکسی آنهایی را نشانه میگیرد که حاشیهایتر هستند، یعنی زنها و سالمندان. چهره فقر این سالها بیشتر از قبل زنانه و سالمندی شده است. قراییمقدم میگوید، اگرچه فقر زن و مرد نمیشناسد اما زنان بیشتر از این مسأله آسیب میبینند و با آن دستوپنجه نرم میکنند: «مساله سالمندان و زنان بیسرپرست مشکلی است که جامعه امروز ما دچار آن است و در آینده هم بیشتر خواهد شد.
در آینده ما جامعه سالمندی خواهیم داشت که بیشترشان یعنی حدود ٧٠درصد سالمندان ما زنان خواهند بود زیرا عمر متوسط زنان ٥سال بیشتر از مردان است. این زنان سالمند اگر نتوانند درآمدی داشته باشند، جامعه دچار فاجعه میشود. همچنین زنانه شدن فقر میتواند بر نسلهای آینده تأثیر مخربتری داشته باشد. اگر این زنان سرپرست خانوار باشند، فرزندانشان از سنین پایین مجبور به کار میشوند و شاید حتی به طرف کار خلاف بروند. بهطور مثال ممکن است پسرانشان از کودکی وارد کارهای خلاف دیگر شوند. خطر فقر زنان سرپرستخانوار برای جامعه بیشتر است. دولت باید به این زنان بیسرپرست که شغلی برای تأمین مخارجشان ندارند، رسیدگی کند. سازمان بهزیستی و وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی به همین منظور به وجود آمدهاند و باید وظیفه بهبود وضع این زنان را به عهده بگیرند.» افشار نادری برای برشمردن عوامل زنانهشدن فقر پیش از همه به نابرابری اشاره کرده و میگوید: «برای زنانهشدن و سالمندیشدن فقر، عوامل متعددی وجود دارد اما نکته مهم این است که ما راههایی را باز گذاشتهایم که فقر زنانه شود. دیدگاه نابرابری حاکم بر جامعه پیش از همه باعث این اتفاق است. جامعهای که میگوید اگر کار هست اول باید به مردان داده شود و همچنین آنها باید حقوق بیشتری نسبت به زنان بگیرند، این مسأله را اصل قرار میدهد که زنان باید تحت تکفل مردان باشند.
به همین جهت نابرابری است که فقر را زنانه میکند. این دیدگاه نابرابر نسبت به کسانی که به دلیل کبر سن و سالمندی توانمندی خود را از دست دادهاند هم مشاهده میشود. در نتیجه سالمندان هم گروه بعدی هستند که در معرض فقر قرار دارند. درحالیکه اگر ما سیستم رفاهی درستی را تعریف کنیم که هرکس در آن حقوحقوق خود را داشته باشد، این احساس فقر و نابرابری به وجود نمیآید. اگر سیستم مالیاتی طوری باشد که افراد با درآمدهای بالا و اموال و پول نقد زیاد مالیاتهای کلان بدهند، خود به خود انگیزه ثروتاندوزی را در جامعه از بین میبریم و مثل بسیاری از کشورها سیستم رفاهی و تأمین اجتماعی درستی برقرار میشود. در این سیستم است که همه میتوانند کار کنند، درآمد داشته باشند و به وضع بیکاران، زنان و سالمندان رسیدگی خواهد شد.»
او همچنین اعتقاد دارد برای از بین بردن تبعات اجتماعی فقر باید قانون را طوری تعریف کنیم که ثروت از طریق یک عده بهغارت نرود بلکه ثروتمندان مالیات بپردازند که در چرخه تأمین اجتماعی به طبقات پایین برسد: «به این شکل است که نه آن بالایی احساس میکند شأن بالایی دارد و نه آنکه در جنوب شهر زندگی میکند احساس میکند شأن پایینی دارد. درحالحاضر ما راه را باز گذاشتهایم که عدهای پولاندوزی کنند و یک عده ندار باشند، این فقر مقایسهای است که در مقابل فقر معیشتی قرار دارد و در جامعه ما وجود دارد.»
179/