عذاب وجدان باعث شد که این پسر پس از گذشت ١٠سال به جنایت اعتراف کند
٢٩ شهریور سال ٨٣ وقتی خانواده پسر بیستوشش ساله به پلیس مراجعه کردند و از ناپدید شدن پسرشان خبر دادند، این پرونده به جریان افتاد. این خانواده به ماموران گفتند: «پسرمان راننده آژانس بود و با خودروی پیکان خود مسافرکشی میکرد. او دیروز سرکار رفت و دیگر بازنگشت.» با اعلام این شکایت، تلاش برای پیدا …
٢٩ شهریور سال ٨٣ وقتی خانواده پسر بیستوشش ساله به پلیس مراجعه کردند و از ناپدید شدن پسرشان خبر دادند، این پرونده به جریان افتاد. این خانواده به ماموران گفتند: «پسرمان راننده آژانس بود و با خودروی پیکان خود مسافرکشی میکرد. او دیروز سرکار رفت و دیگر بازنگشت.»
با اعلام این شکایت، تلاش برای پیدا کردن پسر ناپدید شده آغاز شد. درحالی که تجسسها دراینباره ادامه داشت، چند وقت بعد کارآگاهان جسد پسر جوانی را در حوالی جاجرود پیدا کردند که با چاقو کشته شده و به داخل دره انداخته شده بود. درحالی که هویت این جسد مشخص نشد، بهعنوان جسد مجهولالهویه دفن شد. در ادامه جستوجوها درنهایت تیم تحقیق متوجه شد که این جسد متعلق به پسر ناپدید شده به نام بهنام است که آخرین بار ٣ پسر جوان به نامهای حمید، محسن و سامان را بهعنوان مسافر سوار خودرواش کرده است. بنابراین تحقیقات درباره شناسایی و دستگیری این ٣ پسر آغاز شد و درنهایت محسن و سامان در یک عملیات پلیسی بازداشت شدند.
متهمان در بازجوییها با اعتراف به قتل بهنام به کارآگاهان جنایی گفتند:«ما ٣ نفر سوار خودروی این پسر شدیم. اما در راه وسوسه شدیم که از او سرقت کنیم. برای همین او را به یک محیط خلوت کشانده و قصد داشتیم خودرواش را بدزدیم. اما او مقاومت کرد و حمید هم او را کشت.»
با این اعترافات آنها تلاش کارآگاهان برای دستگیر قاتل فراری ادامه یافت ولی تلاشهای پلیس برای بازداشت متهم اصلی پرونده نتیجهای نداشت و ردپایی از حمید به دست نیامد، به همین دلیل کیفرخواست پرونده صادر و به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قرار شد که حمید بهعنوان قاتل اصلی بهصورت غیابی محاکمه شود. در جلسه رسیدگی به این پرونده هنگامی که کیفرخواست خوانده شد و اولیای دم نیز شکایت خود را مطرح کردند، ماجرای این پرونده پس از گذشت ١٠سال تغییر کرد. محسن یکی از متهمان وقتی در جایگاه ایستاد، با اعترافات عجیبش مسیر پرونده را عوض کرد. وی به قضات گفت: «قتل را من انجام دادهام. در این مدت آنقدر عذاب وجدان داشتم که تصمیم گرفتم در دادگاه حقیقت را مطرح کنم. حمید قاتل نیست و مثل سامان تنها در کنار من بود. من ضربهها را به مقتول زدم. اما چون حمید فراری بود و کسی از او خبری نداشت من و سامان تصمیم گرفتیم قتل را گردن او بیندازیم و خودمان را نجات بدهیم؛ به همین دلیل ادعاهایی مشابه را مطرح کردیم؛ اما عذاب وجدان رهایم نکرد.»
قضات بعد از شنیدن این اعترافات ختم جلسه را اعلام کردند و پرونده را به دادسرا فرستادند تا کیفرخواست تازهای صادر شود، به این ترتیب متهم اصلی صحنه جنایت را بازسازی کرد و پروندهاش باز هم به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز این پسر به همراه همدستش در این شعبه به ریاست قاضی عزیز محدی محاکمه شدند. ابتدای جلسه پدر مقتول به قضات گفت: «من چندینسال سرگردان بودم و از پسرم خبری نداشتم. این ٣ پسر زندگی من و خانوادهام را نابود کردند. پسرم تنها ٥ روز بود که عقد کرده بود و الان عروسم پس از گذشت ١١سال همچنان برای شوهرش عزاداری میکند و حاضر به ازدواج با هیچ مردی نیست. برای همین به هیچ عنوان از قصاص نمیگذرم.»
در ادامه متهم اصلی به قضات گفت: «قتل را قبول دارم و تنها میتوانم بگویم که هنوز هم عذاب وجدان دارم. من همیشه خودم را به جای خانواده مقتول میگذارم و عذاب وجدان میگیرم. برای همین برای هر مجازاتی آمادهام.»
پس از آن متهم ردیف دوم نیز به قضات گفت: «من هم عذاب وجدان دارم و با اینکه قتلی مرتکب نشدم ولی مرتب صورت مقتول جلوی چشمانم است.»
در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به قصاص و به اتهام آدمربایی و سرقت به ٢٥سال زندان محکوم کردند. متهم ردیف دوم نیز به اتهام آدمربایی به ١٥سال و به اتهام سرقت به ١٠سال زندان محکوم شد. متهم بعدی این پرونده نیز به صورت غیابی به اتهام آدمربایی و سرقت به ٢٥سال زندان محکوم شد.
179/